eitaa logo
⌈دلـــ💛ــشعر⌋ 🎼
278 دنبال‌کننده
261 عکس
16 ویدیو
1 فایل
﹛﷽﹜ مجموعه کانال سوپردلــ❤ــ دلکتاب @Super_books در روبیکا هر روز فعالیت داریم، مجموعه سوپر دل رو با همین اسم و آیدی ها میتونید تو روبیکا پیدا کنید🍀 ادمین ایتا : @Raham0098
مشاهده در ایتا
دانلود
درود صبحتون زیبا 💐❤️☘
📝 و اگر بر تو ببندد همه رَه‌ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند ✍☘:{@Super_poems}
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟ خاطرم هست رقیبان پر از کینه‌ی من همنشینان تو بودند، از آنها چه خبر؟ همه لب‌تشنه، تو دریایی و من ماهی تنگ از کنارآمدگان با لب دریا چه خبر؟ زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند عاشقی گفت که از عالم بالا چه خبر؟ باز دیروز به من وعده‌ی فردا دادی آه پیمان‌شکن از وعده‌ی فردا چه خبر؟ ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ دیروز یه جمله‌ی کوردی دلبر یاد گرفتم که می‌گفت : «درد چاویل مستت له گیانم» ‏یعنی: «درد و بلای چشای مستت به جونم» یاد این بیت از جناب افتادم: ای فدای چشم مخمور تو خواب عاشقان وی بلاگردان زلفت پیچ‌وتاب عاشقان... برای اونایی که چشماشون قشنگه، خیلی کاربرد داره ✍☘:{@Super_poems}
زان چشمِ سیه گوشه‌ی چشمی دگرم کن! بی‌خودتر از اینم کن و از خود به درم کن! یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم یک جرعه‌ی دیگر بچشان، مست‌ترم کن! شوقِ سفرم هست در اقصای وجودت لب تر کن و یک بوسه جوازِ سفرم کن! دارم سرِ پرواز در آفاق تو ای یار! یاری کن و آن وسوسه را بال‌وپرم کن! عاری ز هنر نیستم امّا تو عبوری از صافیِ عشقم دِه و عینِ هنرم کن! صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست بارانِ منِ خاک شو و بارورم کن! افیون‌زده‌ی رنجم و تلخ است مذاقم با بوسه ای از آن لبِ شیرین شکرم کن! پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن‌گاه تا لذّتِ آغوش بدانی خبرم کن! شرحِ من و او را ببر از خاطر و در بر بفشارم و در واژه‌ی «تو» مختصرم کن! ✍☘:{@Super_poems}
https://eitaa.com/joinchat/1553924803C6ca5477415 دوستان عزیز گروه چنلمون از آنانی که اهل دل و قلم هستند درخواست می شود به گروه اصافه شوند گروه صرفا برای جذب شاعر و نویسنده است گروه چت نیست برای ارسال آثار شاعران به چنل ممنون میشوم همکاری کنید
در این میخانه در هر دور، جامی ناتمام از ماست غمی شیرین و کامی تلخ و اندوهی مدام از ماست صدایت می‌زنیم از دور و مشتاقیم پاسخ را! گر امشب هم به ما دشنام می‌گویی، سلام از ماست چو افتادم به دامت، آفرین گفتم خدایت را که زلفت با دلم می‌گفت: صید از اوست، دام از ماست به هر صورت، فلک اقبال ما را برنمی‌تابد گمان کرده‌ست خوشبختیم و فکر انتقام از ماست یکی از ما به‌جای باده امشب زهر می‌نوشد ملالی نیست، می‌دانی و می‌دانم کدام از ماست 📕وجود ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ اسکار غم‌انگیزترین توصیف دوست داشتن هم میرسه به اونجایی که میگه : "هرچند دشمنم شده‌ای دوست دارمت بر دوستان گلایه روا نیست، بگذریم..." ✍☘:{@ansooyesheer}
یکی نشسته بر سوگ یکی می زند سور یکی این طرف مرده و یکی آن طرف می کوباند نور گیج و مبهوت از هجوم پروانه ها نمی دانم بیدارم یا که در رویا می ترسم از بازی رنگ ها یکی سبز؛ یکی ارغوانی یکی سرخ؛ یکی تیره به زمره هر زندانی یکی نفش بود و یکی نقاش یکی مرد بود و یکی نتاج یکی عاشق؛عارف یکی مطرب؛یکی جارف نقاشی فریدا شد پشت بوم نقاشی مرگ روی بوم ترس های بی پایان از جلوگاه خیابان یکی می لرزید ز سرمایی یکی می رقصید زیر باران چراغ های شب نمایان یکی گم شد در تاریکی خیابان تکرار حرف ها هجی کن ترس را مثل بریدن گلوگاه خیابان تضاد این قصه ها از مرگ مترادف آن است سیاهی شب گواه این قصه ها بازیچه شدیم بازیچه دست های خیابان یکی بازیگر شد و یکی بازیگردان. ✍☘:{@Super_poems}
درود ظهرتون زیبا💐❤️☘
