خانۀانتهایخیابان۲۴۵؛
- نمیخوام برم تو کلاس.
- " دوست دارم مال تو باشم. + منم دوست دارم که مالِ تو باشم. "
- انقدر گوگولی نباش صمینیجثنثحث.
- اسمیییل، اسمیییل.
- اسمیل دیگه چیههه؟
- چقدر کوچولویی واییی.
- مراقب خودت باش. لبخند*
- چرا پایهش اینجوریه؟ انگار یه آدم آویزونه ازش.
- تو حسینیه یه دفعه آقایون نیان؟ مراسم نیست که؟
- فکر نمیکردم خنده کردنِ بیصدا انقدر سخت باشه.
- حالا شانس ما باشه امروز جلسه میذارن میان داخل.
- بوی خونه مامانبزرگا رو میده اینجا.
- چایی اگه خواستین بخوریناا.
- یاخدا صدای در اومد.
- تو میتونی تو میتونی تو میتونی.
- "میخواین سرود بخونین؟ + مگه سه نفری سرود میخونن؟ پوکیدن از خنده* "
- "اینم بذارم یادگاری تو این حسینیه. +ئه؟ یادگاری؟ میخوای اسمتم بنویس، نگاه معنادار* "
- اشکالی نداره زندگی صدسال اولش فقط سخته بقیهش راحت میشه.
- از کِی تا حالا مداحی موردعلاقت اینه؟
[ نوزدهمِ اسفندماه / یک.چهار.صفر.سه ]
کاش میشد گاهی آدمی، فقط گاهی
به اندازه نیازش بمیرد، بعد بلند شود
خاک هایش را بتکاند. بعد اگر دلش
خواست برگردد به زندگی، اگر هم که
دلش نخواست بخوابد تا ابد.
هدایت شده از بِیغوله-
من به شدت آدمِ " یعنی اونم حسی که من دارمو داره؟ " ای هستم.
خانۀانتهایخیابان۲۴۵؛
_
دست و پامو که گم میکنم، رو خاکت میوفتم کربلا..
خانۀانتهایخیابان۲۴۵؛
امروزِ صورتی. بیستودومِاسفندماه / یک.چهار.صفر.سه
- قهرم.
- نمیشه نری؟
- موقع پیازپوستکَندن دقودلیِ یه هفتهم رو خالی میکنم.
- باورم نمیشه اومدی!..
- من میخوام تولید محتوا کنممم.
- وای نور خورشید و ظرفایگلسرخ و پشتی های قدیمی.. واییی.
- باشه ولی قرار نبود اسداللهی اینجوری بخونهه. گریه-
- امروز چقدر صورتی شدی.
- هیچکی مهم نیست، به خاطر تو فردا رو میخواستم بیام.
- تو چشمام نگاه کن.
- " بده من چایی بریزمم. + نه تو زورت نمیرسهه."
- " بچه ها آش بخوریننن. + نه باز واسه لازانیا جا نداریممم."
- بچه ها چایی میخورین؟ ( پرسیدن این سوال برای بار ۴۲۷۷۴۹۹۳۳۰ اُم.)
- تو شمشیر نمیخوای فقط یک نگاه کن.. مداحی*
- به نظرم بعد لازانیا فرنی نخور و به بدنت رحم کن.
- ظرفا رو کی بشوره؟ آقای ایییکس.
- دلم میخواد هر دوجا کنارت باشم.
- اگه بیام که میزنم تو گوششش.
- وای ایشاللهه تا آخر عمرم دیگه خانومِ فلانی رو نبینممم. + ایشاللله.
- من اگه ببینمش ده متر اونور تر میشینم والاا.
- وای اینجوری نکن گوگولیی.