eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
237 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
سازمان ملل: رشد صنعتی ایران بیشتر از ۱۶۴ کشور سازمان توسعه صنعتی ملل متحد: 🔹رشد ارزش افزوده تولیدات صنعتی ایران در سال ۲۰۲۲ به ۶.۵ درصد رسید که از ۱۶۴ کشور جهان بیشتر بوده است. 🔹از جمله کشورهایی که رشد ارزش افزوده صنعت آن ها نسبت به ایران در سال ۲۰۲۲ کمتر بوده می‌توان به این کشورها اشاره کرد؛ برزیل ۲.۱ درصد، چین ۲.۶ درصد، آلمان ۲.۲ درصد، ژاپن ۱.۴ درصد، قطر ۴.۳ درصد، روسیه منفی ۲.۹ درصد، و آمریکا ۱.۷ درصد. 🔹عربستان، ترکیه، هند، ایرلند، مالزی، امارات و ویتنام رشد صنعتی بیشتری نسبت به ایران داشته‌اند. tn.ai/3025734 @TasnimNews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فرهنگ بالای ایران و ایرانی 🔻جمع‌کردن زباله‌های استادیوم پس از بازی توسط ایرانی‌ها پ.ن: حالا اگر ژاپنی ها این کارو کرده بودن یه عده چقدر میکردن... 🤦🏻‍♂😉
🚨 قرار گرفتن ماهواره ایرانی در مدار 750 کیلومتر برای اولین بار صبح امروز با پرتاب موفق ماهواره به فضا، برای اولین بار یک ماهواره ایرانی به مدار 750 کیلومتری زمین رسید
شهید امروز طراح و مجری بیرون راندن آمریکا از سوریه بود. هفت ماه پیش واشنگتن پست نام صادق امیدزاده را به عنوان مغز متفکر طراحی علیه نیروهای آمریکایی آورد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
عکسی که توسط اسقاطیلیها در حال پخشه، متعلق به شهدای امروز نیست و فرمانده سازمان اطلاعات سپاه هستن که الحمدلله در سلامت کامل به سر میبرن
در ترور امروز سردار حاج صادق امیدزاده، بازهم منافقین نقش موثر اطلاعاتی داشته‌اند که مربوط به گروگان‌گیری ارتش آزاد سوریه بوده است. انتقام‌ ترور امروز رو باید از هم گرفت.
❌️تصویر شهید حاج صادق امیدزاده، مسئول اطلاعات سپاه قدس در سوریه که امروز به شهادت رسید، در کتاب «ر» روایت زندگی شهید رسول حیدری 🎬 برای بیداری وجدانها👇 @Bidari_Media
حالا هرچی حاح صادقه شهید میکنن
سردار اسدی رو هم شهید کردن تو‌کانالاشون شهید نشدنا ، دارن میگن ایشون حاح‌صادقه که به شهادت رسیده
هدایت شده از کانال توبه
هدایت شده از کانال توبه
🔥عواقب بسیار سخت عضویت در کانالها و پیج های غیر اخلاقی! 🔰وقتی می‌خواهیم در یک کانال تلگرام یا پیج اینستا عضو شویم، این امر که تعداد اعضا صد نفر باشند یا ده هزار نفر، به طور طبیعی در تصمیم ما در پیوستن به آن کانال مؤثر است. پس با عضویت در یک کانال، فقط خودمان را عضو نمی‌کنیم... 🚫بلکه همزمان، با افزایش دادن تعداد اعضای آن کانال، افراد دیگری را هم به پیوستن به آن تشویق می‌کنیم. 🌟 در قرآن معمولا وعده عذاب‌ها برای آخرت است، اما در موارد استثنایی از جمله در آیه ۱۹ از سوره نور، وعده عذاب آن هم به صورت «عذاب الیم هم در دنیا و هم در آخرت» داده شده است. ⁉️اما برای چه کسانی؟ ترجمه آیه این است: کسانی که «دوست داشته باشند» در میان مسلمانان فحشا اشاعه داده شود، به «عذاب دردناک هم در دنیا و هم در آخرت» دچار خواهند شد. ♨️ متأسفانه کسی که عضو کانال ضد عفت عمومی در تلگرام می‌شود(حتی فقط از سر کنجکاوی و بدون رغبت) با بالا بردن تعداد اعضا و ایجاد رغبت بیشتر در دیگران و نیز کمک به شکستن قبح اینگونه گناهان نزد مسلمانان، ولو ناخواسته، در گرایش دیگران به بی‌عفتی و فساد و فحشا نقشی به عهده میگیرد و مسئول و شریک درگناه دیگران هم میشود. 🔴پس مواظب باشیم تا حداقل در گناه دیگران شریک نشویم! @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
