eitaa logo
خانواده خاص
3هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
10.8هزار ویدیو
426 فایل
ارتباط با ادمین @Asre_entezar
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️مردی خواست خانه‌ای بخرد. به او خانه‌ای نشان دادند و با آن‌که پنجاه سکه‌ی طلا ارزش داشت ولی فروشنده به ده سکه‌ی طلا آن را می‌فروخت. خریدار وارد منزل شد و هر چه گشت تا عیبی که باعث این همه ارزان‌فروختنِ آن شده بود را پیدا کند، ولی چیزی نیافت. فروشنده او را به حیاط خانه برد و گفت: تنها عیبِ این خانه، میخی است که روی دیوار آن را می‌بینی و من آن میخ را به تو نمی‌فروشم. خریدار گفت: این میخ که چیزی نیست، بگذارید همیشه بماند من با آن کاری ندارم. 🏠فروشنده خانه را فروخت. یک روز بعد از اسباب‌کشی صاحب‌خانه، فروشنده را در حیاط خانه دید. ناراحت شد که بدونِ اجازه در منزل او چه می‌کند؟ فروشنده گفت: من با تو شرط کردم این میخ را نمی‌فروشم و حق دارم بدونِ اذن تو، در منزل بیایم و روی آن میخ غربال خود را آویزان کنم. کار به جایی رسید که هر روز فروشنده بی‌خبر در منزل او پیدا می‌شد یا به میخ چیزی آویزان می‌کرد یا چیزی که آویزان‌شده بود را برمی‌داشت؛ و اینجا بود که خریدار دید آن خانه به اندازه‌ی یک سکه هم ارزش ندارد.... 🚫دقت کنیم که مثال میخ، همان مثال نفس‌مان است که اگر در زمانِ تجارتِ با خدا سرسوزنی نفس در ما باشد، نفس‌مان، شیطان را ناخواسته و دعوت‌نکرده به سمت ما خواهد کشید و شیطان بزرگ‌ترین عملِ صالحِ ما را در تجارتِ با خدا به خسران می‌کشاند. چرا که طبق وعده‌ی خداوند، شیطان را فقط بر افراد مخلَص (که نفس‌شان در آن‌ها کوچک‌ترین تأثیری ندارد) راهی نیست. ✨📖✨ قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39 - حجر) ⚡️(شیطان) گفت: پروردگارا! به خاطر اين‌كه مرا گمراه ساختى من نعمت‌هاى مادى را در زمين در نظر آن‌ها تزيين مى‌‏دهم و همگى را گمراه خواهم ساخت! ✨📖✨ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40 - حجر) ⚡️مگر بندگان مخلَص‌ات! 🔥پس بدانیم! اگر به عنوان مثال در زمانِ دستگیری از یک نیازمند، سرسوزنی نفسِ انسان علاقمند به شهرت باشد، همان سرسوزن نفس، شباهت با میخ کوچکی بر دیوار منزلی که خریده است را دارد و شیطان بدونِ اذن و اجازه بر او، برای خرید و تصرفِ عملِ صالح‌اش، وارد و خارج خواهد شد 🌺اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @SpecialFamily
✍روزی حضرت موسی (ع) بر مردی گذشت که از خوف می‌گریست و چون بازگشت باز او را در حال مناجات و خوف دید. به خداوند عرض کرد: خدایا! این بندۂ تو از خوف تو گریان است، چرا حاجتش نمی‌دهی، تو که بخشنده و رحیمی، چه گناهی کرده است که او را چنین از بخشش خود محروم کرده‌ای؟ 🍁حق‌تعالی فرمود: ای پسر عمران! اگر این مرد آن قدر گریه کند که اشک چشمش با آب بینی‌اش بهم آمیزد و دست‌های خود را چنان بالا گیرد و خسته شود که دست‌هایش قطع شود، من نظری به او نخواهم کرد. موسی (ع) سوال کرد: خداوندا! گناه او چیست؟ حق‌تعالی فرمود: او عاشقِ دنیاست و اهلِ انفاق و بخشش از آنچه من به او امانت بخشیده‌‌ام، نیست. 📚معراج السعاده (ملا احمد نراقی) 💖🌹🦋 @SpecialFamily
