هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#حاج_همت
بعدازظهر روز پنج شنبه ، ۱۱ اسفند ۱۳۶۲ 📷پس از تجربۀ تلخ آخرین شکست😞
در گشودن راهکار قفل شدۀ طلائیه
یک بسیجے گمنام، فرماندۀ دریادل لشکر۲۷ را عاشقانه در آغوش گرفته است 💕
#شهیدمحمدابراهیم_همت
#فــرمانده_دلها
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#عملیات_خیبر
بعدازظهر جمعه، پنجم اسفند ۱۳۶۲ پیست پرواز🚁 هوانیروز در سه راهی فتح آغاز روند انتقال گردان های «مالک» و «حبیب» به جزایر جنوبی مجنون🍃
#حاجهمت نفر ایستاده کنار هلی کوپتر 🚁☝️؛ در حال مذاکره با خلبان لیدر دستۀ پروازی هوانیروز
منبع کپشن کتاب باشکوه شراره های خورشید📒
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🍃🌸🌱🌺🌿🌼
🌼🌿🌺🌱
🌱🌸
🌺
🍃
🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺
#نیمه_پنهان_ماه
#سردار_خیبر_شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#قسمت_چهارم 4⃣
گفتند «شما چرا متوجه نيستيد چه افرادی ميان داخل اتاق و هم نشينتان ميشن؟» من هم كه خسته بودم و تازه از راه رسيده بودم كه اين اتفاقات پيش آمد، گفتم «اتفاقآ من ميخوام اين انتقاد رو به شما بكنم، چون مسئوليت ساختمون ما با شماست. اون موقع كه اين ها وارد ساختمون شدند ما اصلا اين جا نبوده ايم، اعزام شده بودیم روستاهای اطراف."
اما حاجی همان طور با حالت پرخاش ادامه داد که: " احتمالا این نقشه ی بمب گذاری باشه .شما باید تا صبح مواظب این دختر ها باشید ."
من گفتم: " نه ؛ این کار رو نمیکنم ؛ چون بی تعارف ، میترسم با اینها توی یک اطاق بمونم ."
بعد حاجی اومد و اون دو تا دختر را از ما جدا کرد .
نصفه شب بود که دیدم یکی پنجره اطاق ما را میزند .بین همه من بیدار شدم .
آمدم نزدیک پنجره ، دیدم حاجی اسلحه به دوشش داره و خیلی نگرانه .انگار همه ی این ساعت ها رو همون اطراف ساختمون ما کشیک میداده .
حاجی گفتند: "الان یک خواهر توی تاریکی رفت سمت پایین .شما برید ببینید این کسی که رفت از خواهرهای خودمون بود یا یکی از اون دو نفر"
حالا اون پایین که حاج همت میگفتند دستشویی و این چیزها بود کنار یک باغ
جای ترسناکی بود ، اصلا منطقه حالت ترسناکی داشت .
و من مانده بودم توی رو در بایستی.
میترسیدم ؛ با چه وحشتی رفتم پایین و زدم به دل تاریکی .
یک لحظه برگشتم ، گفتم حتما حاجی داره دنبال من میاد که نترسم .
دیدم نه اصلا از حاجی خبری نیست ، من را رها کرده ؛ خودم تنها رفتم و معلوم شد آن خانم یکی از نیروهای اعزامی خودمان هست.
کمی بعد از این ماجرا حاج همت از من خواستگاری کردند .
البته به واسطه ی خانم یکی از دوستانشان .برای من همه ی اینها غیره منتظره بود .آن موقع ها من از خود "برادر همت"هم حزب اللهی تر بودم .فکر میکردم اگر کسی برای ازدواج به من پیشنهاد بدهد عین توهین است .
🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱
ادامه دارد......
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٨۷
#سردار_خيبر:
#من_زودتر_از_جنگ_تمام_مى_شوم ....
🌷وقتى به خانه مى آمد، من ديگر حق نداشتم كار كنم. بچه را عوض مى كرد، شير برايش درست مى كرد. سفره را مى انداخت و جمع مى كرد، پا به پاى من مى نشست، لباس ها را مى شست، پهن مى كرد، خشك مى كرد و جمع مى كرد.
🌷آن قدر محبت به پاى زندگى مى ريخت كه هميشه به او مى گفتم: درسته كه كم مى آيى خانه؛ ولى من تا محبت هاى تو را جمع كنم، براى يك ماه ديگر وقت دارم. نگاهم مى كرد و مى گفت: تو بيش تر از اين ها به گردن من حق دارى.
