eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ترک دنیا هرکه کرد از زهدخویش پیش آمد پیش او دینار بیش جان هرکس دنیا را به خاطر زهد و پارسایی خویش رها کند ، دنیا به او روی می اورد. (دنیا چون سایه است ،اگر دنبالش بروی ازتو می گریزد و اگر ازان بگریزی درپی ات خواهد آمد ) https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اول صداقت داشته باش ... 🌹دکتر دینانی ‌ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"حکایت جوحی و آن کودک که پیش جنازه پدرش نوحه می کرد" جمعی ، تابوتِ پدری را بر دوش می بردند و کودکی همراه با آن جمع ، نالان و گریان می رفت و در خطاب به تابوت می گفت : آخر ای پدرِ عزیزم ، تو را به کجا می برند ؟ تو را می خواهند به خاک بسپرند . تو را به خانه ای می برند که تنگ و تاریک است و هیچ چراغی در آن فروزان نمی شود . آنجا خانه ای است که نه دری دارد و نه پیکری و نه حصیری در آن است و نه طعام و غذایی . پسرکی فقیر به نام جوحی که با پدرش از آنجا می گذشت و به سخنان آن کودک گوش می داد به پدرش گفت : پدر جان ، مثلِ اینکه این تابوت را دارند به خانۀ ما می برند . زیرا خانه ما نیز نه حصیری دارد و نه چراغی و نه طعامی . این حکایت را عبید زاکانی در لطایف ، ص 116 بدین طریق آورده است : جنازه ای را بر راهی می بردند . درویشی با پسر بر سرِ راه ایستاده بودند ، پسر از پدر پرسید که بابا در اینجا چیست ؟ گفت : آدمی ، گفت : کجاش می برند ؟ گفت : به جایی که نه خوردنی باشد و نه پوشیدنی ، نه نان و نه آب ، نه هیزم ، نه آتش ، نه زر ، نه سیم ، نه بوریا ، نه گلیم ، پسر گفت : بابا مگر به خانۀ ماش می برند . مولانا در این حکایت می گوید : که قلب گمراهان و عاریان از معنا نیز همچون گور ، تنگ و تاریک است و از هر گونه لوازمِ ایمان و ایقان ، عریان است . مولانا در عین حال با طنزی تلخ ، زندگی طبقاتِ محروم جامعه را بخوبی نقاشی کرده است . *** "کودکی در پیش تابوت پدر زار می‌نالید و بر می‌کوفت سر" کودکی پیشاپیش تابوت پدر خود  ، زار زار می گرید و بر سر و روی خود می زند . "کای پدر آخر کجاات می‌برند تا ترا در زیر خاکی آورند" آن کودک با گریه می گفت : آخر ای پدر تو را دارند به کجا می برند ؟ می برند که تو را به خاک بسپرند . "می بَرندت خانۀ تنگِ و زَحیر نَی در او قالی و ، نَه در وی حصیر" تو را به خانه ای تنگ و دردناک می برند که در آن خانه نه فرشی هست و نه حصیری . اکبرآبادی گوید : زحیر در اینجا به معنی به سختی نفس کشیدن است . یعنی گور ، جایی است که به سختی می توان در آن نفس کشید . نیز گفته اند می تواند به معنی درد و غم باشد . یعنی گور ، جایگاهِ درد و غم است . "نَی چراغی در شب و نَه روز ، نان نَی در او بویِ طعام و ، نَه نشان" در شب نه چراغی دارد و در روز نه نانی ، نه از آنجا بوی غذا می آید و نه نشانی از آن وجود دارد . "نَی درِ معمور ، نَی در بام راه نَی یکی همسایه کو باشد پناه" آن خانه نه در و درگاه آباد دارد و نه راهی به سطحِ زمین . و نه همسایه ای هست که یاور و پشتیبان تو باشد . [ معمور = آباد شده ، آباد ] دفتر دوم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍀🍀🍀 سالها درآسمان، رویای داشتن چنین وجودی را داشتی ... که داری سالها دراین عرصه، آرزوی داشتن چنین روزی را داشتی ... که داری پس قبل از اینکه از این وجود جدا شوی، ازاین اندام و زمان استفاده کن، دراین عرصه حیات ثمری ببر و ثمری ببخش که مفهوم زندگی همین است . 🍀🍀🍀 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘☘☘☘ وقتی نام تورا می شنیدم و میخواندم، فقط به ترکیب حروفش توجه داشتم . اکنون که نام تو را می شنوم یا میخوانم، جهان هستی را در نام تو می بینم. ☘☘☘☘ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا