eitaa logo
<تبسـم!𝐓𝐀𝐀𝐁𝐀𝐒𝐎𝐔𝐌𑁍>
222 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
575 ویدیو
87 فایل
‹بسم‌اللّٰه‌الرحمـٰن‌الرحیم!𑁍› ‌‹شروعمـون‌‌:𝟴''آذرمـٰآـہ''𝟭𝟰𝟬𝟭!› ‌ ‹-چ‌ـٰآل‌مۍافتد‌کنـٰارگونہ‌ات‌وقتۍتبسم‌میکنۍ› ‹نـٰامسلمآن،شهـررااین‌چ‌ـٰالہ‌کافـرکردـہ‌است!シ› ‌‹-پـل‌ارتبآطیمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@N_TAABASOUM313› ‹-اندکی‌ازاحوالآتمـون🍂› ‹𖡟⸾⸾@TAABASOUM_BIU
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رییسی: مسئله واکسیناسیون مسئله جدی ماست 🔹باید به هر نحوی که می‌شود واکسن را تامین کرد؛ چه تولید داخل چه وارد کردن واکسن از کانال‌های مطمئن که با نظارت وزرات بهداشت صورت می‌گیرد. این موضوع از اولویت‌های اصلی ماست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نباید هیچ بیماری روی زمین خوابانده شود 🔹رئیس جمهور: اوضاع کرونا در استان خوزستان بسیار ناراحت کننده است، باید به میزان لازم تخت فراهم بشود. 🔹برای تغییر وضعیت فعلی بیمارستان های خوزستان تلاش شود. باید از سپاه و ارتش تشکر کرد که وعده دادند تا چند روز آینده ظرفیتی را آماده کنند تا به بیمارستان طالقانی ضمیمه بشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور رئیس جمهور در محله منبع آب اهواز - هم اكنون 🔹ساکنین منبع آب سالهاست که از نبود امکانات رنج میبرند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌈 🌈 بهم گفت: _دوست محسن که بهت گفتم خیلی به من کمک کرد،آقای موحد بود.هروقت بتونه با مادر و خواهراش میاد دیدن زینب.😊زینب خیلی دوستش داره.آقای موحد انصافا آدم خیلی خوبیه... دیروز از نگاه های مادرش به تو قضیه رو فهمیدم. بالبخند نگاهم کرد و به شوخی گفت: _خیلی دیوونه ای.پسر به این خوبی.باید از خدات هم باشه.😁😌 چشمهام پر اشک شد.😔😢سرمو انداختم پایین.محیا ناراحت گفت: _میفهمم چه حالی داری..😒میگن خاک سرده ولی برای ما اینجوری نیست.. هرروزی که میگذره بیشتر دلم برای محسن تنگ میشه..وقتی به اینکه دیگه نمیبینمش فکر میکنم دلم میخواد بمیرم..😣گاهی چشمهامو میبندم،دلم میخواد وقتی بازش میکنم ببینم که محسن اینجا نشسته و به من نگاه میکنه.ولی هربار میبینم که نیست و جای خالیش هست... 👈اونایی که میگفتن بخاطر پول میره نمیفهمن😐 که من حاضرم خودم و همه ی آدمهای روی زمین رو بدم تا فقط یکبار وقتی چشمهامو باز میکنم ببینم اینجا نشسته و جاش خالی نباشه.. محسن دوست نداشت تنها سوار تاکسی بشم.می گفت نمیخوام مرد نامحرم کنارت بشینه.😢😠✋ الان تاکسی میبینم یاد محسن میفتم. غذا درست میکنم یادش میفتم.😔🍛زینب پارک میبرم یادش میفتم.😭👧🏻🌳زینب شبیه باباشه،به زینب نگاه میکنم یادش میفتم.😢 هرجای خونه رو نگاه میکنم یادش میفتم..لحظه ای نیست که یادش نباشم.😭💖💔 با گریه حرف میزد.منم اشک میریختم.😢😭 -زهرا،میدونم تو هم خیلی چیزها باعث میشه یاد امین بیفتی..😢ولی خودت گفتی کاری کنیم که بیشتر دوست داره...من م اینه که مدام یاد محسن باشم تا همه بدونن از راهی که رفتم و راه درست اینه..ولی آدمها تو شرایط مشابه ممکنه وظیفه شون با هم فرق داشته باشه..