🌼منتظران ظهور 🌹 مسلمان شدن ژاکلین زکریا توسط شهید علمدار در عالم رویا 🔸خیلی دوست داشتم با مریم به این سفر معنوی بروم اما مشکل پدر و مادرم بودند به پدر و مادرم نگفتم که به سفر زیارتی فرهنگی می‌رویم بلکه گفتم به یک سفر سیاحتی که از طرف مدرسه است می‌رویم اما باز مخالفت کردند دو روز قهر کردم لب به غذا نزدم ضعف بدنی شدیدی پیدا کردم 28 اسفند ساعت 3 نیمه شب بود هیچ روشی برای راضی کردن پدر و مادرم به ذهنم نرسید با خودم گفتم خوب است دعای توسل بخوانم. کتاب دعا را برداشتم و شروع کردم خواندن هر چه بیشتر در دعا غرق می‌شدم احساس می‌کردم حالم بهتر می‌شود نمی‌دانم در کدام قسمت از دعا بود که خوابم برد. در عالم رؤیا دیدم در بیابان برهوتی ایستاده‌ام دم غروب بود، مردی به طرفم آمد و به من گفت: «زهرا، بیا بیا». بعد ادامه داد: «می‌خواهم چیزی نشانت بدهم». با تعجب گفتم: «آقا ببخشید من زهرا نیستم اسمم ژاکلین است». ولی هر چه می‌گفتم گوشش بدهکار نبود مرتب مرا زهرا خطاب می‌کرد. راه افتادم به دنبال آن مرد رفتم در نقطه‌ای از زمین چاله‌ای بود اشاره کرد به آنجا و گفت «داخل شو». گفتم این چاله کوچک است گفت دستت را بر زمین بگذار تا داخل شوی به خودم جرئت دادم و اینکار را کردم آن پایین جای عجیبی بود یک سالن خیلی بزرگ که از دیوارهای بلند و سفیدش نور آبی رنگی پخش می‌شد. آن نور از عکس شهدا بود که بر دیوارها آویخته بود. انتهای آن عکس‌ها عکس رهبر انقلاب آقا سیدعلی خامنه‌ای قرار داشت به عکس‌ها که نگاه کردم می‌دیدم که انگار با من حرف می‌زنند ولی من چیزی نمی‌فهمیدم تا اینکه رسیدم به عکس آقا. آقا شروع کرد با من حرف زدن خوب یادم است که ایشان گفتند: «شهدا یک سوزی داشتند که همین سوزشان آن‌ها را به مقام شهادت رساند مانند شهید جهان‌آرا، شهدی همت، شهید باکری، شهید علمدار و...» همین که آقا اسم شهید علمدار را آورد پرسیدم ایشان کیست⁉️چون اسم بقیه را شنیده بودم ولی اسم علمدار به گوشم نخورده بود. آقا نگاهی به من انداختند و فرمودند «علمدار همانی است که پیش شما بود همانی که ضمانت شما را کرد تا بتوانی به جنوب بیایی». به یک باره از خواب پریدم خیلی آشفته بودم نمی‌دانستم چکار کنم هنگام صبحانه به پدرم گفتم که فقط به این شرط صبحانه می‌خورم که بگذاری به جنوب بروم. او هم شرطی گذاشت و گفت به این شرط که بار اول و آخرت باشد. باورم نمی‌شد پدرم به همین راحتی قبول کرد. خیلی خوشحال شدم به مریم زنگ زدم و این مژده را به او دادم. اینگونه بود که به خاطر شهید علمدار رفتم برای ثبت‌ نام موقع ثبت‌ نام وقتی اسم مرا پرسید مکث کردم و گفتم زهرا من زهرا علمدار هستم. بالاخره اول فروردین 1378 بعد از نماز مغرب و عشاء با بسیجی‌ها و مریم عازم جنوب شدیم کسی نمی‌دانست که من مسیحی هستم به جز مریم. در راه به خوابم خیلی فکر کردم. از بچه‌ها درباره شهید علمدار پرسیدم اما کسی چیزی نمی‌دانست وقتی به حرم امام خمینی رسیدیم در نوار فروشی آنجا متوجه نوارهای مداحی شهید علمدار شدم کم مانده بود از خوشحالی بال در بیاورم. چند نوار مدحی خریدم در راه هر چه بیشتر نوارهای او را گوش می‌دادم بیشتر متوجه می‌شدم که آقا چه فرمودند. در طی چند روزی که چند روزی که جنوب بودیم اسلام چه دین شیرینی است و چقدر زیباست. وقتی بچه‌ها نماز جماعت می‌خوانند من کناری می‌نشستم زانوهایم را بغل می‌گرفتم و گریه می‌کردم گریه به حال خودم که بان آن‌ها زمین تا آسمان فرق داشتم. شلمچه خیلی باصفا بود، حس غریبی داشتم احساس می‌کردم خاک آنجا با من حرف می‌زند با مریم دعا می‌خواندیم یک آن احساس کردم شهدا دور ما جمع شده‌اند و زیارت عاشورا می‌خوانند منقلب شدم و از هوش رفتم در بیمارستان خرمشهر به هوش آمدم. صبح روز بعد هنگام اذان مسئول کاروان خبر عجیبی داد تازه معنای خواب آن شبم را فهمیدم. آن خبر این بود که امروز دوباره به شلمچه می‌رویم چون قرار است امام خامنه‌ای به شلمچه بیایند. و نماز عید قربان را به امامت ایشان بخوانیم. از خوشحالی بال درآورده بودم به همه چیز در خوابم رسیده بودم. بعد که از جنوب برگشتیم تمام شک‌هایم به یقین بدل گشت آن موقع بود که از مریم خواستم راه اسلام آوردن را به من یاد دهد. او هم خیلی خوشحال شد وقتی شهادتین را می‌گفتم. احساس می‌کردم مثل مریم و دوستانش من هم مسلمان شده‌ام. @Tobeh_Channel