eitaa logo
⌈دلـــ💛ــشعر⌋ 🎼
268 دنبال‌کننده
303 عکس
16 ویدیو
1 فایل
﹛﷽﹜ مجموعه کانال سوپردلــ❤ــ دلکتاب @Super_books در روبیکا هر روز فعالیت داریم، مجموعه سوپر دل رو با همین اسم و آیدی ها میتونید تو روبیکا پیدا کنید🍀 ادمین ایتا : @Raham0098
مشاهده در ایتا
دانلود
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی! خواجه ✍☘:{@Super_poems}
مرگ هم در زندگی آسان نمی‌آید به دست تا ز هستی جان برم عمریست زحمت می‌برم... ✍☘:{@Super_poems}  ‌‌     ‌‌    ‌‌    
گاهی خیال میکنم از من بریده‌ای بهتر ز من برای دلت برگزیده‌ای از خود سوال میکنم آیا چه کرده‌ام در فکر فرو می روم از من چه دیده‌ای یک روز می رسد که در آغوش گیرمت هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده‌ای!    ✍☘:{@Super_poems}    ‌‌     ‌‌    ‌‌    
من ... عاشقانه دوستش می‌داشتم و او عاقلانه طردم کرد منطقِ او... حتی از حماقتِ من احمقانه‌تر بود... ✍☘:{@Super_poems}       ‌‌     ‌‌    ‌‌    
درود صبحتون زیبا
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ "ﺣﺎﻓﻆ" از دنیا می‌رود، ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ می‌ریزند ﻭ "ﻣﺎﻧﻊ" ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ "ﺷﺎﻋﺮ" ﺩﺭ "ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ" ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ،. به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ "ﺷﺮﺍﺏ‌ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽ‌ﺩﯾﻦ" ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ. "ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ" ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمی‌خیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ می‌دهد ﮐﻪ "ﮐﺘﺎﺏ" ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ "ﻓﺎﻝ" ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ می‌دهند ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ‌می‌کند ﻭ ﺍﯾﻦ "ﻏﺰﻝ" ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ‌می‌شود: ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ "ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ" می‌شوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ به ﺰﯾﺮ می‌افکنند، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام می‌شود. "ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ." ✍☘:{@Super_poems}   ‌‌     ‌‌    ‌‌    
ای غم! نمی‌دانم روز ِرسیدن، روزی ِگام ِکه خواهد بود اما درین کابوس ِخون‌آلود در پیچ و تاب ِاین شب ِبن‌بست بنگر چه جان‌های گرامی رفته‌اند از دست! دردی‌ست چون خنجر یا خنجری چون درد این من که در من پیوسته می‌گرید در من کسی آهسته می‌گرید زنده یاد هوشنگ ابتهاج ✍☘:{@Super_poems}     ‌‌     ‌‌    ‌‌    
سرو یه بستنی و رقص باله تو کاخ ملکه سِلف کن معامله ات را؛ سُلفیدنت مثل پیاله ای آب. شعار های زرد و اشک های یه درد و نقش مانکنی عشق توی توهم مرگ. حرف ها در قافیه شعار؛ دهان ها همه از اجمال گوش ها همه از انکار. سراب یه رفراندوم و یه انتخاب؛ یه انتخاب و یه مسیر پر از علامت های چپ و راست. رنگ ها نشانه نیستند نشانه می روند مرا. نمایش های خیابانی تابوت خالی روی دست هر انسانی. چو خوی حیوانی زیر پا جا مانده نعش هر انسانی. مشک ها همه خالی اشک ها همه جاری. نقش ها همه پوچالی دیالوگ ها پوشالی سناریو تکراری. رنگ ها آون شد صدا ها از رنگ زنگ ها شد. هنر را دوشیدن ز خود جامه ای دوختند و پوشیدن. هنرمند وطن پشت بوم فریدا شد. خیانت را رنگ کردند. پشت قاب رنگی صدا سیما کردن به جان ما. تحریف شد هنر به یمن مرز این بوم بلند ترانه ها در بند ترس قافیه ها در قاب شب حراج کتاب ها به مفتی چند سراج دل را دزدیدن غوغای شهر خوابیده همه در خواب خرگوشی یکی می زند بر طبل تو خالی زند بر فاجعه ای سر پوشی کلام آخر از پوچی راز این نگاه است تحریم شدیم تو بازی خود تحریم شد به دست خود ✍☘:{@Super_poems}
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران... ✍☘:{@Super_poems}     ‌‌     ‌‌    ‌‌    
✨ هرکس هوس سخن‌فروشی داند من بنده‌ی آنم که خموشی داند ✍☘:{@Super_poems}   ‌‌     ‌‌    ‌‌    
🖇♥️ من ‏تو بدترین روزای زندگیم وانمود می‌کنم که چیزیم نیست و روبراهم بقول جناب : "گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما از ته دل چون خم سربسته در جوشیم ما" با من از قوی بودن حرف نزن...! ✍☘:{@Super_poems}   ‌‌     ‌‌    ‌‌    
یه جایی مولانا خیلی قشنگ میگه که: «چو خدا بود پناهت،چه خطر بود ز راهت؟! به فلك رسد کلاهت که سر همه سرانی!» ✍☘:{@Super_poems}     ‌‌     ‌‌    ‌‌    
منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم... ✍☘{@Super_poems}    ‌‌     ‌‌    ‌‌    
آن قصر که با چرخ همیزد پهلو بر درگه آن شهان نهادندی رو دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای بنشسته همی گفت که کوکوکوکو ✍☘:{@Super_poems}   ‌‌     ‌‌    ‌‌    
درود صبحتون زیبا
ای فصل غیر منتظر داستان من! معشوق ناگهانی دور از گمان من ای مطلع امید من ای چشم روشنت زیبا ترین ستاره ی هفت آسمان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل بر زبان من با من بمان و سایه ی مهر از سرم مگیر من زنده ام به مهر تو ای مهربان من! کی می رسد زمان عزیز یگانگی تا من از آن تو شوم و تو از آن من ✍☘:{@Super_poems}    ‌‌     ‌‌    ‌‌    
📝 در آرزوی جلوه‌ی مهتاب جمالش یا رب! گذراندیم چه شب‌های سیاهی... ✍☘:{@Super_poems}
شب است و چشم من و شمع اشکبارانند مگر به ماتم پروانه سوکوارانند چه می کند به دو چشمم شب فراق تو ماه که این ستاره شماران ستاره بارانند مرا ز سبز خط و چشم مستش آید یاد در این بهار که بر سبزه میگسارانند به رنگ لعل تو ای گل پیاله های شراب چو لاله بر لب نوشین جویبارانند به غیر من که بهارم به باغ عارض توست جهانیان همه سرگرم نوبهارانند بیا که لاله رخان لاله ها به دامن ها چو گل شکفته به دامان کوهسارانند ✍☘:{@Super_poems}
نمیدونم چند سالگیه ولی از یه سنی به بعد همین میشه که جناب میگه: " ببین و بگذر و خاطر به هیچ‌کس مسپار... " ‌✍☘:{@Super_poems}
✨ چون هیچ نمانیم زِ غم هیچ نپیچیم چون هیچ نمانیم هم اینیم و هم آنیم ✍☘:{@Super_poems}   ‌‌        ‌‌     ‌‌    ‌‌   
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم وحشی بافقی ✍☘:{@Super_poems}     ‌‌     ‌‌   
‌✨ غم مخور جانا در این عالم که عالم هیچ نیست ••• ✍☘:{@Super_poems}    ‌‌     ‌‌    ‌‌    
درود ظهرتون بخیر