#چقدر_فرق_هست بین جوان دیروز و جوان امروز
https://virasty.com/Ammar/1745558719953256043
#ویراست
🆔 @TabyineTebyan_ir
هدایت شده از شیخ رمضانی(اسماعیل)
.
🟢#دسترسی_سریع
ماه مبارک رمضان
🔸لینک صوت شب اول
🔸لینک صوت شب دوم
🔸لینک صوت شب سوم
🔸لینک صوت شب چهارم
🔸لینک صوت شب پنجم
🔸لینک صوت شب ششم
🔸لینک صوت شب هفتم
🔸لینک صوت شب هشتم
🔸لینک صوت شب نهم
🔸لینک صوت شب دهم
🔸لینک صوت شب یازدهم
🔸لینک صوت شب دوازدهم
🔸لینک صوت شب سیزدهم
🔸لینک صوت شب چهاردهم
🔸لینک صوت شب پانزدهم
🔸 لینک صوت شب شانزدهم
🔸لینک صوت شب هفدهم
🔸 لینک صوت شب هجدهم
🔸لینک صوت شب نوزدهم
🔸لینک صوت شب بیستم
🔸لینک صوت شب بیست و یکم
🔸 لینک صوت شب بیست و دوم
🔸 لینک صوت شب بیست و سوم
🔸لینک صوت شب بیست و چهارم
🔸 لینک صوت شب بیست و پنجم
🔸 لینک صوت شب بیست و ششم
🔸لینک صوت شب بیست و هفتم
💠من الوالد الفان...
⭕️پیشنهاد دانلود
#شیخ_اسماعیل_رمضانی
#دسترسی_سریع
#ماه_رمضان
@sheykhramezani
تَبیینِ تِبیان | احسان شاهرخیان
. 🟢#دسترسی_سریع ماه مبارک رمضان 🔸لینک صوت شب اول 🔸لینک صوت شب دوم 🔸لینک صوت شب سوم 🔸لینک صوت شب
به هیچ عنوان این بحث رو از دست ندیم...
1_18414786059.mp3
54.56M
📌 مدیریت در نهجالبلاغه
- یک مدیر باید به جایگاه مدیریت چه نگاهی داشته باشد؟
- چه نکاتی را باید در مدیریت خود رعایت کند؟
- چالشهای مدیریتی خود را چگونه حل کند؟
#منبر
#نهج_البلاغه
#پیشنهاد
🆔 @TabyineTebyan_ir
علامه مصباح یزدی:
اسلام يعنى تسليم شدن. اگر هر جا اظهار شخصيت خوب باشد در مقابل خدا عجز و شكستگى و افتادگى و بندگى خوب است. اينكه بعضى تصور كرده اند كه اسلام حتى نخواسته است انسان در مقابل خدا ذليل باشد چيزى از اسلام نفهميدهاند. انسان در مقابل خدا بالاترين مراتب ذلت را دارد و بايد اين مرتبهى ذلت را اظهار كند. كمال انسان در اين است كه در مقابل خدا ذليل باشد. عبادت يعنى همين. مرگ ما، اسلام بى عبادت هم داريم و عبادت هم مگر بدون اظهار ذلت ممكن مىشود؟
پس چگونه مىتوان گفت كه اسلام حتى نخواسته است انسان در مقابل خدا ذليل باشد؟ اسلام جز اين نيست، اسلام انقياد است
كَفى بى عزّاً اَنْ اَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفى بى فَخْر ا اَنْ تَكُونَ لى رَبَّ
اسلام مىگويد پيشانيت را در مقابل خدا به خاك بگذار، صورتت را هم به خاك بمال
پس آن گريههاى على چه بود؟ آن تذللها براى چه بود؟.
پ.ن: اندر احوالات مطالعه ...
🆔 @TabyineTebyan_ir
❓خیلی از اوقات سوالاتی در مورد عصمت انبیاء برامون پیش میاد...
1⃣ چرا حضرت آدم علیهالسلام اون خطا رو مرتکب شدند؟
2⃣ واقعاً حضرت ابراهیم علیهالسلام به زندهشدن مردگان یقین نداشتند؟
3⃣ چرا حضرت موسی علیهالسلام با مشت شخصی را به قتل رساند؟
4⃣ و...
