میان دشت
حوالی نزولِ افتاب
مردی سرخ موی و ابله رو
حرمله را صدا زد...
برای چه تعلل میکنی؟
پسر را بزن... پدر خودش می افتد! ...
میانِ کوچه...
حوالی نزولِ آفتاب
مردی از آن چهل تن نعره زد :
فاطمه را بزنید ،علی خودش می افتد!
#شب_زیارتی_ارباب
#حسین_غریب_مادر