👈تو قبلا تو زندگیت با امین و موقع شهادتش و تدفینش با رفتارت به همه نشان دادی درسته و با توئه. 👈الان هم با دوباره انتخاب کردن این راه با تأکید به همه میفهمونی این راه هم و هم اینه... آقای موحد هم برای اینکه بتونه ش رو انجام بده نیاز به همسر و مثل تو داره.هیچکس بهتر از تو نمیتونه کمکش کنه... دوباره رفتم امامزاده...🕌 خیلی بیشتر از دفعه قبل گریه کردم و دعا و راز و نیاز کردم.😭🙏✨ بعد گفتم خدایا من هرکاری تو بگی انجام میدم. 💖*هرچی تو بخوای*💖 😭🙏من نمیدونم چکار کنم،نمیدونم تو میخوای من چکار کنم.یه جوری بهم بفهمون. ❣یا یه کاری کن این بنده ت فراموشم کنه یا عشقش رو بهم بده،خیلی خیلی بیشتر از عشق امین.❣فقط خدایا زودتر تکلیف من و این بنده ت رو معلوم کن.😭🙏 چند هفته گذشت.... یه روز که مامان و بابا تو آشپزخونه باهم صحبت میکردن،شنیدم که بابا گفت: _وحید زخمی شده و بیمارستانه.🏥حالش هم زیاد خوب نیست.😒 مامان گفت: _این پسر کارش خطرناکه.اگه الان زهرا زنش بود،چی به سر زهرا میومد.🙁😔 بابا گفت: _زهرا خودش باید انتخاب کنه.😒 دیگه نایستادم.رفتم تو اتاقم.... دلم شور میزد.😥راه میرفتم و با خودم حرف میزدم. حالا چکار کنم؟😧چجوری بفهمم حالش چطوره؟ گوشیمو برداشتم که زنگ بزنم.گفتم اگه یکی دیگه جواب بده چی بگم؟بگم چکاره شم؟😟🙁 گوشی رو کلافه انداختم رو تخت.راه میرفتم و ذکر میگفتم. نمیدونستم چکار کنم... سجاده مو پهن کردم✨ و نماز خوندم✨ و دعا کردم.آروم تر شدم ولی باز هم دلشوره داشتم.از بی خبری کلافه بودم.😥 تو آینه نگاهم به خودم افتاد.از دیدن خودم تو اون حال تعجب کردم.... گفتم: چته زهرا؟!!! چرا اینجوری میکنی؟؟! مگه اون کیه توئه که نگرانشی؟؟!!😥😕 نشستم روی تخت و با خودم خلوت کردم.... متوجه شدم که بهش علاقه مند شدم.💓فهمیدم کار از کار گذشته و دلم دیگه مال خودم نیست. مال خودم که نبود،مال امین بود ولی الان مال امین هم نیست.💓☺️🙈 دقت کردم دیدم... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم ⚡ کپی با ذکر نویسنده حلال است⚡
🌈 🌈 دقت کردم دیدم مثل سابق امین رو دوست ندارم... کمتر شده؟! نه،کمتر نشده😊👌 ولی الان حسم به وحید بیشتر از حسم به امین بود.☺️🙈خدا دعای دوم منو مستجاب کرده. بلند شدم و دوباره نماز خوندم.بالاخره از حرفهای محمد و بابا فهمیدم حالش خوبه 🙈و تو خونه استراحت میکنه.خیالم راحت شد. دومین سالگرد امین شد.... هر سال قبل عید مراسم سالگرد میگرفتیم.وحید هم بود.تو مراسم متوجه شدم که امین وقتی شهید شده از نیرو های وحید بوده.😥😧 💭فکرهای مختلفی اومد تو سرم.... شاید امین ازش خواسته مراقب من باشه.😕 شاید وحید میتونسته جلوی کشته شدن امین رو بگیره و نگرفته،بعد عذاب وجدان گرفته و اومده سراغ من که مثلا جبران کنه.🙁 وحید و خانواده ش برای عید دیدنی میخواستن بیان خونه ما... اصلا دلم نمیخواست باهاش رو به رو بشم ولی چاره ای هم نبود.🙁 قبل اومدن مهمان ها،بابا اومد تو اتاقم و گفت: _زهرا جان،هنوز هم وقت میخوای برای فکر کردن؟ الان ده ماهه که منتظر جواب تو هستیم.اگه باز هم زمان نیاز داری،باز هم صبر میکنیم.😊 با خودم فکر کردم درسته که دوستش دارم ولی افکاری که تو سرم هست هم نمیتونم نادیده بگیرم.😕😥گفتم: _باز هم نیاز دارم.😒 بابا گفت باشه و رفت. تو دلم غوغا بود.🌊💗نماز خوندم تا آروم بشم.💖از خدا خواستم کمکم کنه.💖 مهمان ها رسیده بودن... اون شب نه علی بود،نه محمد.مادر وحید گفت کنارش بشینم.😊 صحبت خاستگاری شد... به وحید نگاه نمیکردم.حالا که میدونستم احساساتم قویه نمیخواستم نگاهش کنم که مبادا نگاهم نگاه حرامی باشه.🙈لحظات سختی بود برام.مدام از خدا کمک میخواستم.کاش میتونستم نماز بخونم. تازه فهمیدم چرا وحید اون شب تو ماشین قرآن گذاشته بود،حتما حالش مثل الان من بود.😅🙊 تو همین افکار بودم که متوجه شدم صدام میکنن.... جا خوردم.گفتم: _بله😳 همه خندیدن... 😁😃😄😀با تعجب نگاهشون میکردم. مادروحید گفت: _داشتیم صحبت میکردیم که پدرتون اجازه بدن با وحید صحبت کنی.آقای روشن گفتن هر چی زهرا بگه.بعد من از شما پرسیدم موافقی؟شما گفتی بله.خب به سلامتی بله رو گرفتیم.😊 بعد خندید.😄 از خجالت سرخ شدم.☺️🙈سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم.بابا گفت: _زهرا جان.حرفی هست که بخوای الان به آقاوحید بگی؟😊 با خودم گفتم الان وقت خوبیه... برو تکلیف خودتو معلوم کن.ولی الان حالم برای صحبت مساعد نیست.گفتم:😕 _فعلا نه. پدر وحید که سردار نیروی انتظامی و رئیس یکی از کلانتری ها بود،گفت: _دخترم عجله نکن.تا هر وقت صلاح دیدی فکر کن.ما که این همه سال برای ازدواج وحید صبر کردیم،باز هم صبر میکنیم.گرچه دلمون میخواد شما زودتر افتخار بدید و عروس ما باشید ولی این وصلت با اطمینان باشه بهتره تا اینکه زودتر باشه.😊 مادروحید هم تأیید کرد و بعد یه کم صحبت دیگه،رفتن... بعد ایام عید وقت پرسیدن سؤالام بود.👌 نمیخواستم بیشتر از این ذهنم مشغول باشه.ولی از حرفهای بابا و محمد فهمیدم وحید مأموریته و یک ماه دیگه برمیگرده. بعد از یک ماه از بابا اجازه گرفتم☝️ که با وحید قرار بذارم.بابا هم اجازه داد هم شماره ش رو بهم داد. تماس گرفتم.شماره مو نداشت.اولش منو نشناخت. -بله -آقای موحد؟ -خودم هستم.بفرمایید. -سلام -سلام،امرتون؟ ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم ⚡ کپی با ذکر نویسنده حلال است⚡
🌈 🌈 -سلام -سلام،امرتون؟ -زهرا روشن هستم. سکوت کرد.بعد مدتی گفت: _چند لحظه صبر کنید. بعد به اون طرف گفت _الان برمیگردم... ظاهرا رفت جای دیگه. -ببخشید خانم روشن.خوبین؟ -متشکرم.اگه مزاحم شدم میتونم بعدا تماس بگیرم. -نه،خواهش میکنم.بفرمایید،در خدمتم. -براتون امکان داره حضوری صحبت کنیم؟ من من کرد و گفت: _کی؟ -هر روزی که شما وقت داشته باشید. -جسارتا حدودا چقدر طول میکشه؟ -نمیدونم.با رفت و برگشت شاید پنج ساعت. -کجا میخواین بریم مگه؟!!😟 -مزار امین.🌷🇮🇷 سکوت کرد،طولانی.گفت: _اجازه بدید هماهنگ کنم اطلاع میدم بهتون. -بسیار خب.خداحافظ. -خداحافظ نیم ساعت بعد تماس گرفت... -سلام خانم روشن -سلام -دو ساعت دیگه خوبه؟ تعجب کردم.گفتم: _عجله ای نیست،اگه کار دارید.... -نه،کاری ندارم..پس دو ساعت دیگه مزار امین، منتظرتونم... -باشه.خداحافظ. -خداحافظ. سریع آماده شدم... با ماشین امین رفتم.وقتی رسیدم اونجا بود.تا متوجه من شد،بلند شد و سلام کرد.نگاهش نکردم.رسمی جواب دادم.برای امین فاتحه خوندم.... سرمو یه کم آوردم بالا ولی . گفتم: _عجله ای نبود.میتونستم صبر کنم. -راستش کار داشتم ولی وقتی گفتین بیایم اینجا فهمیدم مساله ی مهمیه.کارامو به یکی سپردم و اومدم. -امین وقتی شهید شد جزو نیرو های شما بود؟ تعجب نکرد که میدونم. -بله. -درمورد من چیزی به شما گفته بود؟😟 -نه...خودم یه چیزایی متوجه شدم.👌 -چی مثلا؟🙁😟 -وقتی بهش گفتن شما سکته کردین،رنگش مثل گچ شده بود.😣از هوش رفته بود.بعد یک ساعت با فریاد پرید و همش اسم شما رو میاورد.چند بار خواست با شما صحبت کنه،هر بار بهش میگفتن شما بیهوشین.حالش خیلی بد بود.یعنی گفتیم دق میکنه،میمیره.😔 خیلی گریه میکرد... مدام حضرت زینب(س) رو قسم میداد که شما زنده بمونید.حال همه منقلب شده بود.منع پروازش کرده بودم.با اون حالش اصلا صلاح نبود ببریمش.التماس می کرد صبر کنیم.همه رفتن.من موندم و امین که اگه خواست بیاد با پرواز بعدی بریم.وقتی محمد گفت به هوش اومدین، خواست با شما صحبت کنه ولی محمد میگفت نمیشه.نعره میزد که گوشی رو به شما بدن.😔ولی وقتی محمد گوشی رو به شما داد،حالش بد شد.حتی نمیتونست صحبت کنه.صدای محمد اومد که داد میزد و پرستارها رو صدا میکرد.بعد گوشی قطع شد.امین خیلی حالش بد بود.چند ساعت بعد پدرتون تماس گرفت.خیلی با امین حرف زد که آروم باشه.وقتی با شما صحبت کرد و شما بهش گفتین بره،خیلی آروم تر شده بود.به سختی فرمانده رو راضی کردم ببریمش... امین سه بار اعزام شد .بار اول با محمد بود،هر دو دفعه بعد با من بود.باهم دوست شده بودیم. ولی بار آخر جور دیگه ای بود.جز درمورد کار حرف نمیزد.🕊تا روز آخر که به من گفت دیگه وقتشه.🕊نگرانش بودم.😥همش مراقبش بودم.تا اینکه درگیری سخت شد.😈👊مسئولیت بقیه هم با من بود.یه دفعه از جلو چشمهام غیب شد.😣👣رفت جلو و چند تا از داعشی ها رو یه جا نابود کرد ولی خودشم شهید شد.اون موقع نتونستیم برگردونیمش عقب.نمیدونستم چجوری به محمد بگم.حال شما خوب نبود.😥😢 چند روز صبر کردم ولی شرایط طوری بود که باید اطلاع میدادم.😢خیلی تلاش کردم تا پیکرشو برگردونم.متأسفم که دو هفته طول کشید ولی من همه تلاشمو کردم.😢😞 بابغض حرف میزد.منم اشک میریختم. -وقتی روز تدفین امین با اون صبر و استقامت دیدمتون به امین حق دادم برای عشقی که به شما داشت.😣🌷 -پس شما اون روز...😟😳 نذاشت حرفمو تموم کنم. -من اون روز حتی به شما هم نکردم.😔هیچ فکری هم نکردم.فقط تحسین تون کردم.فقط همین.😞☝️ -بخاطر شهادت امین عذاب وجدان داشتین؟😢 ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم ⚡ کپی با ذکر نویسنده حلال است⚡
یه رئیس جمهور داشتیم می رفت سفر استانی به سایه‌بون هم راضی نبود باید حتما کولر گازی‌شم براش می‌بردن ولی الان یه رئیس جمهور داریم توی گرمای وحشتناک خوزستان میره به مردم سر میزنه و پای حرفاشون میشنیه ، بدون هیچ تشریفاتی |
28.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 سکانس بازجویی غلامرضا رحمانی باز پخش قسمت ۲۹ ۱:۱۵ دقیقه بامداد ۹:۴۰ دقیقه صبح ۱۴:۲۰ دقیقه عصر |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقایسه رفتار جهانگیری و رئیسی وقتی جهانگیری و زنش در جشنواره فجر حال ندارن جلوی خانواده شهید مدافع حرم «حسین معز غلامی» بلند بشن ... ولی ابراهیم رئیسی جلوی پای ی جوون که بهش نامه میده پا میشه و احترام میذاره... |