🌷يك بار هم گفت: من زودتر از جنگ تمام مى شوم وگرنه، بعد از جنگ به تو نشان مى دادم، تمام اين روزها را چه طور جبران مى كردم.
راوى: همسر شهيد محمدابراهيم همّت
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۸۸
#اسیر_ایرانی_که_موش_ها_بدنش_رو_خوردند...
🌷توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند. ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ، ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ، ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...
🌷ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ، ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ، ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود، ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ، ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ، ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ.
🌷ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ. ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ، ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ. ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ، ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ، ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ....
🌷اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم و صحنه های زننده رو تماشا مى كنيم و گاهى با خانواده هم همراهی می کنیم و نمى دانیم یه روز همان شهيد رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده و غصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته و شهادت رو بجون خریده تا خود و دوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن .....
بخشى از وصیتنامه شهید مجید محمودی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🍃🌸🌱🌺🌿🌻
🌼🌿🌺🌱
🌱🌸
🌺
🍃
🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺
#نیمه_پنهان_ماه
#سردار_خیبر_شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#قسمت_پنجم 5⃣
دلم جای ديگر بود، شهادت و...
به جز اين ها، هنوز از برخورد اول حاجی دل خور بودم. وقتی صحبت خواستگاری شد، از حرص آن جلسه هم كه بود گفتم «نه.» خودشان البته خيلی اصرار ميكردند كه حداقل با هم صحبت كنيم. من پيغام دادم «آدم كه نميخواد چيزی بخره، وارد مغازه نميشه. من
نميخوام ازدواج كنم، دليلی نداره صحبت كنم.»
بعد هم تصميم گرفتم برگردم اصفهان، اما مريضی سختی گرفتم. منطقه آلوده بود. بيش تر بچه ها حصبه گرفته بودند. من حالم وخيم شد و در بيمارستان بستری شدم. دوستان و هم گروه هايم دسته جمعی می آمدند ملاقاتم.
حاجی هم آمد. دو بار، و تنها.
سرش را كه از بالش برداشت و نيم خيز شد، همت را ديد. مثل دفعه ی قبل همان جا در قاب در ايستاده بود. كفش هايی شبيه گالش به پا داشت و خاك و گل تا پاتاوه هايش ميرسيد؛ لابد تازه از منطقه می آمد. دختر خواست تعارفش كند بيايد تو، اما نتوانست، گلويش خشك شده بود، از حاج همت ميترسيد. فقط زير لب سلامش را عليك گفت و هر دو ساكت شدند. همت اين پا و آن پا شد و به موهايش كه از گرد و غبار قدری كدر بود، دست كشيد. بعد با متانت شروع كرد صحبت كردن؛ امروز اين قدر كشته شدند، چند نفر اسير گرفتيم، چه مناطقی آزاد شدند... همه را توضيح داد و از همان دم در برگشت.
دختر خنده اش گرفت. با خودش فكر كرد «مگه من فرماندهش هستم که اومد و همه چیز را به من گزارش داد و رفت."
وقتی برگشتم اصفهان ، فکرش را هم نمیکردم که دیگر تا آخر عمرم برادر همت را ببینم .
یک روز رفتم دانشگاه .بچه هایی که با آنها منطقه بودم سراغ من را گرفته بودند .فکر کردم لابد کاری هست و رفتم آنجا .
به آنها که رسیدم هنوز احوال پرسیمان تمام نشده بود که دیدم حاجی از در آمد تو.......
🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱
ادامه دارد......
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی
#قسمت 6⃣1⃣
🎧آنچه خواهید شنید؛
✍" حرص"؛
حضرت آدم را نیز،در دام شیطان،گرفتار کرد!
اگر در روحمان،صفت حرص وجود دارد؛
طعمه لذیذی برای شیطانیم😳
حرص را از وجودمان پاک کنیم👇
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
4_310226054725763493.mp3
5.98M
پیشنهاد میڪنم حتما گوش ڪنید👌👌
مبحثاش عالیههه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
دردِ یڪ ســـــوختہ را
ســـــوختہ ها مے فهمند ...😔
تا قــــــــیامت ؛
سَرِ ســـــَربندِ تو "بے بے " دعواست ؛
معنے این سخنم را
شــ🌷ــهدا مے فهمند😭
#یازهرا_سلام_الله_علیها
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این قسمت شهید محمد ابراهیم همت
سردار بی سر خیبر
سخنرانی شهید حاج همت در جمع رزمندگان ۲۷ محمد رسول الله (ص)
عملیات والفجر ۱ در تاریخ ۶۲٫۰۱٫۱۹ در تنگه ابوقریب 💚
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣
9⃣5⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨
#شهیدانه🙃
#تلنـگـــــر
حرفم اول با خودمه بعد بقیه👌
بیایین جـــــدی فڪر💭ڪنیم...