واقعاً جواب این سوالات و شبهات چیه؟ 🧐
قطعاً برای پاسخ دقیق به این سوالات باید دستمون در دست فقها و علمای ربانی باشه و البته خودمون هم با کمک و راهنمایی عالم ربانی اهل تحقیق باشیم
یک روز مأمون لعنت الله علیه همین سوالات رو از امام رضا علیهالسلام میپرسه و در یک حدیث بسیار فوقالعادهای حضرت جواب میفرمایند
حديث طولانی هست و پاسخگوی سوالات 👇
جامع الاحادیث
عیون الأخبار / ترجمه روغنی قزوینی
تميم بن عبد اللّه بن تميم قرشی گويد: روايت كرد برای من پدرم از حمدان بن سليمان نيشابوری از علی بن محمد بن جهم كه گفت:به مجلس مأمون وارد شدم و امام رضا عليه السّلام نيز نزد او بود.مأمون به آن حضرت گفت: يابن رسول اللّه!تو میگويی كه انبيا معصوم هستند؟فرمود: بلی،گفت:پس چه معنی دارد قول خداوند: وَ عَصیٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَویٰ حضرت فرمود:خداوند به آدم فرمود: اُسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ اَلْجَنَّةَ وَ كُلاٰ مِنْهٰا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمٰا وَ لاٰ تَقْرَبٰا هٰذِهِ اَلشَّجَرَةَ كه اشاره به درخت گندم نمود و خداوند به ايشان نفرمود:از اين درخت و هرچه از جنس اين درخت باشد،نخوريد.پس از غير آن درخت خوردند چه شيطان وسوسه كرد و گفت: «پروردگار شما،شما را از اين درخت نهی نكرده» و فقط شما را از نزديك شدن به غير آنها نهی كرده مگر به اين خاطر كه فرشته نشويد و جاودانه نگرديد و قسم خورد كه من خيرخواه شما هستم و آدم و حوّاء قبل از آن كسی را نديده بودند كه به دروغ به خدا قسم ياد كند،«ايشان را فريب داد» آنها نيز با اطمينان به قسم او از درخت خوردند و اين قبل از نبوت آدم واقع شد و گناهی نبود كه به آن مستحق دخول نار گردد،بلكه از گناهان صغيره بود كه خدا میبخشد و بر انبيا قبل از نزول وحی جايز است و چون خدا او را برگزيد و نبوت داد،معصوم شد و كبيره و صغيره مرتكب نشد، چنانچه خدا فرمود:«آدم پروردگارش را نافرمانی كرد و به گمراهی افتاد،سپس او را برگزيد و پروردگار توبه او را پذيرفت و هدايت نمود و فرمود:«خدا آدم،نوح،آل ابراهيم و آل عمران را بر عالميان برتری داد». مأمون گفت:چيست معنی قول خدا كه فرمود:«وقتی خداوند فرزند صالح به آنان داد،آنان درمورد اين فرزند شريكهايی برای خدا قائل شدند»؟حضرت فرمود:حوا برای آدم عليه السّلام پانصد شكم بزاييد و در هرشكم يك پسر و يك دختر،و آدم و حوا با خدا عهد كرده و دعا كرده و گفته بودند كه «اگر ما را نسل نيكو بخشی ما از شاكران خواهيم بود و چون آنان را نسل صالحی بخشيد»نسلی كه درستاندام و پاك از عيب و آفت و دو صنف بودند،بعضی نر و بعضی ماده و آن دو صنف برای خدا شريك قرار دادند در آنچه ايشان را عطا كرده بود و شكر خدا نكردند؛چنانچه پدر و مادر ايشان كردند.و خدا میفرمايد:«خدا برتر و بيزار از شرك آنهاست».
مأمون گفت:گواهی میدهم حقا فرزند رسول خدا هستيد،از قول خدا درباره ابراهيم عليه السّلام بگو كه فرمود:«چون شب شد ستارهای ديد و گفت:اين پروردگار من است».حضرت فرمود:ابراهيم عليه السّلام در ميان سه صنف بود،گروهی ستاره را و گروهی ماه را و گروهی ديگر خورشيد را میپرستيدند،اين وقتی بود كه از زير زمين كه او را آنجا پنهان كرده بودند بيرون آمده بود.چون شب شد زهره را ديد از روی انكار و استخبار گفت:اين پروردگار من است و چون فرو شد گفت:دوست نمیدارم هرچه را كه غايب گردد،فروشدن صفت حادث است نه قديم و چون ماه درخشان را ديد به وجه انكار و استخبار گفت: اين پروردگار من است و چون غايب شد گفت:اگر پروردگارم هدايت نمیكرد هرآينه از گمراهان بودم و چون صبح شد آفتاب درخشان را ديد و به وجه انكار گفت:اين پروردگار من است،اين بزرگتر است از زهره و ماه،و چون خورشيد هم غايب شد به آن سه صنف گفت:«ای قوم من بيزارم از آنچه شما آن را با خدا شريك میگردانيد،من روی خود به آن خداوندی كردم كه ايجاد كرد آسمانها و زمين را بر وجه اخلاص و من از مشركين نيستم».ابراهيم عليه السّلام خواست با اين كلام بطلان دين ايشان را آشكار كند و ثابت كند كه نزد ايشان عبادت حق نيست كسی را كه به صفت زهره و قمر و شمس باشد،بلكه عبادت برای خالق آنها حق و ثابت است و حجتهايی كه برای قوم خود میآورد الهام خدا و از دادههای او بود.چنانچه خداوند میفرمايد:«و آنها ادله ما بود كه به ابراهيم داديم تا در مقابل قوم خود به آنها استدلال كند». مأمون گفت:ای پسر رسول خدا آفرين بر شما!درباره اين آيه بگو كه خدا فرمود:«ابراهيم گفت:خدايا نشانم بده كه چگونه مردهها را زنده میكنی،خدا فرمود:آيا ايمان نداری؟گفت:ايمان دارم ولی به خاطر اطمينان قلبم».حضرت فرمود:خدا به ابراهيم وحی فرمود كه من از بندگان دوستی انتخاب خواهم كرد كه اگر از من بخواهد كه مرده زنده كنم او را اجابت میكنم»در خاطر ابراهيم افتاد كه آن خليل او باشد،گفت:خدايا نشانم بده كه چگونه زنده میكنی مرده را.خدا فرمود:مگر ايمان نداری؟گفت:ايمان دارم و میخواهم دلم مطمئن شود كه آن خليل من هستم.خدا فرمود:«چهار پرنده بگير،آنها را تكهتكه كن،سپس بر هركوهی بخشی از آن را قرار داده و آنها را بخوان،فوری خود را به تو میرسانند و بدان كه خدا عزيز و حكيم است». ابراهيم يك كركس و مرغابی و طاووس و خروس گرفته و آنها را تكهتكه كرد
و باهم درآميخت و هر بخش از آن را بر سر كوهی از ده كوهی كه در حوالی او بود نهاد و منقارهاشان را در ميان انگشتان خود گرفت و آنها را به نامشان خواند و نزد خود دانه و آب نهاد،اجزا پريدن گرفته و بعضی با بعضی پيوستند تا بدنهايشان راست شد و هربدنی به گردن و سر خود پيوست.ابراهيم منقارهايشان رها كرد،پريدند از آن آب خوردند و از آن دانه برچيدند و گفتند:يا نبی اللّه ما را زنده كردی خدا تو را زنده كند،ابراهيم گفت:خدا زندهها را مرده و مردهها را زنده میگرداند او بر همه چيز قادر است.
مأمون گفت:آفرين بر شما يا ابا الحسن!خبر ده از قول خدا كه فرمود:«موسی او را با مشت زد و او مرد،گفت:اين از كار شيطان است». حضرت فرمود:موسی عليه السّلام داخل شد به شهری از شهرهای فرعون،زمانی كه اهلش غافل بودند،ميان مغرب و عشاء ديد دو مرد باهم جنگ میكنند،يكی از شيعيان او و ديگری از دشمنان،آنكه از شيعيان بود،استغاثه نمود از موسی بر آن يك كه از دشمنان بود، موسی عليه السّلام او را مشتی زد به حكم خدا.پس به مرد گفت:اين از عمل شيطان بود يعنی آن جنگ كه بين آن دو مرد بود نه كشتن آن مرد توسط موسی،همانا او يعنی شيطان دشمنی گمراهكننده و آشكار است.
