شما که او را ندیدهاید
چشمهایش
چشمهایش
چشمهایش...
باور کنید من هم سیر ندیدمش!
چشمهایش نگذاشتند.
- محمد جنت امانی
نوشتن را فراموش نکن هنگامی که
گویی تمامِ غم های دنیا بر سرت آوار شده.
دست هایت را به من بده، میخواهم دوباره جریانِ خون را در رگ های آبیِ دستانم حس کنم.
داداشا نمیخواید بریزید اینجا که هزار و دویست نفر رو بگذرونه و طلسم شکسته شه؟ 🦩