📝 ای جان! اگر رضای تو غم‌خوردن دل است صد دل به غم سپارم بهر رضای تو... ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ یک کلمه هست به اسم Eccedentesiast در مورد کسی که تظاهر می‌کنه حالش خوبه و مشکلی نداره؛ اما از درون تو التهابه جناب این حالت رو به زیبایی بیان کرده: "ظاهر آراسته‌ام در هوسِ وصل، ولی من پریشان‌تر از آنم که تو می‌پنداری" ✍☘:{@Super_poems}
💭 اگر دل است به جان می‌خرد هوای تو را وگر تن است به دل می‌کشد جفای تو را به یاد روی تو تا زنده‌ام همی گریم که آب دیده کُشد آتش هوای تو را ✍☘:{@Super_poems}
🖇 ‏لانگ‌دیستنس رو جوری بیان میکنه جان که اصن دلت کباب میشه واسش! "‏چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری ‏برآید از دلم آهی، بسوزد هفت دریا را…!" ✍☘:{@Super_poems}
✨ داغ جنون تازه گشت این دل پژمرده را سخت خزانی گذشت، خوب بهاری رسید ✍☘:{@Super_poems}
هستم میان جمع شماها و نیستم «بودن» بدون اینکه بدانم که کیستم عمری‌ست در اسارت تقدیرم و هنوز فکر رهایی از غم این قصه نیستم ای روح گنگِ خیره به من پشتِ آینه با تو هزار حرف مگو را گریستم با تو مسیر خاطره‌ها را قدم زدم تا لحظه‌ای مقابل دنیا بایستم شاعر شدم نهان نکنم نام خویش را شاید به بام شعر ببینم که چیستم 📕ماهی نمیر ✍☘:{@Super_poems}
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟ مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم! به هیچ‌کس نمی‌دهم حالِ خرابِ خویش را ولی غمِ فراق را به جانِ خویش می‌خرم قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیده‌ام که‌ هرچه سنگ می‌زنی زِ بامِ تو نمی‌پرم اگرچه بی‌وفایی و جنون به انتخاب نیست دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمی‌برم به آب طعنه می‌زند زلالیِ نگاهِ تو به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم چقدر واژه ساختم که‌ موجِ زلفِ دوست را مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم 📕طراح صحنه ✍☘:{@Super_poems}
درود ظهرتون بخیر
💭 از تو دل برنكنم تا دل و جانم باشد می‌برم جور تو تا وسع و توانم باشد گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد ✍☘:{@Super_poems}
✨ راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی آنجا که روی از خود آن‌جا که به خود آیی ✍☘:{@Super_poems}
آیینه‌ای به دست بیار و نظاره کن گاهی تو هم نگاه به ماه و ستاره کن گفتی قبول کن که جدایی صلاح ماست گیرم که خیر باشد، باز استخاره کن ما عاشق توایم و پشیمان نمی‌شویم هر توبه‌ نامه‌ای که نوشتیم پاره کن! چون من تو نیز در گذر از باتلاق عمر بیهوده دست و پا زده‌ای، فکر چاره کن یادش به‌خیر روز نخستی که دیدمت! روز وداع ماست، نگاهی دوباره کن 📕جایگاه شهود ✍☘:{@Super_poems}
🖇♥️ اونجا که داستایفسکی گفته: "آشوب درونش را نه کلمات می‌توانست بیان کند و نه فریادها" چقدر منه... چقدررررر منه این جمله:) حضرت هم با یه بیت بیانش کرده: "در اندرون من خسته ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست!" ✍☘:{@Super_poems}
لبت مرا به غزل‌های نوجوانی برد به عشق‌های زمينی آسمانی برد کسی که آتش بی‌مهری‌اش مرا سوزاند چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟ به زنده بودن من نام زندگی مگذار که این غریب فقط رنج زندگانی برد چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد ✍☘:{@Super_poems}
مژگان به هم بزن كه بپاشی جهانِ من كوبی زمینِ من، به سرِ آسمان من درمان نخواستم ز تو من درد خواستم یک دردِ ماندگار! بلایت به جانِ من می‌سوزم از تبی كه دماسنجِ عشق را از هُرمِ خود گداخته زیرِ زبانِ من تشخیصِ دردِ من به دلِ خود حواله كن آه ای طبیبِ دردفروشِ جوانِ من! نبضِ مرا بگیر و ببر نامِ خویش را تا خون بدل به باده شود در رگانِ من گفتی: غریبِ شهرِ منی، این چه غربت است؟ كاین شهر از تو می‌شنود داستانِ من خاكستری است شهرِ من آری و من در آن آن مجمری كه آتشِ زرتشت از آنِ من زین پیش اگر كه نصفِ جهان بود، بعد از این با تو شود تمامِ جهان اصفهان من! ✍☘:{@Super_poems}