#شهــــــــــدا ڪجا و ما ڪجا...
ما ڪه دغدغه روز و شبمون...
شده اینستاگرام و تلگرام📱 و...
شهــــــــــدا🌷 بخاطر #من_وتو رفتن...
اینهمه شهــــــــــید میاد از #سوریه...
ڪی به روے خودش میاره...😔
یڪم بیشتر حواسمون به #خودمون باشه...
بیشتر حواسمون به ڪارامون باشه...
ما #شیعه_ایم...😔
ما منتظر آقاییم........
بیاین کمتر گناه🔞 کنیم...
به #نامحرم نگاه نکنیم🍂
مایی که ادعای مذهبی بودنمون میشه....
اگر عکس با #قبرشهدا میگیریم حداقل شهدایی هم عمل کنیم...✊
خودمون رو جای #شهدا تصور کنیم.....
بببینیم چه طوری رفتند که ما آزاده زندگی میکنیم.....
قدر داشته هامونو بدونیم👌
حرفم با کسایی هست که #صحبتی رو میکنند اما عمل نمیکنند📛
به خودت بیا.....!!!!!
حواست باشه چه کار میکنی...
#عمل_کننده_باشیم
♨️تقوا یعنی...
👈 تقوا یعنی اگر یک هفته مخفیانه
از همهی کارهای ما فیلم 📹 گرفتند و
گفتند اعمال هفتهی گذشتهات در
تلویزیون 📺 پخش شده،ناراحت نشویم🚫
#اندکی_تأمل
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
❣﷽❣
0⃣6⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨
⭕️ هر وقت دلت پر از #غم_و_غصه شد...
◀️ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمٰا یَقُولُونَ (حجر/۹۷) فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُنْ مِنَ اَلسّٰاجِدِینَ (حجر/۹۸)
👈 ای پیامبر! ما میدانیم که سخنان دشمنانت، سینه تو را تنگ میکند و تو را ناراحت میسازد.
ولی ناراحت مباش، برای زدودن آثار سخنان زشت و ناهنجارشان، به تسبیح پروردگارت بپرداز و در برابر ذات پاکش سجده کن.
💦🌾💦🌾💦🌾💦🌾
دلت پر از #غم_و_غصه است؟؟👇👇
بطری 🍾 وقتی پر است و میخواهی خالیاش کنی، خمش میکنی.
هر چه بیشتر خم شود، خالیتر میشود.
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود،
سریعتر خالی میشود.
دل آدم ❤️ هم همین طور است،
گاهی وقتها پر میشود
از غم، از غصه،
آن هم به خاطر حرفهای دیگران؛
طعنههای دیگران، و ...
📖 قرآن میگوید:
هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها؛
خم شو و به خاک بیفت.
◀️ "وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِین."
👈 سجده کن؛ ذکر خدا بگو؛
این موجب میشود که خالی شوی
تخلیه شوی، سبک شوی...
🔹 این نسخهای است که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:
◀️ وَ لَقَدْ نَعْلَمُ.......
👈 ما قطعا میدانیم، اطلاع داریم، که دلت میگیرد،
به خاطر حرفهایی که میزنند؛
◀️ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ کُن مِّنَ السَّاجِدِینَ
👈 سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن.
☝️ ابن عباس میگوید: هر وقت که پیامبر (ص) غمگین میشد، به نماز بر میخاست و آثار این حزن و اندوه را در #نماز از دل میشست.
پس هر وقت دلت گرفت،
وضو بگیر
سر به سجده بگذار
و با خدای خودت درد دل کن🙏
🍃🌹🍃🌹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌پاسداشت سردار شهید حاج محمدابراهیم همّت و فرماندهان شهید لشکر۲۷محمدرسولالله(ص)
.
.
.
