eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
237 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
4.8هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام_امام_زمانم 💚 به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه به امید قدمت کون ومکان چشم به راه رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه ... اللهم_عجل_لولیک_الفرج ♥️ 🌺🌺🌺
به این خنده‌ها محتاجم... صبحتون شهدایی ❤️ 🌺🌺🌺
(خاطرات سردار گرجی‌زاده) ✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند 🍁قسمت:229 مشورت کردیم که اگر ضابط آمد و سؤالات خاصی کرد چه جوابی بدهیم و چطور برخورد کنیم. بعد از هواخوری عریف گفت: «زود به اتاق بروید که قرار است ضابط بیاید.» همگی به اتاق برگشتیم. حرفهایمان را با هم هماهنگ کردیم و منتظر شدیم ضابط بیاید. تقریبا ساعت یازده بود که ضابط آمد و گفت: «علی، چه شده؟ چه خبر است؟ باز چه کار داری؟» گفتم: «سلام علیکم. خبری نیست. اوضاع عادی و طبیعی است. فقط تقاضا داریم اگر ممکن است ورقه فلزی جلوی پنجره مان را بردارید. یا اگر نمی شود قدری از آن را ببرید تا هوا و نور راحت به اتاق برسد.» او انگشت سبابه اش را روی شقیقه اش گذاشته بود و به پنجره نگاه می کرد و بعد از چند لحظه گفت: «علی، کلکی، چیزی، در کار نیست؟» گفتم: «ضابط، تو چقدر بدبینی؟ کلک یعنی چه؟ لابد فکر می‌کنی ما داریم نقشه فرار می‌کشیم ها؟» خندید و گفت: «شاید. بعید نیست!» با نگاه سرزنش آمیزی گفتم: «اشتباه می‌کنی. ما این مکان راحت را با هیچ چیز عوض نمی کنیم. راحت و آسوده داریم زندگی مان را می کنیم. تازه نمی دانیم پشت این دیوار چه خبر است؟ چطور می خواهیم فرار کنیم؟» ضابط قدری فکر کرد و خنده ای تحویلمان داد و گفت: «عیبی ندارد. ورقه فلزی را بردارید.» از تعجب خشکمان زده بود. نگهبان تا این حرف را شنید، محکم گفت: «نعم سیدی.» ضابط در حالی که با نگهبان مشغول حرف زدن بود، زیرچشمی هم ما را می‌پایید تا عکس العمل ما را ببینید. ما که دست او را خوانده بودیم، واکنشی نشان ندادیم. ضابط بعد از صحبت هایش با نگهبان، بی خداحافظی، از اتاق بیرون رفت. در اتاق که قفل شد، جلوی دهانمان را با دست گرفته بودیم و می خندیدیم. ساعتی بعد، نگهبان در اتاق را باز کرد. چند نفر با قلم و چکش و پتک داخل شدند. آنها بعد از بالا رفتن از صندلی آهنی شروع به کندن ورقه کردند. هر پتکی که به ورقه می خورد گویی ضربه ای بر سرم فرود می آمد. نیم ساعتی چکش و پتک زدنها ادامه داشت تا اینکه یکی از آنها گفت: «خلاص» و ورقه را وسط اتاق انداخت. تا ورقه از جلوی پنجره برداشته شد به خوبی حس کردیم هوای تازه ای وارد اتاق شد و از سوی دیگر نور اتاق هم قدری بیشتر شد. نگاهی به پنجره کردم و دیدم با طرح و برنامه ای که داریم چقدر فضا برای فرار احتمالی مان باز شده است. باور نمی کردم کار ما به دست خود عراقی ها به این سرعت آسان شود و آنها کمترین شک و تردیدی هم پیدا نکنند. نگهبان و کارگرها با برداشتن وسایل‌شان و ورقه از اتاق بیرون رفتند و در را قفل کردند. از این فتح جديد شادی کردیم. محمد گفت: «به سلامتی این پیروزی و به نیابت از همه شما رزمندگان عزیز، یک سیگار سومر می‌کشم!» صبح روز بعد، ضابط بی سروصدا وارد ساختمان شد و از دور ما را زیر نظر گرفت. با صدای در اصلی ساختمان متوجه آمدن او شدم و سریع به بچه ها اطلاع دادم حواسشان را جمع کنند. سرمان به کار خودمان گرم بود؛ و انگار از آمدن ضابط مطلع نشده ایم، عادی رفتار می کردیم. بعد از مدتی که ما را زیر نظر داشت، خسته شد و گویی چیزی دستگیرش نشد و از زندان بیرون رفت. شب، بعد از شام، وقتی سکوت تمام زندان را پر کرده بود، به بچه ها گفتم: «خوب، این هم از برداشتن ورقه. حالا باید چه کار کنیم؟» اكبر گفت: «تو که از اول طراح این کار بودی، باید بگویی چه کار کنیم.» - در اولین قدم، با استفاده از طناب و چوب و قانون اهرمها میله های پنجره را به هم نزدیک کنیم. - ولی علی، نمی دانیم پشت این پنجره چیست؟ کیوسک نگهبانی است یا خیابان یا هال یا... نمی شود همین طوری ندانسته عمل کرد. اگر اشتباه کنیم دیگر فرصت جبران نداریم. او درست می‌گفت. 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🌺🌺🌺
ابوحامد، یکی از بچه‌های مستعد به اسم خدابخش خاوری را برای آموزش زرهی به دمشق فرستاده بود که در ملیحه خوش درخشید. خیلی شوخ و پرانرژی بود و حضورش باعث می‌شد همه‌ی کسانی که کنارش بودند، شارژ روحی شوند. برای همین، به علی شارژی معروف بود. منطقه‌ی عملیاتی ملیحه، پر از ساختمان‌های بلند و کوچه پس‌کوچه بود و تانک‌ها قدرت مانور زیادی نداشتند. راننده‌های سوریِ تانک، به هیچ‌وجه حاضر نمی‌شدند داخل کوچه‌ها بیایند؛ اما علی شارژی دست‌فرمانی عالی در راندن تانک داشت. داخل کوچه می‌شد، چند بار شلیک می‌کرد و سریع می‌پیچید داخل یک کوچه‌ی فرعی. یک بار به یکی از خانه‌هایی که پانزده نفر از مسلحین داخلش بودند، آن‌قدر نزدیک شد که لوله‌ی تانک را از پنجره داخل و بعد شلیک کرد.» ● کتاب «ابو باران» ● خاطرات مدافع حرم، مصطفی نجیب از حضور فاطمیون در نبرد سوریه ● تصویر: شهید خدابخش خاوری (علی شارژی)، سوریه 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدخدابخش خاوری 🌹🍃 🌺🌺🌺
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️ ‍ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙لا اله الا الله ☀️ 🌙لا اله الا الله☀️ ☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️ عَجِلوُابا لصلاة 👋التمــــــــــاس دعــــا
هدایت شده از ولایت ، توتیای چشم
💛دعا برای شروع روز 💛 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن 🌷اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة 💚دعای ایمان💚 💞بسم اللّه الرحمن الرحیـم💞 🌹لااِلهَ اِلَّا اللهُ الموُجُودُ فی کُلِّ زَمانٍ 🌹 لا اِلهَ الا اللهُ المَعبوُدُ فی کُلِّ مَکانٍ 🌹لا اله الا اللهُ المَعروُفُ بِکُلِّ اِحسانٍ 🌹لااِلهَ الااللهُ کُل یَومٍ فی شَأنٍ 🌹لااله الااللهُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ اَلاَمانُ مِن زوالِ الایمانِ و مِن شَرِّ الشَّیطانِ یاقَدیمَ الاِحسانِ یاغَفُورُ یارَحمنُ یارَحیمُ بِرَحمَتِکَ یااَرحَمَ الرّاحِمینَ .🌹 💚دعای چهارحمد💚 💞بسم الله الرحمن الرحیم 💞 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی عَرَّفَنی نَفسَهُ وَ لَم یَترُکنی عُمیانَ القَلب 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَنی مِن اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله ُ عَلَیهِ وَ آلِه 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی جَعَلَ رِزقی فی یَدِهِ وَ لَم یَجعَلهُ فی اَیدِی النّاس 🌷اَلحَمدُلِلّه ِ الَّذی سَتَرَ عُیُوبی عَورَتی وَ لَم یَفضَحنی بَینَ النّاسِ. 🌹دعای برکت روز: (الحَمدُللّه فالِقِ الإِصباحِ،سُبحانَ رَبِّ المَساءِ وَالصَّباحِ، اللّهُمَّ صَبِّح آلَ مُحَمَّدٍ بِبَرَکَةٍ وعافِیَةٍ، وسُرورٍ وقُرَّةِ عَینٍ. اللّهُمَّ إنَّکَ تُنَزِّلُ بِاللَّیل وَالنَّهارِ ما تَشاءُ، فَأَنزِل عَلَیِّ و عَلی أهلِ بَیتی مِن بَرَکَة السَّماواتِ وَالأَرضِ، رِزقا حَلالاً طَیِّبا واسِعا تُغنینی بِهِ عَن جَمیع ِ خَلقِک)َ 🌹🌹🌹
سلام علیکم🌹 روزتون بخیروعافیت
💚 علیه‌السلام فرمودند: 💚 مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ 💚 هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت. 📖 غرر الحکم و درر الکلم، ص۵۸۸؛🌷 🌷💐🌷
🌷فعالیـت امروز ڪانال متبرڪ به نام شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی 🌸سلام ✨🍃روزتون بخیر، دوشنبه اتون سرشار از امید✨🌱 🌺🌺🌺
(خاطرات سردار گرجی‌زاده) ✍به قلم: دکتر مهدی بهداروند 🍁قسمت:230 زندان الرشید خیلی وسعت داشت و در آن خیابان ها و کوچه های زیادی بود که هر کدام به یک ساختمان منتهی می‌شد. آنقدر این زندان بزرگ بود که ما را با ماشین از این ساختمان به ساختمان دیگر انتقال می دادند. محمد گفت: «علی آقا، تو را به خدا دقت کن به راحتی بدبخت نشویم. تا اینجا خدا به ما کمک کرده. نباید همه را به باد بدهیم. اصلا بیا از خیر این گانگستر بازی هایت بگذر!» این حرف برای لحظه ای یک شوک قوی به من وارد کرد؛ طوری که بعد از چند دقیقه گفتم: «محمد راست می گوید. ما از پشت این پنجره اطلاع درستی نداریم و کمترین بی احتیاطی یعنی خودکشی.» اکبر گفت: «خوب، چه کار کنیم؟ اگر محل سربازها یا کیوسک نگهبانی یا... بود چه می شود؟» . - فعلا به نظرم می رسد تا اطلاع ثانوی فکر فرار را فراموش کنیم. همه با این نظر موافقید؟ کسی مخالفتی نداشت. یعنی از اولش هم فقط خودم دنبال این برنامه بودم و بقیه را تحریک می کردم. رستم گفت: «بهترین نظر همین نظر خودت است. فعلا تعطیل تعطیل» چند روز از این موضوع گذشت وارد خردادماه ۱۳۶۹ شدیم. از خرداد در عراق خاطره خوبی ندارم. چون اسم خرداد برای من با غم و اندوه همراه بود. ارتحال امام در خرداد ۱۳۶۸ دردناک بود. با آمدن این ماه و گرمای شدید غم و غصه های من تازه شد. کمتر حوصله کسی را داشتم. بیشتر می خواستم تنها باشم و با کسی حرفی نزنم. محمد سعی می کرد بیشتر شوخی و بذله گویی کند تا از این حالت دربیایم اما نمی توانستم. یک روز عصر به رستم گفتم: «نظرت در مورد بریدن یکی از میله های پنجره چیست؟» - میله را ببریم؟ می فهمی داری چه میگویی؟ - بله. مگر عیبی دارد؟ ۔ اگر ضابط یا نگهبان آن را دید کارمان زار می شود. - نه. به این سادگی ها هم نیست. بچه ها را مجاب کردم و از ساعت دوازده شب کار را شروع کردم. وسیله اصلی مان تیغ اره ای بود که از سلول عراقی های فراری در محجر برداشته بودم. بریدن میله با اره مقداری سروصدا داشت. برای اینکه سروصدا را مخفی کنیم، خیلی آرام کار می کردیم. - برای اینکه موضوع لو نرود از پشت میله ها شروع به بریدن کردم تا در نگاه اول چیزی معلوم نباشد. بعد از چهار ساعت میله را تا نقطه انتهایی آن که جلوی چشم ما قرار داشت بریدیم. آن میله به یک پوست بند بود. از پشت کاملا بریده شده بود ولی از جلو معلوم نبود و فقط ظاهرش مانده بود. اکبر بعد از پایان کار با خنده گفت: «حضرت علی‌آقا، اگر عراقی‌ها متوجه شدند میله ها از پشت بریده شده چه خاکی سرمان بریزیم؟» - اینجا خاک نیست؟ - شوخی نکن، به عراقی‌ها چه جواب بدهیم؟ - میگوییم کار زندانی‌های قبل از ما بوده. ما که از پشت دیوار خبر نداریم و عراقی هم که نیستیم و فرار معنا ندارد. محمد گفت: «به نظرم وقتی به هواخوری رفتیم مقداری گل از باغچه بیاوریم و به میله بریده شده بمالیم تا اثر بریدگی معلوم نباشد.» - چرا؟ - یعنی اینجا کثیف شده و متوجه بریدگی میله ها نشوند. فکر خوبی بود. صبح روز بعد، کمی گل آوردیم و به میله های پنجره زدیم. با این کار تقریبا زمینه فرار از زندان یا حداقل استفاده از پنجره برایمان فراهم شده بود. آن روزها به ما خوش می‌گذشت و گاهی می‌گفتم: « فرار یعنی چه؟ چه جایی بهتر از اینجا پیدا می شود؟» هر روز قرائت قرآن داشتیم و همین روحیه ما را بالا برده بود. هر روز که می‌گذشت حس می کردیم از نظر روحی و جسمی وضع ما روز به روز بهتر می شود و با محجر قابل مقایسه نیست. دیگر رنگمان زرد و بدنمان بی حس و رنجور نبود. افسردگی نداشتیم خبری از شپش ها نبود. لپ‌هایمان گل انداخته بود و خدا را هم خیلی شکر می کردیم. 👈ادامه دارد ✔️منبع: کانال حماسه جنوب 🌺🌺🌺
. 👇تقویم نجومی سه شنبه👇 👇👇👇 کانال عمومی 👇👇👇 🌏 تقویم همسران 🌍 (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی ، اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ سه شنبه 👈 8 تیر / سرطان 1400 👈18 ذی القعده 1442👈 29 ژوئن 2021 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی . 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر : ✅ امور زراعی و کشاورزی . ✅ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ خرید . ✅ شرکت زدن . ✅ تجارت و داد و ستد . ✅ خرید خانه و دکان و ملک . ✅ و اقدام به امور قضایی خوب است . 👶 زایمان خوب و نوزادش زندگی خوبی دارد و خوب تربیت خواهد شد . ان شاءالله 🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود . 🚘 مسافرت : سفر خوب است . با جستجوی کلمه" تقویم همسران"درتلگرام و ایتا به کانال ما بپیوندید . 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز قمر در برج حوت است و برای امور زیر نیک است : ✳️ بذر افشانی . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ آغاز درمان . ✳️ افتتاح هر کاری . ✳️ داد و ستد و تجارت . ✳️ دعوت کردن از افراد . ✳️ دادن سفارش خرید . ✳️ و دیدار بزرگان نیک است . 💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت و زفاف عروس مکروه است . 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید . @taghvimehamsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث غم و اندوه می شود . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب قوت بدن می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش کار را انجام دهند و در روزهای دیگر ان را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 19 سوره مبارکه " مریم " علیها السلام است . قال انما رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا ... و از معنای آن استفاده می شود که فرستاده ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطر خواه بیاورد . ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🚀 با جستجوی " تقویم همسران" در تلگرام و ایتا و سروش به ما بپیوندید . 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران تالیف:حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن : 025 377 47 297 0912 353 2816 0903 252 6300 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب در 👇‌اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال در ایتا و سروش و تلگرام👇 @taghvimehamsaran ارتباط با ادمین مجموع کانال های نجومی👇 @tl_09123532816 https://t.me/Taghvimehamsaran