🔹♦️
باید در لابهلای زندگی برای این اندوهاش ، ك در درون نهفته شده و پادشاهیست ك جانش را به لب رسانده است میگفتم ؛ ابرها بر آسمان تکیه دادند ، و درختان بر زمین و اندوه بیپایانت بر من ! باید در اوج معلق بودن ك اندوه تو را با تفنگ نشانه گرفتهست ، میگفتم ؛ خیال و امید ، چارهی این اندوهست ك رها شوی ! باید در گوشهای از جهان زمانی که از ترس به خود مچاله شدی .
میگفتم ؛ برای این تاریکی شب ، به جای مهتاب ، من نور میشوم تا بتابم و دیگر هراس ، بین من و تو پیدا نمیشود (: !
باید زمانی ك اندوهاش بین گلو مانده و جان میگیرد ، میگفتم ؛ این اندوه را دانه به دانه از گلویت میچینم تا دلت نفس بگیرد🌚🤍 .
#زهرا_شکوری
#دلنوشته
╔═══•••|🌕|•••═══╗
@Sooteh_delan
╚═══•••|🌕|•••═══╝