سال 75 بود مادربزرگم رفتند حج واحب. 🕋من کلاس اول بودم خواهرم سوم 🥰🥰
مادربزرگم یک چمدون پر از اون نوشابه خارجی های قوطیی آورده بود. ما هم ندید پدید...
مادر بزرگم نشست نوشابه ها رو بین بچه ها و نوه ها تقسیم کرد چون تعداد زیاد بود یکی به من و خواهرم با هم رسید ☹️☹️
ماهم با هم نقشه کشیدیم ببریم مدرسه بخوریم پزم بدیم پیش بچه ها
بردیم مدر سه یادمون افتاد که بردن نوشابه مدرسه ممنوعه. من به خواهرم گفتم اول میرم از معاون مدرسه اجازه میگیرم که یک وقت بچه ها خبرکشی نکنند و ازمون بگیره.
رفتم دفتر نوشابه رو به ناظم نشون دادم گفتم اینو مادر بزرگم از مکه آورده میشه....
هنوز حرف تو دهنم بود ناظم نوشابه رو گرفت گفت ممنونم دخترم لطف کردی
فکر کرد برای اون سوغاتی آوردم گذاشت داخل کشوی میزش 😩😩😩
اومدم بیرون به خواهرم گفتم خواهرمم گرفت منو کتک زد گفت میری ازش میگیری تقصیر تو شد من نوشابمو میخوام 🤪
هرچی گفتم خجالت میکشم بازم میگفت اگه نری بگیری میکشمت.
از اخر رفتم گفتم خانم اجازه میشه نوشابمو پس بدین خانم ناظم هم چپ چپ نگام کرد گفت با اجازه کی نوشابه میاری مدرسه؟
برو زنگ آخر بیا بهت بدم. زنگ آخر رفتم ازش گرفتم.
قیافه خانم ناظم 😏😏😏😒😒
ما هم بردیم خونه خوردیم 😋😋
این داستان خواهران ندید بدید 😂😂😂
#بازم_آخه_سوتی🤣
🤭 @Sooti_Hamsaran
دوستم که چند سال قبل که دانشجو بوده واسه تعطیلات رفته شهر خودشون
خونشونم آبگرمکن بزرگ قدیمیا داشته
دوست منم میره حموم و در همون حین یه ماشین تو کوچه تصادف میکنه و با صدای خیلی بلند....
حالا همه ی خانواده هم تو پذیرایی هستن دوست ترسو منم که فکر میکنه آبگرمکن ترکیده بدون هیچ لباسی از حموم فرار میکنه🙈😱
همه تو پذیرایی میبیننش ولی اینقدر سرعتش بالا بوده نزدیک در حیاط متوقفش میکنن
آخه خواسته فرار کنه بره تو کوچه 😂
بعد که برش میگردونن لباس میپوشه تا یه هفته جلو باباش افتابی نمیشه😞
خواهراش هم تا یه مدت مسخرش میکردن
دوست من😩😓🏃♀
خانوادش🤨 😳
آب گرمکن😜😝😋🤣😂
#بازم_آخه_سوتی🤣🤪
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
یکی ازاقواممون مداحه.این آقا تعریف میکرد که چن شب محرم پشت سرهم میرفته برای یه هیئت که همه خانوم بودن مداحی میکرده
تااین آقابیادهمه چراغاروخاموش میکردن یه صندلیم کناردرورودی میزاشتن تابیادوبی معطلی مجلسوشروع کنه...
یه شب یکی ازخانوما ناغافل میاداین صندلیو برمیداره میزاره اونطرف تروخودش میشینه جای صندلی😳😀
آقاچشتون روزبدنبینه این آقای مداحم طبق عادت میادداخل وتوتاریکی اون خانومه روباصندلی تشخیص نمیده
ومتاسفانه میشینه روی کله این خانوم😂😂😂
حالاخانومه ام جیغ وداد وفلان هیچی دیگ کل مجلس میره روهوااا😂😂🤣🤣🤣🤣
#بازم_آخه_سوتی🤣🤪
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
یکی ازاقواممون مداحه.این آقا تعریف میکرد که چن شب محرم پشت سرهم میرفته برای یه هیئت که همه خانوم بودن مداحی میکرده
تااین آقابیادهمه چراغاروخاموش میکردن یه صندلیم کناردرورودی میزاشتن تابیادوبی معطلی مجلسوشروع کنه...
