🔹 دوست
زندگی ما پر از آدم های معلّق است. آدم هایی آویخته از سقفِ زندگی مان. آدم هایی که پایشان به زمین رفاقت نمی رسد. کاری نمی کنند؛ نه بد، نه خوب، فقط هستند.
اما این هستن های معلّق، این آویختگی های معطّل، فقط اتاقِ دوستی را شلوغ می کند و فضایِ رفاقت را تنگ.
هر از چند گاهی باید آزمونی تعریف کرد، تا ببینید این ریسمان که رفیق به آن آویزان است به چه کار می آید؟
آیا رفیق، ریسمانش را رها می کند و پایین می آید و دست به کاری می زند؟ یا فقط همین ریسمان است که جذاب است و تاب بازی در فضای رفاقت.
**
رفاقت، بازار نیست که به شلوغی اش خوشحال شویم، زیرا که شوق و اندوه، زیرا که اشک و لبخند، اجناسی قیمتی اند نمی شود که حراجشان کرد.
رفاقت، زیارتگاهی کوچک است پشت کوهِ دل، تنها زائرانی که با پای پیاده فرسنگ ها را پیموده اند، می توانند بیایند و بنشیند و بفهمند چه طعمی دارد، اجابت دعایی که نامش دوستی ست.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🌹🌹
#شرح_مقالات_شمس
رهایی از رنجش و رنجاندن
🌻مولانا میگفت اینکه از اظهارنظرها و داوریهای دیگران به خشم میآیی، یعنی هنوز از تکبّر رها نشدهای. میگوید خشم، فرزندِ تکبر است:
جمله خشم از کبر خیزد، از تکبر پاک شو
گر نخواهی کبر را رو بیتکبر خاک شو
خشم هرگز برنخیزد جز ز کبر و ما و من
هر دو را چون نردبان زیر آر و بر افلاک شو
یکی از نشانههای انسانهای آزادهجان و زندهدل آن است که نقدها و ارزیابیهای دیگران آنها را آشفته و مشوش نمیکند. شمس تبریزی میگوید خیلی دنبال شیخ و ولیّ راستین گشتم و نیافتم. دنبال کسی بودم که اگر سخنی علیه خویش شنید، نرنجد و این چنین کسی را هم نیافتم:
«شیخ خود ندیدم، الا این قدر که کسی باشد که با او نقلی کنند، نرنجد و اگر رنجد، از نقّال رنجد، این چنین کس نیز ندیدم. از این مَقام که این صفت باشد کسی را تا شیخی، صد هزار ساله راه است. الّا مولانا را یافتم به این صفت. و این که باز میگشتم از حَلَب به صحبتِ او، بنا بر این صفت بود.»(مقالات شمس)
برای شمس، نشانهی مهمی بود این «نرنجیدن». میگوید اگر اینهمه راه پیِ مولانا آمدم به این دلیل بود.
اینها را میگویم و میدانم که که فرسنگها تا رسیدن به منزل و مرتبهی «نرنجیدن» فاصله دارم. دستشستن از «رنجاندن» آسانتر است تا رهایی از «رنجیدن».
✍صدیق قطبی
🌹🌹
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است
چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمیگیرد
خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت
دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد
#حضرت_حافظ
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
یگانهمعبودم❤️
در تپش های قلبم
حضور توخدایی می کند که
بی منت میبخشی و
بی منت عطا میکنی
ای همه هستی ،ای همه شکوه ، ای همه آرامش…
امواج متلاطم درونم را
ساحلی نیست جز یادتو
و غوغای روح بی پناهم را
پناهی نیست جز حضورتو
وجودم را....
با ذکر نامت، آذین میبندم و
جانم را با یادتو، متبرک میسازم
و عاشقانه تمنایت میکنم، دست گیر که جزتو یاوری نیست مرا 🙏
سلام همراهان همدل ،حالدلتونخوب
✋💐💐💐😊
https://eitaa.com/TAMASHAGAH