مأمون گفت:معنی قول موسی عليه السّلام چيست؟ «خدايا به خودم ظلم كردم،مرا بيامرز»؟حضرت فرمود:يعنی با ورود به اين شهر خود را در شرايطی قرار دادم كه نبايد قرار میدادم«فاغفر لی»مرا از دشمنان بپوشان تا بر من ظفر نيابند و مرا نكشند و«خدا او را آمرزيد همانا او آمرزنده و مهربان است». موسی عليه السّلام گفت:«خدايا به ازاء اينكه تمام كردی بر من قوتی را كه مردی را به يك مشت بكشتم،جهاد میكنم در راه تو به اين قوت تا راضی شوی».صبح موسی عليه السّلام در آن شهر ترسان و منتظر بود،مردی كه ديروز از او نصرت خواست او را به مدد خود میخواند،موسی عليه السّلام به او گفت:تو اهل شرّ هستی ديروز با يكی نزاع میكردی و امروز با ديگری!تو را ادب خواهم كرد،چون اراده كرد كه حمله كند بر آن كه دشمن آن دو و از شيعه او بود.گفت:يا موسی میخواهی مرا بكشی همچنانكه ديروز يكی را كشتی.میخواهی جبار باشی و نمیخواهی از مصلحين باشی؟ مأمون گفت:خدا از طرف انبيائش به شما جزای خير دهد يا ابا الحسن!معنی اين آيه چيست؟«موسی به فرعون گفت: آن كار كه مرتكب شدم در آن موقع گمراه بودم».حضرت فرمود:وقتی موسی از مدين نزد فرعون برگشت،فرعون گفت: «آن كار را مرتكب شدی و نسبت به من ناسپاس بودی».موسی عليه السّلام گفت:آن كار را زمانی كردم كه راه را گم كرده و به آن سبب به شهری از شهرهای تو افتادم و از آنجا بگريختم چون از شما ترسيدم. پروردگارم به من حكمت بخشيد و مرا از رسولان گردانيد و خدا به نبی خود محمد صلّی اللّه عليه و آله فرمود:«آيا تو را يتيم نيافت پس برايت سرپرست قرار داد»يعنی تو را تنها يافت و مردم را به سوی تو سوق داد،«و تو را گم شده يافت»يعنی نزد قوم خود ناشناخته بودی. «پس هدايت كرد»يعنی مردم را به شناخت تو راهنمايی كرد،«تو را فقير يافت و غنی نمود»يعنی دعای تو مستجاب ساخت و تو را غنی نمود.مأمون گفت:آفرين بر شما ای پسر رسول خدا سپس گفت:چيست معنی قول خدا كه فرمود: «وقتی موسی در موعدی كه معين كرده بوديم آمد و پروردگارش با او سخن گفت،گفت:خدايا خود را به من نشان بده تا به تو بنگرم،گفت:مرا نتوانی ديد»چگونه جايز بود كه موسی عليه السّلام كليم اللّه نداند كه خدا ديده نمیشود تا اين مسألت از او كند؟حضرت فرمود:موسی كليم اللّه میدانست كه خدا منزه است از آنكه ديده شود به ديدهها و ليكن چون خدا با او سخن كرد و قرب داد و بازگشت به سوی قوم خود و ايشان را از آن خبر داد،گفتند:ما ايمان نياوريم به تو تا كلام خدا بشنويم چنانچه تو شنيدی و آن قوم هفتصد هزار مرد بودند،از ايشان هفتاد هزار اختيار كرد.پس از ايشان هفت هزار اختيار كرد پس از ايشان هفتصد مرد و از آن هفتصد، هفتاد مرد اختيار نمود برای ميقات رب خود.
ايشان را با خود بهطور سينا برد و در دامن كوه بداشت و خود بالا شد و از خدا مسألت كرد كه با او سخن كند و كلام خود به آن جماعت بشنواند خدا با او سخن كرد و ايشان آن سخن بشنيدند،از بالا و زير،از راست و چپ،و از پس و پيش؛زيرا خدا آن كلام را در درخت ايجاد كرد و از آنجا به هر طرف منبعث كرد تا آن را از هرطرف شنيدند. گفتند: ايمان نمیآوريم كه آنچه شنيديم كلام خداست تا خدا را آشكارا ببينيم.چون اين سخن بزرگ را گفته و استكبار نمودند،خدا صاعقه فرستاد و به ظلمشان مواخذه نمود و مردند.موسی عليه السّلام گفت:يا رب!چون نزد بنی اسرائيل بازگردم،به من خواهند گفت:ايشان را بردی و كشتی چون صادق نبودی در آن دعوی كه خدا با تو مناجات میكند. پس خدا ايشان را زنده كرد و با او فرستاد،گفتند:اگر تو از خدا مسألت
میكردی كه خود را به تو بنمايد تا به او نظر كنی تو را اجابت مینمود و تو ما را خبر میدادی او چگونه است و معرفت او بر وجه كمال بر ما حاصل میشد.موسی عليه السّلام گفت:ای قوم!خدا به ديدهها ديده نمیشود،او را چگونگی نبود،او را به آيات او شناسند و به اعلام او دانند. گفتند:ايمان نمیآوريم تا تو اين مسألت كنی.موسی عليه السّلام گفت: يا رب!تو میشنوی گفتگوی بنی اسرائيل را و میدانی صلاح حالشان را،خدا وحی كرد؛ای موسی!سؤال كن آنچه از تو سؤال میكنند كه من تو را به جهل ايشان مواخذه نكنم.در اين وقت گفت: «ای پروردگار من خود را به من بنما تا نظر كنم به تو، گفت:مرا هرگز نمیبينی،به كوه نظر كن اگر در جای خود قرار گرفت مرا خواهی ديد،چون خدا با آيهای از آيات خود بر كوه تجلی كرد،كوه را خرد نمود موسی بيهوش بر زمين افتاد،وقتی به هوش آمد گفت:منزهی،توبه كرده و به سوی تو برمیگردم» يعنی از جهل قوم خود به معرفت تو بازمیگردم و من اوّل مومنانم به اينكه تو ديده نمیشوی.
مأمون گفت:ای ابا الحسن!آفرين بر شما!در مورد قول خدا بگو كه فرمود: وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِهٰا لَوْ لاٰ أَنْ رَأیٰ بُرْهٰانَ رَبِّهِ .حضرت فرمود: زليخا قصد يوسف كرد و او اگر برهان پروردگار خود را نمیديد قصد زليخا میكرد،لكن او معصوم بود و معصوم قصد گناه نكند و گناه نكند. و حديث كرد مرا پدرم از پدرش كه فرمود:قصد كرد زليخا به اين كه انجام دهد و او قصد كرد كه انجام ندهد.مأمون گفت:آفرين بر شما ای ابا الحسن!درمورد قول خدا بگو كه فرمود: وَ ذَا اَلنُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغٰاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ .حضرت فرمود:او يونس بن متی است كه بر قوم خود خشمگين شد و از ميان آنها رفت و«ظنّ»به اين معناست كه يقين كرد كه «أن لن نقدر عليه»يعنی ما روزیاش را بر او تنگ نمیكنيم،مثل قول خدا كه فرمود: وَ أَمّٰا إِذٰا مَا اِبْتَلاٰهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ «قدر عليه»به معنی تنگ كردن معيشت است.بههرحال فَنٰادیٰ فِي اَلظُّلُمٰاتِ يعنی خدا را در ظلمت شب و دريا و شكم ماهی خواند أَنْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ أَنْتَ سُبْحٰانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظّٰالِمِينَ من به خاطر ترك عبادتی كه در شكم ماهی امكانش را فراهم نمودی ظالم هستم،خدا دعای او را مستجاب كرد و فرمود: «اگر از مسبحين نبود تا روز رستاخيز در شكم ماهی میماند».مأمون گفت:آفرين بر شما ای ابا الحسن!درمورد قول خدا بگو كه فرمود: حَتّٰی إِذَا اِسْتَيْأَسَ اَلرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جٰاءَهُمْ نَصْرُنٰا حضرت فرمود:يعنی زمانی كه پيامبران از قوم خود نااميد شدند و قومشان آنان را دروغ پنداشتند،ياری ما به پيامبران رسيد.
مأمون گفت:آفرين بر شما ای ابا الحسن! معنی اين آيه چيست لِيَغْفِرَ لَكَ اَللّٰهُ مٰا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ مٰا تَأَخَّرَ؟ حضرت فرمود:در نظر مشركين مكه كسی گناهكارتر از رسول خدا نبود،آنان قبل از بعثت سيصد و شصت بت را میپرستيدند و آن حضرت آنان را به سوی كلمه اخلاص دعوت كرد،اين امر بر آنان گران آمد و گفتند:«آيا به جای خدايان،يك خدا قرار داده، اين عجيب است،سرانشان گفتند:بر اعتقاد به خدايان خود استوار بمانيد،اين چيزی است كه از شما خواسته میشود،ما چنين حرفهايی را در بين امت آخر نشنيدهايم،اين سخن جز دروغ نيست»وقتی خدا مكه را برای پيامبرش فتح نمود،فرمود:«ای محمد!ما مكه را با فتحی قطعی و آشكار برای تو فتح كرديم تا خدا گناه قبلی و بعدی تو را بپوشاند»همان چيزی را كه نزد مشركين مكه درگذشته و بعد از آن به خاطر دعوت به توحيد گناه بود،زيرا برخی از مشركين مكه مسلمان و برخی از مكه خارج شدند و آنان كه در مكه ماندند زمان دعوت مردم به توحيد قادر به انكار آن نبوده و با غلبه حضرت آنچه از نظر آنان گناه محسوب میشد،پوشيده گرديد.