یه شب یکی ازخانوما ناغافل میاداین صندلیو برمیداره میزاره اونطرف تروخودش میشینه جای صندلی😳😀
آقاچشتون روزبدنبینه این آقای مداحم طبق عادت میادداخل وتوتاریکی اون خانومه روباصندلی تشخیص نمیده
ومتاسفانه میشینه روی کله این خانوم😂😂😂
حالاخانومه ام جیغ وداد وفلان هیچی دیگ کل مجلس میره روهوااا😂😂🤣🤣🤣🤣
#بازم_آخه_سوتی🤣🤪
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
سال 75 بود مادربزرگم رفتند حج واحب. 🕋من کلاس اول بودم خواهرم سوم 🥰🥰
مادربزرگم یک چمدون پر از اون نوشابه خارجی های قوطیی آورده بود. ما هم ندید پدید...
مادر بزرگم نشست نوشابه ها رو بین بچه ها و نوه ها تقسیم کرد چون تعداد زیاد بود یکی به من و خواهرم با هم رسید ☹️☹️
ماهم با هم نقشه کشیدیم ببریم مدرسه بخوریم پزم بدیم پیش بچه ها
بردیم مدر سه یادمون افتاد که بردن نوشابه مدرسه ممنوعه. من به خواهرم گفتم اول میرم از معاون مدرسه اجازه میگیرم که یک وقت بچه ها خبرکشی نکنند و ازمون بگیره.
رفتم دفتر نوشابه رو به ناظم نشون دادم گفتم اینو مادر بزرگم از مکه آورده میشه....
هنوز حرف تو دهنم بود ناظم نوشابه رو گرفت گفت ممنونم دخترم لطف کردی
فکر کرد برای اون سوغاتی آوردم گذاشت داخل کشوی میزش 😩😩😩
اومدم بیرون به خواهرم گفتم خواهرمم گرفت منو کتک زد گفت میری ازش میگیری تقصیر تو شد من نوشابمو میخوام 🤪
هرچی گفتم خجالت میکشم بازم میگفت اگه نری بگیری میکشمت.
از اخر رفتم گفتم خانم اجازه میشه نوشابمو پس بدین خانم ناظم هم چپ چپ نگام کرد گفت با اجازه کی نوشابه میاری مدرسه؟
برو زنگ آخر بیا بهت بدم. زنگ آخر رفتم ازش گرفتم.
قیافه خانم ناظم 😏😏😏😒😒
ما هم بردیم خونه خوردیم 😋😋
این داستان خواهران ندید بدید 😂😂😂
#بازم_آخه_سوتی🤣
🤭 @Sooti_Hamsaran
سلام
چند وقت پیش پدرشوهرم خواب دیده بود که با خانوم مرحومش درحال دعوا بوده و بهم فحش میدادن
صبح که شده زنگ زده به بچه هاش شماها با همسراتون دعوا کردین ؟؟😳😳😂😂که من این خوابو دیدم
یهنی تعبیر کردنش منو کشته😐😐
#بازم_آخه_سوتی🤣🤪
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام
یه خاطره واستون تعریف کنم هنوزم که هنوزه بعد چند سال با گفتنش میخندیم
یه شب من خونه داداشم خوابیدم یهو آخر شب از خواب پریدم دیدم یکی دم در هال وایساده زل زده به من😱😱
با ترس همینجور داداشمو و زن دادشمو صدا کردم گفتم یه دزد اومده خونه
داداشم گفت کو کجاس ، دیگه بیدارشدن سریع لامپارو روشن کردن
من یهو دیدم چوب لباسیه 😐
از بس خجالت کشیدم دیگه لو ندادم اشتباه دیدم داداشم رفت بیرون توی حیاط و کوچه رو نگاه کرد اومد گفت هیچی نیست که منم گفتم حالا شاید اشتباه دیده باشم شاید خواب دیدم😊
فرداش که بیدار شدن بهشون گفتم اینقدر خندیدن هرکی هم که میومد واسش تعریف میکردن ، آبرو واسم نذاشتن😒😐😐
#بازم_آخه_سوتی🤣🤪
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام
یه خاطره واستون تعریف کنم هنوزم که هنوزه بعد چند سال با گفتنش میخندیم
یه شب من خونه داداشم خوابیدم یهو آخر شب از خواب پریدم دیدم یکی دم در هال وایساده زل زده به من😱😱
با ترس همینجور داداشمو و زن دادشمو صدا کردم گفتم یه دزد اومده خونه
داداشم گفت کو کجاس ، دیگه بیدارشدن سریع لامپارو روشن کردن
من یهو دیدم چوب لباسیه 😐
از بس خجالت کشیدم دیگه لو ندادم اشتباه دیدم داداشم رفت بیرون توی حیاط و کوچه رو نگاه کرد اومد گفت هیچی نیست که منم گفتم حالا شاید اشتباه دیده باشم شاید خواب دیدم😊
فرداش که بیدار شدن بهشون گفتم اینقدر خندیدن هرکی هم که میومد واسش تعریف میکردن ، آبرو واسم نذاشتن😒😐😐
#بازم_آخه_سوتی🤣🤪
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran