وجود نازنین امام هادی علیه السّلام بیمار شدند؛یکی از شاگردان خود را خواستند به او پول دادند،هزینهی سفر،به او گفتند:به کربلا برو و آنجا برای من شفا بگیر؛از بیت امام هادی بیرون آمد،به یکی دیگر از شاگردان حضرت برخورد کرد،او گفت:به کجا میروی؟گفت:دارم به کربلا میروم،گفت:به چه مناسبت حالا کربلا میروی؟ گفت:خدمت آقا بودم مریض هستند، ز من خواستند به کربلا بروم و برای ایشان شفا بخواهم،مگر یک چنین چیزی میشود؟!خود ایشان امام هستند؛ امام الخلق است . .
برگ درختی بدون اذن امام نمیافتد. مگر میشود؟ اجازه بده بروم بپرسم،خدمت حضرت آمد،گفت:آقا عرض کردم مگر خود شما صاحب ولایت نیستید؟مگر شما امام نیستید؟فرمودند:بله،إِنَّ لِلَّهِ بِقَاعاً یُحِبُّ أَنْ یُدْعَى فِیهَا فَیَسْتَجِیبَ،خدا یک جاهایی را دوست دارد در آنجا ناله بشود،یکی از آن بقاعی که خدا دوست دارد بندگان خدا آنجا یا الله بگویند . .
پ.ن:یک کربلا ببر نبری گریه میکنم . .
#کربلا
#ولایت