۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
من واقعا نمیخام بیشتر از اینی که هست ازشون ناراحت باشم و حس میکنم پیش هم بودنمون باعث میشه با نفرت از هم جدا بشیم
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
تا قبل از این جریانات
واقعا سر هر چیزی ناراحت بودم با سارا صحبت میکردم
و الان آخرین پیامی که به هم دادیم مال ۲۱ آذره
یعنی توی ایتام از اسماعیل زاده هم پایین تر رفته
همه شون اینستا دارن
یه زمانی اونقدر ارزش برای هم قائل بودیم که به خاطرم توی ایتا گپ بزنن
یا حد اقل چیزایی که توی گپ هاشون میگن رو به رخم نکشن
۱۰ دی ۱۴۰۲
پارسال یه بار دعوا کردیم
کسی که گریه میکرد و میگفت دوباره با هم دوست بشیم من بودم
الان من میخام ارتباط رو کمتر کنیم
کاش متوجه بشن برای من سخت تره
ولی لازمه
۱۰ دی ۱۴۰۲
اینکه باهام صحبت میکنن اذیتم میکنه
نخ واسه اینکه ازشون بدم میاد برعکس
چون توی قلبم جا دارن
و صحبت کردن باعث میشه یکم توی این تصمیم دچار تزلزل بشم
نمیخام ادامه دادن دوستیمون به اون شکل به همه مون آسیب برسونه
۱۰ دی ۱۴۰۲
و تا اینجا من شدم آدم بده ی داستان
ولی اشکالی نداره می ارزه به سلامت روح و روان دو طرف
۱۰ دی ۱۴۰۲
هدایت شده از مسواک|Messwak
یه شغل با کلاس : خلبانی
یه شغل محترمانه : معلمی
یه شغل دهن پر کن : طلا فروشی
یه شغل منفور : نمایشگاه- بنگاه
یه شغل قشنگ : گل فروشی
یه شغل خوشبو : لوازم تحریر- کتاب- کافه
*شهروند ساده*
@Messwak
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲
۱۰ دی ۱۴۰۲