🔘 🌷✨ روزی جوانی از پدرش پرسید معنی حمد چیست؟ پدرش گفت: پسرم، گمان کن در شهر می‌روی و سلطان تو را می‌بیند و سلطان بدون این‌که به او چیزی ببخشی، وزیر را صدا کرده و به تو کیسه‌ای طلا می‌بخشد. آیا تو از وزیر تشکر می‌کنی یا سلطان؟؟ پسر گفت: از سلطان. پدر گفت: معنی شکر هم این‌ است که بدانی هر نعمتی که وجود دارد از سلطان (خدا) است. اگر کسی به تو نیکی می‌کند او وزیر است و این نیکی به امر خدا است. پس او لایق همه حمدها است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@SpecialFamily
✍نزد بقراط حکیم، مردی آمد که پنجاه سال داشت و سه دندان بیشتر در دهانش نمانده بود. آن زمان بقراط را آسیابی بود دستی که به کسانی که دندان‌شان می‌افتاد می‌داد تا غذای خود در آن بکوبند و بخورند. مرد از بقراط پرسید: چرا خداوند بعد از چهل سالگی کم کم دندان‌های انسان را فاسد کرده و از دهان او دور می‌کند؟! بقراط گفت: این حکمت خداوند برای آن است که آدمی بعد از چهل سال خودش هم بداند که باید غذای خود کم کند چون بدن او نیازش به غذا کم می‌شود و به جای خوردن غذای سفت به نوشیدن شیر و عسل روی آورد و به جای غذای دنیا در اندیشۀ غذای آخرت خویش باشد چون تا دندان دارد مانع اوست. اما در شگفتم از این‌که آدمی بعد از چهل سال به دنیا حریص‌تر می‌شود و اگر دندان خوردن او هم بیفتد دندان طمع او بزرگ‌تر و تیزتر می‌شود. @SpecialFamily
✍پیرمردی با پسر جوان خود در ماه رمضان برای جمع کردن خار به صحرا رفت. شدت گرما بر عطش پسر جوان افزود. پدرش گفت: پسرم! از دهان خود برای خود آب قرض کن. پسر گفت: چگونه پدرم؟! پدر انگشتر خود به پسر داد تا در دهانش گذاشت و از کام او بزاق ترشح کرد و اندکی حال پسر بهتر شد. پدر گفت: پسرم! بدان در روزهای سختی، از تو به تو نزدیک‌تر کسی نیست. زمانی که در سختی زندگی گرفتار شدی، بجای قرض گرفتن از دیگران و بجای سیر کردن شکم خود، از خود قرض بگیر و در زمان تمتع و دارایی کمتر بخور تا شکم تو به کم خوردن روی کند، آن‌گاه خودت به خودت قرض خواهی داد، بدون منت و کسر عزتی از تو!!! @SpecialFamily
✨﷽✨ ✍ دوستی نقل می‌کند روزی با پسرم به روستایی دوردست برای عوض شدن روحیه‌مان سفر کردیم. به باغ یکی از دوستان رفتیم. پسرم چند سیب نارس چید که نه طعم داشت نه رنگ. گفتم پسرم، این سیب ها نارس است، خوردنی نیستند دست نزن و نچین.پسرم گفت: اگر ما این سیب‌ها را نچینیم، قسمت کس دیگری خواهند شد، نمی‌توانیم منتظر باشیم تا برسند. سکوت کردم و عصر به راه افتادیم. در روستا چند نفر دیدم که منتظر خودرویی بودند تا به شهر بروند. خواستم ترمز کنم و آنها را سوار کنم، پسرم گفت: پدرم ما مسافرکش نیستیم ترمز نکن می‌خواهم خالی برویم و حرف بزنیم. گفتم پسرم، اینها هم نعمت خدا برای ما هستند، و می‌دانی چقدر ثواب دارد که این چند نفر را به مقصد برسانیم؟ یاد‌داری سیب‌ها را می‌خوردی می‌گفتی اگر ما نخوریم کسان دیگری خواهند خورد؟ این را هم بدان در کار نیک هم اگر ما نکنیم کسان دیگری آن کار نیک را خواهند کرد، پس عجله کنیم ما انجامش دهیم و فیضی ببریم.🌹آن سیب‌ها که تو خوردی برای این دنیا بود و این مسافران سیب‌های بهشتی آن دنیای من هستند.🌹 ‌‌@SpecialFamily