📆زمان: پنجشنبه ۱۴اسفندماه ۱۳۹۹
🕰ساعت: ۱۵:۳۰
🏢مکان: خیابان سمیه، حوزه هنری، تالار اندیشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
گفت: چه دوست داری بنویسند از وصف تو ؟
گفتم یکـ کلام: شهید...😔💔
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایست✋🏻💔
👈 این کلیپو ببین
بعد برو گناه کن..!😭😭😭
پ.ن: واقعا بخاطر انتشار این کلیپ عذر میخوام ولی باید بدونیم ک برای امنیت و آزادی ما بعضیا چه کشیدن..!😭😔
با این حال
❌ لطفاً کسانی که نمیتونن ببینن دانلود نکنند
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🍃🌸🌱🌺🌿🌼
🌼🌿🌺🌱
🌱🌸
🌺
🍃
🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺
#نیمه_پنهان_ماه
#سردار_خیبر_شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#قسمت_ششم 6⃣
فهمیدم قرار است با ایشان صحبت کنم و خودشان این برنامه را چیده بودند .
خوب عصبانی شدم و بر خورد تندی کردم .
حاجی گفت :"شما همش از جهاد حرف میزنید ؛ فکر کردید من خشکه مقدسم ، و شما رو توی خونه زندونی میکنم ؛ نه من اصلا دوست دارم خانمم چریک باشه ، زن خونه دار نمیخوام ."
اولین بار بود که خودش رو در رو از من
خواستگاری ميكرد. گفتم «نه!» و خدا ميداند كه آن روزها اصلا نيت ازدواج نداشتم و راستش از حاجی هم
ميترسيدم، صدايش را كه می شنيدم تنم می لرزيد. اين را رويم نشد به حاجی بگويم؛ بگويم هيچ دختری با كسی كه از او ميترسد، ازدواج نميكند.يك سال بعد برگشتم پاوه. اتفاقات عجيبي دست به دست هم داد تا من بروم پاوه و نه جای ديگر. قبل از رفتن، برای هر جا استخاره كردم بد آمد، اما برای مناطق كردستان بسيار خوب آمد. من به دوستم كه هم راهم بود گفتم «فرمانده سپاه پاوه برادر همت است كه يك زمانی از من
خواستگاری كرده. من اون جا نميام.
ميريم سقز.
به دوستم گفتم وقتی رسيديم آموزش و پرورش باختران و پرسيدند كجا ميخوايد اعزام شيد، ميگويي؛ هر جا به جز پاوه! فقط همینو بگو.»يك روز بارانی سخت رسيديم باختران. از يك دست فروش دو جفت پوتين خريديم و رفتيم آموزش و پرورش. آن جا آن آقای مسئول پرسيد «خب، خواهرها كجا ميخوايد بريد؟» دوست من گفت «پاوه!» آن
بنده ی خدا هم نوشت پاوه . من زبانم بند آمده بود. به هر حال حكم را زدند و ما همان روز عصر راه افتاديم سمت پاوه. من تمام راه گريه ميكردم. آدم بعضی وقت ها نميداند گريه اش برای چيست؟ مثل دوستم كه خودش هم
نمی دانست چه طور شد كه بعد از آن همه سفارش های من، اسم پاوه را به زبان آورد.
🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱
ادامه دارد......
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #طنز_جبهه0⃣3⃣
💠 حوریه بهشتی
🔹خاﻧﻢ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻣﯽﮔﻔﺖ :
🔸ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺠﺮﻭﺣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺪﺗﯽ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ اﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻡ .😊
🔹ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﻣﺮﺩﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻣﻦ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻡ؟😌
🔸ﺭﮒ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺬﺍﺭ ﮐﻤﯽ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻡ!
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺁﺭﻩ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﯼ !😑
🔹ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﺻﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﯽ؟😍🙈
🔸ﺩﯾﺪﻡ ﺷﯿﻄﻨﺘﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺪﺟﻨﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﻠﻪ ﻣﻦ ﺣﻮﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ !😉😌
🔹ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ از ﺗﻮ بهترنبود😒
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺟﻬﻨﻢ😕😂
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🌷 #طنز_جبهه1⃣3⃣
💠 امتحانات
🌸بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جنگ را به تحصيل مي پرداختيم.
يكي از روزهاي تابستان براي گرفتن امتحان ما را زير سايه درختي جمع كردند .
🌺بعد از توزيع ورقه هاي امتحاني مشغول نوشتن شديم. خمپاره اندازهاي دشمن همزمان شروع كرده بودند. يك خمپاره در چند متريمان به زمين خورد، همه بدون توجه، سرگرم جواب دادن به سئوالات بودند.
