34.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ برای کسانی که در مورد ماجرای سقیفه شبهه دارن، پیشنهاد میدیم این کار تولیدی مون رو به هیچ وجه از دست ندن. صفر تا صد این ماجرا بیان شده، حتما ببینین و برای دیگران هم ارسال کنین، ممنون میشیم 👌🌷
#فاطمیه #ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا سلام الله علیها
🆔 @pedarefetneh | پدرفتنه
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🤲❤️
🌹🇮🇷🌹
✾࿐༅🍃🌼🍃🌸🍃༅࿐✾
https://eitaa.com/i_eslamshahrr
8.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯 اگر حاجت مهم داری برو در خانه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
#یا_باب_الحوائج
🔸حجت الاسلام فرحزاد
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧿ذکری بینظیر برای استجابت دعا..
📿ذکر مخصوص صلوات حضرت زهرا(سلامالله علیها)
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ🤲
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
39.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ وقتی فرمانده ایرانی خودش را جای فرمانده تکفیریها جا میزند
قسمتی از خاطرات و لحظات عجیب رزمندگان ایران در سوریه
🚫 روایت تکاندهنده از ازدواج اجباری دختر ۱۲ ساله سوری با فرمانده داعشی
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
#الطاف_الهی
#قسمت_دوم
نویسنده: لواسانی
مهین خانم سریع خودش رو رسوند به در حیاط قفل دومی در رو کشید و با صدای بلند گفت
آقا غلام دخترت به من پناه آورده منم چون مسلمونم بهش پناه دادم به در حیاط من لگد نزن
بابام فریاد کشید
منم اینجا میشینم تا اون شوهر بی غیرتت بیاد و تکلیف تو رو که دختر من رو تو خونت جا دادی روشن کنه
بی غیرت شوهر من نیست تو هستی که دنبال سر دخترت میکنی
بابام عصبانی شد و محکم محکم با لگد زد به در بر اثر لگد های بابام دلشت در باز میشد که مهین خانم بهم گفت
زود باش از نردبون برو بالا پشت بوم و از اونجا یه راه فراری برای خودت پیدا کن الانه که در حیاط ما بشکنه تو بری من نردبون رو میخوابونم که بابات نفهمه
سریع پلههای نردبون رو دوتا یکی کردم و خودم رو رسوندم به پشت بوم و سینه خیز تا وسطهای پشت بوم خودم رو کشوندم. نگاهی به اطرفم انداختم که ببینم از کدوم طرف میتونم راه فرار پیدا کنم. که صدای مریم خانم زن همسایمون رو شنیدم
زهره بیا اینجا
برگشتم سمت مریم خانم و با هم از راه پله خونشون اومدیم پایین و مریم خانم در اتاق مادر شوهرش روباز کرد و به من گفت
برو پیش عزیز آقا بشین نگران چیزی هم نباش.
رو به عزیز آقایی که یه روسری ململ سفید که زیر گلوش رو سنجاق زده بود و یه پیراهن بلند آستین بلندم تنش بود گفتم
سلام
به گرمی جواب گرفت
سلام دختر خوبم حالت چطوره؟
آهی کشیدم و گفتم
صدای بابام رو که میشنوید به نظرتون با یه همچین پدری میتونه حالم خوب باشه
لبخند ملیحی زد
آره که میتونه خوب باشه
بستگی داره خودت چطوری به قظایا نگاه کنی...
ادامه دارد
کپی حرام⛔️
جمعهها و روزهای تعطیل داستان نداریم
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ صدای بهشتی روح نواز آیات ملکوتی
🔻 نیکی به والدین
🍃 ذڪر نٻڪ❤️
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
﷽
✨🌸اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً🌸🍃
🥀🥀🥀🥀
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿
🥀🥀🥀🥀
السلام علیک یا علی ابن موسی:
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجّّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ
🥀🥀🥀🥀
#امام_زمان #صبح_بخیر #سلام
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
همینقدر مهربون🥲🥺
وقتی حسینیه امام خمینی به احترام خانومها صورتی میشه💞
#امام_خامنه_اى
🥀🥀🥀🥀🥀
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بحثی دربارهٔ دعا و استجابت آن
👤آیت الله علامه جعفری
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیانکار کسی است که خودش را از دست میدهد هرچند تمامی دنیا را به دست بیاورد
👤علی صفایی حائری
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃
#الطاف_الهی
#قسمت_سوم
نویسنده: لواسانی
با دست اشاره کرد کنارش
_بیا بشین
چارهای نداشتم چون اصلا نمیتونستم برم بیرون قدم برداشتم و نشستم کنار عزیز آقا
نگاهی بهم انداخت
_به نظر دختر مومن و خوبی میای میخوام یه رازی رو برات بگم که خوبه بدونی ولی باید قول بدی به کسی نگی مخصوصا که هیچ وقت به هیچ کسی نگی من بهت گفتم
کنجکاو شدم ببینم عزیز آقا چی میخواد بگه بهش گفتم
_مطمئن باشید که هیچ وقت به هیچکسی نمیگم که شما بهم چی گفتی
عزیز آقا صحبت میکرد و من با دقت گوش میکردم باور این حرفها خیلی برام سخت بود. من که از ترس رفتارهای بابام طپش قلب گرفته بودم حالا دیگه با شنیدن این حرفها طوری قلبم میزد که فکر میکردم الان قلبم از توی سینهم میفته بیرون. ولی با شناختی که از عزیز آقا داشتم باورم شد که همه حرفهاش درسته.
سرو صدای بابام خوابید ولی من هنوز جرات نمیکنم برم بیرون.
مریم خانم اومد تو چهار چوب در اتاق ایستاد و نگاهش رو داد به من
_زهره جان محمود آقا اومده میگه بهت بگم بیای باهم بریم خونتون ضامن میشه که بابات کتکت نزنه
دلم نمیخواد برم ولی دیگه صاحب خونه میگه بیا برو باید گوش کنم
با ترس و لرز بلند شدم از عزیز آقا خدا حافظی کردم مریم خانم نگاهی به من انداخت
محمود بلدِ چه جوری با بابات صحبت کنه و آرومش کنه
باشه ای گفتم و با مریم خانم و شوهرش آقا محمود اومدیم در خونمون مریم خانم زنگ زد منیره در رو باز کرد محمود آقا بهش گفت
_برو به بابات بگو محمود اومده
منیره رفت تو خونه پشت سرش مامانم اومد بیرون بعد از سلام و احوالپرسی تعارفشون کرد تو خونه
ادامه دارد
کپی حرام⛔️
جمعهها و روزهای تعطیل داستان نداریم
5.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چراغ حرم
👤حجت الاسلام پناهیان
🌺🍃🌸🍃
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🌺🍃🌸🍃
@Solomon110
🌸🍃🌺🍃