🔴رئیسی اهواز را به مقصد تهران ترک کرد 🔹سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهورجمعه شب پس از سفری یک روزه به خوزستان، که برای بررسی مشکلات این استان انجام شد جمعه شب خوزستان را به مقصد تهران ترک کرد.
کانال مداحی عاشقان حسین.mp3
6.38M
🎧 با هم یک مداحی گوش بدیم🎧 🎶به قولت عمل کن دوباره 🎶من و بغل کن که داره.... 📻 صل‌الله‌علیڪ‌یا‌حسین!!!
کانال مداحی عاشقان حسین (5).mp3
5.82M
🎧 با هم یک مداحی گوش بدیم🎧 🎶سلام عزیز فاطمه... 📻 صل‌الله‌علیڪ‌یا‌حسین!!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢آب تنی بچه های روستای جفیر خوزستان در حیات خانه پس از افتتاح پروژه آب رسانی بسیج ♦️این پروژه آب رسانی امروز با حضور میدانی رئیس جمهور افتتاح شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣اطلاعیه فوری 📣 ✯ کانال امروز تا ساعت ۱۴ تعطیل است ✯ ❦ تنفس ادمین های پست ❦ ₪ لفت نده بعد از ساعت ۱۴ با قدرت فعالیت را شروع میکنیم ₪ 🔮 یا علی 🖐🏻
✠آغاز فعالیت✠
📸 رئیس‌جمهور و اعضاء هیئت دولت در نخستین روزهای فعالیت دولت سیزدهم صبح امروز (شنبه) با حضور در حسینیه‌ی امام خمینی(ره) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند. ۱۴۰۰/۶/۶
🔰 اخلاص و مجاهدت شهیدان رجایی و باهنر درسی برای همه مسئولین است 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: هفته‌ی دولت مزیّن به اسم شهید رجایی و شهید باهنر است. یعنی به یاد شهادت و نام شهدا مزیّن است. رحمت خدا بر این دو مرد بزرگ، بزرگوار، فعال و سعادتمند به شهادت. حقیقتاً قصد خدمت داشتند، اگرچه زمانشان کوتاه بود، لکن نشان دادند که با اخلاص وارد این میدان شدند و قصد خدمت دارند و روششان روش اسلامی و مردمی و مجاهدت‌آمیز بود. این درسی است برای همه‌ی عناصری که در مسئولیت‌ها هستند. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 اولین توصیه رهبر انقلاب به دولت سیزدهم: زمان شتابان میگذرد، از هر لحظه این چهارسال استفاده کنید 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: من یک توصیه‌ای به همه‌ی مسئولین در دوره‌های مختلف داشتم، به شما هم عرض میکنم این توصیه را، زمان شتابان میگذرد. این چهار سال زود تمام میشود و لذا از هر ساعتی، از هر فرصتی استفاده کنید. نگذارید این وقتی که متعلق به مردم و متعلق به اسلام هست، وقت تضییع بشود و از همه‌ی امکانات، از همه‌ی امکانات زمانی و وقتی استفاده کنید. ۱۴۰۰/۶/۶ 🔰 اولین توصیه رهبر انقلاب به دولت سیزدهم: زمان شتابان میگذرد، از هر لحظه این چهارسال استفاده کنید 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: من یک توصیه‌ای به همه‌ی مسئولین در دوره‌های مختلف داشتم، به شما هم عرض میکنم این توصیه را، زمان شتابان میگذرد. این چهار سال زود تمام میشود و لذا از هر ساعتی، از هر فرصتی استفاده کنید. نگذارید این وقتی که متعلق به مردم و متعلق به اسلام هست، وقت تضییع بشود و از همه‌ی امکانات، از همه‌ی امکانات زمانی و وقتی استفاده کنید. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 انقلابی بودن باید با عقلانیت همراه باشد/ برای بازسازی انقلابی و عقلانی همه عرصه‌های مدیریتی همت کنید 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: در مدت خدمت و مسئولیت، همت‌تان را متمرکز کنید بر اینکه یک بازسازی انقلابی و البته عقلانی و فکورانه در همه‌ی عرصه‌های مدیریتی ان‌شاء‌اللّه بوجود بیاید. 🔹 انقلابی بودن حتماً بایستی همراه باشد با عقلانیت که این شیوه‌ی صحیح جمهوری اسلامی از اول کار تا امروز این بوده که حرکت انقلابی با حرکت اندیشه‌ورزانه و عقلانی همراه باشد. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 تقدیر رهبر انقلاب از سفر روز جمعه آقای رئیسی به استان خوزستان و حضور بی‌واسطه بین مردم: این کار یک جلوه‌ای از مردمی‌بودن است 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: یک جلوه‌ی مردمی بودن همین رفتن میان مردم و شنیدن بی‌واسطه از مردم است. این حرکت بسیار خوب و مستحسنی که دیروز جناب آقای رئیسی انجام دادند که رفتند در میان مردم با مردم، از آنها شنیدند، با آنها حرف زدند، این یک جلوه‌ای از است که بسیار کار خوبی است. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 سخن‌نگاشت | اولین توصیه رهبر انقلاب به دولت سیزدهم: زمان شتابان میگذرد، از هر لحظه این چهارسال استفاده کنید 🔻رهبرانقلاب: یک توصیه‌ای به همه‌ی مسئولین در دوره‌های مختلف داشتم، به شما هم عرض میکنم، زمان شتابان میگذرد. این چهار سال زود تمام میشود و لذا از هر ساعتی، از هر فرصتی استفاده کنید. نگذارید این وقتی که متعلق به مردم و متعلق به اسلام هست تضییع بشود و از همه‌ی امکانات زمانی و وقتی استفاده کنید. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 توصیه‌های رهبر انقلاب به دولت جدید درباره مردمی بودن: از اشرافیگری و نگاه بالا به مردم اجتناب کنید/ با مردم حرف بزنید، مشکلات را در میان بگذارید و از آنها کمک بخواهید 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: یک جلوه‌ی دیگر مردمی بودن مسئله‌ی اتخاذ سبک زندگی مردمی است. بی‌تکلف بودن در مسائل، در ممشا و منش، دوری کردن از منش‌های اشرافیگری و از موضع بالا به مردم نگاه کردن و مانند اینها. این هم یک جلوه‌ی دیگری است از مردمی بودن که از این منش‌های اشرافیگری که معمول است در دنیا همه‌ی دولت‌ها و مسئولیت‌ها و مسئولین مبتلا هستند به این جور نگاه به مردم به این جور روش زندگی، باید اجتناب کرد. 🔹 مسائل‌تان را با مردم مطرح کنید. یک وقت مسئله‌ای مشکلی وجود دارد یا راه‌حلی وجود دارد، البته سعی کنید حرف زدن شما موجب یأس مردم نشود که بعضی بی‌توجهی میکنند به این نکته و حرف نامناسب و خلاف واقع می‌زنند که موجب ناامیدی مردم میشود، نه، هر مشکلی راه‌حلی هم دارد، با مردم در میان بگذارید، با مردم حرف بزنید از مردم کمک بخواهید، در موارد مختلف هم کمک فکری هم کمک عملی. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🎞 | دیدار رئیس‌جمهور و اعضاء هیئت دولت با رهبر انقلاب در نخستین روزهای فعالیت دولت سیزدهم. ۱۴۰۰/۶/۶ 📸 تصاویر به مرور تکمیل میشود در👇🏻 https://farsi.khamenei.ir/photo-album?id=48574#i