💐 يك تركش افتاد روي ورقه دوست بغل دستيم و چون گرم بود قسمتي از آن را سوزاند.
ورقه را گرفت بالا و به ممتحن گفت:
[برگه من زخمي شده بايد تا فردا به او مرخصي بدهي !]
همه خنديدند و شيطنت دشمن را به چيزي نگرفتند.😂😜
#لبخند_بزن_بسیجی 😀
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#تݪݩگڔ ⚠️
🔹رفتݩد تا بمـاݩیم❗️
ایݩڪہ استاد پݩاهیاݩ گفتݩد:
شاید بزرگتریٖݩ اثرۍ ڪہ #شہیٖد براۍ ما دارد،ایݩ است که ما را بہ #فڪر وا مۍدارݩد❗️
فڪر•••
فڪر•••
فڪر•••
فڪر ایݩڪہ قرباݩۍ ڪردند #خودشاݩ را!
و #خدا قرباݩۍ ڪرد آݩہا را•••
ایݩ ڪہ شہیدۍ آݪبوم عڪس ـہاے خود را از بیݩ مےبرد که نڪند حاݪا #بعدشہادت،اسمش بر سر زباݩ ـہا بیفتد و دیده شود😔•••
و یا شہیدی پݪاڪش را پرت ڪݩد در ڪاناݪ #پرورش_ماہ!ڪہ در فڪرش تشییع با شڪوهی برای خودش متصور شد!
#شہوت_شهـادت_بخشڪاݩد•••
و #فرماݧدهاݩ شہیدے ڪہ حاضر شدݩد!
در جمع سربازاݩ سیݩہ خیز بروݧد•••
در پوتیݩ بسیجیہا آب بخورݩد•••
و •••
درس #قرباݩۍ_ڪردݩ_خود است!
براے خدا شدݧ آساݩ نیست!
چوݩ نباید #هواۍ قدرت داشتݩ، داشت•••
نباید #هواۍ دیده شدݩ داشت•••
و براۍ ما سخت است قرباݩۍ ڪردݩ
#هواے_ݩفس
چوݩ براۍ ما #ݪذت تقرب به خداوݩد
از ݪذت هاۍ ڪم ارزش دنیــا #ڪمتر است•••
حاݪا ما چہ ڪارها ڪہ ݩڪردیم
براۍ #دیده_شدݩ⁉️
و #شہدا از آݩ سو بہ ما بیچارگاݩ مےخندند😊!
و شاید اشڪ 😭مےریزݩد؛ڪہ در #خودماݩ ماندیم!و ݪباس #هواۍ_ݩفس را از تݩ در نیاوردیم•••
در #خود ماݩدیم•••
بہ قوݪ #حاج_حسیݩ_یڪتا:
و هݩوز گیر یہ قروݩ و دو زار #شہوت ایݩ دنیاییم ڪہ یڪی بیاد ݩگاهموݧ ڪݩہ•••
شہدا #شہوت_شهـادت مےخشکوندند!
ڪہ یوسف زهرا ݩگاشون ڪرد•••
جاݧ بہ هر حاݪ قرار است ڪہ #قــرباݩ بشود👌•••
پس چہ خوب است که قرباݩے #جانــاݩ بشود•••
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«همّتِ یک ملّت»
تقدیم به شهید زندگی ام :
🌹حاج محّمد ابراهیم همّت🌹
🔹کاری از : نیلوفر صحرائی
🔸دراین کلیپ از تصویر و صدای
خود شهید همّت استفاده شده است
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#فایل_صوتي_شيطان_شناسی
#قسمت 7⃣1⃣
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
✍کسانیکه همیشه،
مسبب اصلی اختلافات،میان دیگران هستند؛
🔻از جنس جهنم بوده🔻
و از یاران قدرتمند شیطانند😳
آیا ما هم،از دوستان شیطانیم؟
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
4_310226054725763500.mp3
5.71M
پیشنهاد میڪنم حتما گوش ڪنید👌👌
مبحثاش عالیههه
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
بهش گفتن چشات خیلے قشنگه😍😍
گفت اگر خدا بخره قشنگه👌😢
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
🍃🌸🌱🌺🌿🌼
🌼🌿🌺🌱
🌱🌸
🌺
🍃
🌺بسم رب الشهدا والصدیقین🌺
#نیمه_پنهان_ماه
#سردار_خیبر_شهید_حاج_محمد_ابراهیم_همت
#قسمت_هفتم 7⃣
حاجی اما پاوه نبود، رفته بود مكه. ما جا نداشتيم و اتاقی را كه ايشان كارهای اداريش را انجام ميداد، موقتی به ما دادند تا خودشان برگشتند. تا آن وقت من در مدرسه ای در پاوه مشغول شدم. بعد از يكی از عمليات ها بود كه ما در مدرسه مان برنامه ای گذاشتيم تا يكی از برادرها بيايد درباره ی نحوه ی عمليات، موقعيت ها و شرايط آن برای بچه ها صحبت كند. مدير مدرسه حاج همت را پيش نهاد كرد. من چون با او مسئله داشتم، مصر بودم به جای او فرماندار پاوه بيايد.يك ساعت به شروع برنامه تلفن زدند كه آقای فرماندار حالشان بد است، نميتوانند بيايند. مدير مدرسه هم حاجی را كه تازه از حج آمده بود و فرمانده سپاه منطقه بود، خبر كرد. من برای اين كه با ايشان برخورد پيدا نكنم، رفتم كتاب خانه ی مدرسه كه يك زيرزمين بود.