✍️روزی با یکی از دوستان از روی کنجکاوی خانه پیرمردی رفتم که باز می کرد و برای مردم می گرفت. جمعیت زیادی بودند و کار همه را یک دقیقه راه می انداخت و کاسه اش پر می شد. یاد آیه ای از قرآن افتادم: ✨ اشْتَرَوْا بِآيَاتِ اللَّهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ✨ ⚡️آنان آیات کتاب خدا را به بهایی اندک فروختند تا آنکه راه خدا را (به روی خلق) بستند، همانا بسیار بد می‌کرده‌اند.( 9 توبه) ❤️‍🔥 واقعا آیات خدا که برای فهم و تدبر و عمل نازل شده اند، همه را به می فروشد و در راه خدا سد ایجاد می کند که این مردم عوام به جای رفتن سمت قرآن و فهم و عمل به آن ، و توبه از گناهانی که سبب شان شده است، سمت باز کردن آن برای رفع مشکلات دنیوی شان متوسل شده بودند . گمان می کرد منم نوبت هستم گفت: هزینه را بده بگیرم. گفتم : من به خدای خودم بیشتر از انگشتان تو دارم. 🔥با دست خروجی را نشانم داد که برو... بساط ما ما را خراب نکن. ‌@SpecialFamily
✍بزرگ‌زاده نجیبی با دوست خود در خیابان می‌رفتند که سائلی به سمت بزرگ‌زاده دست نیاز دراز کرد. بزرگ‌زاده نجیب، دست در لباس خود کرد و سکه‌ای به او داد. دوستش از او پرسید: «مگر صدقه بدترین حلال نیست؟!» ‼گفت آری! گفت: «پس چرا بدترین حلال را می‌بخشی؟» بزرگ زاده گفت: صدقه بدترین حلال برای گیرندۀ آن است، چون با دست دراز کردن به سوی خلق، غیرت خدا را خدشه‌دار می‌کند زمانی که بنده، خدای بزرگ را نمی‌بیند و نزد بنده دیگر خود را خوار می‌کند. 🔥و نیز بدترین حرام برای کسی است که دست سائلی که دست خداست و به سوی او دراز شده است و دست خدا را اگر بخواهد با ندادن آن خالی ردّ می‌کند. 🍀نبی مکرم اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: «هرگز دست سائلی را خالی رها نکنید حتی با یک سُم گوسفندی که سوخته است.» 💧کلام به اینجا که رسید بزرگ‌زاده نجیب گریست. گفت: می‌دانی چرا نزد خداوند دست خالی ردّ کردن سائل‌اش سنگین است؟! چون بر بندگانش غیرت دارد. او می‌بنید کسی را که او را نمی‌بیند، هوای‌اش را دارد، کسی را که هوایِ او را ندارد. 🔍می‌گوید: سائل‌ام مرا ندید و از من نخواست، پس دست به سوی تو دراز کرد ولی من او را می‌بینم؛ دستش خالی‌اش هرگز ردّ نکن که دچار عذاب من می‌شوی!!! او هوایِ مرا ندارد، ولی من هوای بنده‌ام را که حتی مرا نمی‌بیند دارم‌. من نمی‌خواهم آبروی کسی را ببری که با دست دراز کردن سمت تو آبروی مرا می‌برد. ✴و چه زیبا امیرالمؤمنین مولای متقیان حضرت علی علیه السَّلام فرمودند: کسی که دستِ نیاز به سوی تو دراز کرده است آبروی خود را می‌برد؛ پس مراقب باش با خالی ردّ کردن دست او، تو آبروی خود مبری!!! و باز فرمودند: صدقه قبل از آن که به دست سائل برسد، خداوند آن را از کفِ دست بنده بخشنده‌اش خودش می‌گیرد. @SpecialFamily