🔰 سخن‌نگاشت | اخلاص و مجاهدت شهیدان رجایی و باهنر درسی برای همه مسئولین است 🔻رهبرانقلاب: هفته‌ی دولت مزیّن به اسم شهید رجایی و شهید باهنر است. رحمت خدا بر این دو مرد بزرگ، بزرگوار، فعال و سعادتمند به شهادت. حقیقتاً قصد خدمت داشتند، اگرچه زمانشان کوتاه بود، لکن نشان دادند که با اخلاص وارد این میدان شدند و قصد خدمت دارند و روششان روش اسلامی و مردمی و مجاهدت‌آمیز بود. این درسی است برای همه‌ی عناصری که در مسئولیت‌ها هستند. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 در زمینه عدالت عقبیم/ بخشنامه‌ها و مصوبات دولت باید پیوست عدالت داشته باشد 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: اساس حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی بر اقامه‌ی عدل است. کما اینکه اساس همه‌ی ادیان بر اقامه‌ی عدل است. خدای متعال میفرماید که ما پیغمبران را فرستادیم، کتابهای آسمانی را فرستادیم «لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» اصلاً برای اینکه مردم قیام به قسط کنند، جامعه، جامعه‌ی عدالت‌آمیز باشد. خب در این زمینه‌ها ما خیلی باید کار کنیم. عقبیم. خیلی باید تلاش کنیم. به نظر من هر مصوبه‌ای که شما تصویب میکنید، هر لایحه‌ای که در دولت تنظیم میکنید، هر بخشنامه‌ای که خود شما در دستگاه خودتان صادر میکنید، یک پیوست عدالت باید داشته باشد. باید مراقب باشید این روش، این کار، این دستور ضربه‌ِی به عدالت نزند. طبقات مظلوم را پایمال نکند. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 اعتماد و امید مردم به دولت آسیب دیده و باید ترمیم شود/ برای وعده‌ها روزشمار معین کنید 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: مسئله احیای اعتماد مردم و امید مردم بسیار مهم است. چون اعتماد مردم بزرگترین سرمایه‌ی دولت است. مردم وقتی به شما اعتماد کردند و امید به شما داشتند با شما راه می‌آیند، کمک‌تان میکنند. این بزرگترین سرمایه است برای یک دولت که بتواند اعتماد مردم را جلب کند، که خب البته این متأسفانه یک مقداری آسیب دیده، این بایست ترمیم کنید این را و راهکارش هم این است که حرف و عمل مسئولین یکی باشد. 🔹 برای وعده‌ها روز شمار معین کنید. یک کاری که میگویید این کار را خواهم کرد، تخمین بزنید که این چه مدتی طول خواهد کشید، و روزشمار معین کنید و دانه دانه تعقیب کنید. ۱۴۰۰/۶/۶ |
🔰 اقتدار دولت را در عمل نشان دهید/ نباید حالت رهاشدگی در کارها احساس بشود 🔻 رهبر انقلاب صبح امروز در دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم: دولت بایستی نشان بدهد که میتواند آن کاری که اراده کرده و تصمیم‌گیری کرده، آن را انجام بدهد و پیش ببرد و این جوری نباشد که حالت رهاشدگی احساس بشود. اگر چنانچه شما اقتدار دولتی را در عمل نشان ندهید و حالت رهاشدگی در کشور مشاهده بشود، قطعاً سیاست‌هایتان پیش نخواهد رفت. ۱۴۰۰/۶/۶ |