پيرمرد سرايدار در را باز كرد و مثل دو دفعه ی قبل، از پله های زيرزمين كه خواست پايين بيايد، كف دستش را گذاشت روی كلاهش انگار ميترسيد از سرش بيفتد. بعد هم به اندازه ی دو دفعه ی قبل به خودش فشار آورد تا جمله اش را به فارسی و طوری كه من بفهمم ادا كند «آقای مدير گفتند بياييد، الان كه برادر همت ميخوان بيان، شما توی دفتر باشيد.» نميفهميدم چه اصراری هست که من هم بروم دفتر. به چشم های پيرمرد كه معلوم نبود چرا مدام از آن ها آب می آمد، نگاه كردم و غيظم رافروخوردم.
چادرم را زدم زير بغلم و بی آن كه چيزی بگويم پله ها را دو تا يكی رفتم بالا.
تقه ای به در دفتر زدم كه خودم هم نشنيدم و آن را باز كردم كه بگويم «من كار دارم، نميتونم بيام»، اما قبل از آن كه حرفی بزنم چشمم افتاد به همت. ناخودآگاه چادرم را جلوتر كشيدم. ديگر به سختی او را ميديدم. اول فكر كردم اشتباه گرفته ام.
چه قدر فرق كرده بود! سرش را تراشيده بود. لاغر و آفتاب سوخته. نگاهش زير بود مثل هميشه. جلو پایم بلند شد و به قامت ايستاد. گفت «خوش اومديد. خوب كرديد دوباره تشريف آورديد پاوه.»
فردا شب همون روز بود كه خانم يكی از دوستانشان را فرستادند برای
خواستگاری مجدد. ظاهرا برای حاجی سنگين بود كه اين كار را بكند . چون آن خانم در اصل آمده بود با من اتمام حجت كند.
گفت «فقط يك چيز رو به شما بگم، ايشون حتما شهيد ميشن، سر شهادتشون خيلی ها قسم خورده اند.»
🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱🌺🌿🌼🍃🌸🌱
ادامه دارد.....🍃🌸🌱🌺🌿🌼
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f
هدایت شده از °•|ـشَہید مُحَمَّد اِبْراهیمِ هِمَّتـ|•°
#شهدای_خیبر
۱۵ اسفند ۱۳۶۲ عملیات خیبر سالروز شهادت سردار بزرگ و دلاور سپاه اسلام قائم مقام شجاع و دریادل لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص شهید اکبر زجاجی🌹
ولادت فروردین ۱۳۳۸ ، کاشان دیپلم هنرستان دانشجوی مقطع کارشناسی رشتۀ تکنولوژی🕹 در انستیتو تکنولوژی اصفهان شرکت فعال در راهپیمایی های ضد رژیم شاه و مجروحیت از ناحیۀ گوش و صورت در یکی از این تظاهرات عزیمت به خرمشهر ، سپس به سوسنگرد و بعد به کردستان با آغاز جنگ تحمیلی فرماندهی یکی از محورها در مریوان مسئولیت قائم مقامی لشکر۲۷ محمد رسول الله ص در اردیبهشت ۱۳۶۲
💔شهادت پانزدهم اسفند ۱۳۶۲ ، طی عملیات خیبر ، در جزیرۀ جنوبی مجنون
منبع اطلاعات کتاب شراره های خورشید ، صفحه ۱۱۳ 📚
http://eitaa.com/joinchat/684589058Ce5da6bc46f