🟣 دختر بچه کوچکی سوپر مارکت پدربزرگ خود رفت. خیلی ناز و شیرین بود و پدربزرگ عاشق نوه خود بود. روزی پدربزرگ به نوه‌اش گفت: برو یک مشت شکلات بردار. دختر بچه خیلی زرنگ و باهوش بود، دستی از شرم بر صورت خود نهاد و گفت: بابابزرگ اگر اجازه بدهید دوست دارم خودتان برای من بردارید و بدهید. می‌خواهم از دستان شما بگیرم. پدر بزرگ تبسمی کرد و از پشت قفسه‌های مغازه بیرون آمد و مشت خود را پر کرد و در جیب نوه نازنین خود خالی کرد.دختر کوچولو خنده‌ای کرد و گفت: پدر بزرگ عزیزم، دستان تو بزرگ است و مشت تو زیاد شکلات بر‌می‌دارد، و من اگر طالب شکلات زیادی بودم باید دست‌های خودم را کنار می‌کشیدم و از دست‌های تو استفاده می‌کردم. گاهی باید آن‌چه نیاز داریم خودمان برنداریم و به خدا بسپاریم که دست‌های او بزرگ است و بخشش زیاد. اگر باز شدن مشکلات را به دست خود ببینیم کارمان سخت و با تردید است اگر به او بسپاریم کارمان آسان و قطعی. حتی زمانی که می خواهیم کسی را به خاطر ظلم بزرگی که در حق ما کرده، مجازات کنیم بدانیم دستان ما برای مجازات و زدن او کوچک است، به دستان بزرگ و توانای منتقم واقعی بسپاریم و سکوت کنیم. که او می بیند و می داند و می تواند. @SpecialFamily
✨﷽✨ ✍یکی از دوستان ڪه وسایل خانگی می‌فروشد نقل می‌ڪرد: روزی در مغازه نشسته بودم ڪه مردی به مغازه من آمده و چیز بی‌سابقه‌ای از من خواست. گفت: برای یڪ هفته چند ڪارتن نوی خالی لوازم خانگی اجاره می‌خواهم. پرسیدم: برای چه؟ چشمانش پر شد و گفت: قول می‌دهید محرم اسرار من باشید؟ گفتم: حتما. گفت: دخترم این هفته عروسی می‌ڪنه. جهاز درست حسابی نتونستم بخرم. از صبح گریه می‌ڪند. مجبور شدم این نقشه را طرح ڪنم. ڪارتن خالی ببریم و توش آجر بزاریم تا دیگران نگویند جهاز نداشت. چون می‌گویند: دختر بی‌جهاز مانند روزه بی‌نماز است. اشڪ در چشمانم جمع شد و........... 💢 در دین اسلام بدعت گذاشتن امری حرام است. یڪی از این بدعت‌های غلط بازدید جهاز دختر است. ڪه باعث رو شدن فقرِ فقرا ‌می‌شود. ڪسی ڪه بتواند این بدعت‌ها را به نوبه خود بشڪند و در عروسی خود ڪسی را به دیدن جهاز خود دعوت نڪند، یقین به عنوان مبارز با بدعت، یڪ جهادگر است و طبق احادیث جایگاه معنوی بزرگی دارد. @SpecialFamily
✍جوانی به مغازۀ عمده فروشی لباس رفت و با پول کمی که داشت تعدادی پیراهن خرید تا آن‌ها را در کنار خیابان بساط کرده و بفروشد. ⬅️چون کنار خیابان بساط کرد یکی از پیراهن‌ها را در دست مشتری معیوب یافت، آن را کنار گذاشت تا پس بدهد. سر شب همۀ پیراهن‌ها را فروخت و پول در جیب روانۀ منزل شد. 📎در راه سارقی پول‌های او را ربود و فقط پیراهن معیوب از آن تجارت بر او باقی ماند. چون به خانه رسید جوانی را دید که به او یکی از پیراهن‌های سالم نو را فروخته بود. جوان به او گفت: می‌بینم خدا را شکر که همۀ پیراهن‌ها را فروختی. بگو بدانم چه سود کردی؟! 🔍فروشنده گفت: سود من همین یک پیراهن معیوب بود که آن هم از دست تو برگشت. تو از مال من بیشتر از من سود بردی. کاش آن پیراهنی را هم که به تو فروختم، آن را نفروخته بودم‌ و تاکنون آن هم برای من بود. 🚫آری! گاهی انسان غذایی را می‌خرد که منزل بیاورد آن چنان اهل منزل از قسمت‌های خوب آن می‌خورند که او خودش از آن محروم می‌شود. گاهی مالی را که یک فرد جمع می‌کند و فرزندان و عروس و دامادها از آن بهره می‌برند بیش از بهرۀ خود صاحب و زحمتکش آن مال می‌شود @SpecialFamily