مأمون گفت:آفرين بر شما ای ابا الحسن! درباره اين آيه بگو: عَفَا اَللّٰهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ .حضرت فرمود:اين از قبيل«به تو میگويم همسايه گوش كن»میباشد،خدا به ظاهر با پيامبرش صحبت كرده،منظور امت بوده است نظير اين آيه«اگر مشرك شوی، عملت باطل شده و از زيانكاران خواهی بود» و«اگر تو را تثبيت نمیكرديم نزديك بود كمی به آنان ميل كنی».
مأمون گفت:درست گفتی ای پسر رسول خدا!معنی اين آيه چيست؟ وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِي أَنْعَمَ اَللّٰهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اِتَّقِ اَللّٰهَ وَ تُخْفِي فِي نَفْسِكَ مَا اَللّٰهُ مُبْدِيهِ وَ تَخْشَی اَلنّٰاسَ وَ اَللّٰهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشٰاهُ حضرت فرمود:رسول خدا برای كاری تصميم گرفتند به خانه زيد بن حارثه بروند،زن زيد را در حال غسلكردن ديدند و به او فرمودند:منزه است
كسی كه تو را خلق كرده است و منظور پيامبر اين بود كه خدا را تنزيه كند از گفته كسانی كه میگويند ملائكه دختران خدا هستند.
خدا نيز فرمود:«آيا خدا پسران را برای شما گذاشته و برای خود دخترانی از ملائكه برگزيده؟ سخن بزرگی بر زبان میآوريد»لذا وقتی حضرت آن زن را در حال غسل ديد،گفت:آنكه تو را خلق كرده برتر است كه فرزندی نيازمند تطهير داشته باشد،وقتی زيد به خانه برگشت،همسرش آمدن حضرت رسول و گفته آن حضرت«سبحان الذی خلقك»را به او خبر داد،زيد منظور حضرت را نفهميد و گمان كرد كه سخن حضرت به اين خاطر بوده كه آن حضرت از زن او خوشش آمده،نزد حضرت آمد.و عرض كرد:يا رسول اللّه!همسر من بداخلاق است و میخواهم او را طلاق دهم،حضرت به او فرمود:«همسرت را نگاه دار و از خدا بترس» و خدای تعالی تعداد همسران آن حضرت و اينكه اين زن از آنان است را به او خبر داده بود،حضرت اين امر را از زيد پنهان داشته و از اين میترسيد كه مردم بگويند:محمد به بردهاش كه آزاد كرده، میگويد:زن تو همسر من خواهد شد و بر حضرت ايراد بگيرند،لذا فرمود:«كسی كه خدا بهواسطه اسلام به او نعمت داده،تو با آزادكردن او،وی را مورد عنايت قرار دادی،از خدا بترس و همسرت را نگه دار و در دل چيزی را پنهان میداری كه خدا آن را آشكار خواهد كرد و از مردم میترسی و خدا سزاوارتر است كه از او بترسی»،سپس زيد او را طلاق داد و پس از عده طلاق خدا او را به عقد پيامبر درآورده و فرمود:«آنگاه كه زيد كام خويش را از او گرفت،او را به عقد تو درآورديم تا بر مؤمنين در ازدواج با همسران فرزندخواندههای خود،گناهی نباشد و خواسته خدا شدنی است»خداوند دانست كه منافقين به خاطر اين ازدواج بر آن حضرت خرده خواهند گرفت،لذا فرمود:«در آنچه خدا به پيامبرش رخصت داده بر پيامبر گناهی نيست».
مأمون گفت:قلبم را آرام كردی ای پسر رسول خدا!و آنچه بر من مشتبه شده برايم آشكار كردی، خدا از طرف انبيا و اسلام شما را جزای خير دهد. علی بن محمد بن جهم گويد:مأمون برای نماز برخاست و دست محمد بن جعفر بن محمد را كه در مجلس بود گرفت و با خود برد،من به دنبال آنان رفتم،مأمون گفت:برادرزادهات را چگونه يافتی؟ گفت:دانشمند است و نديدهام كه با اهل علم مرتبط باشد،مأمون گفت:برادرزادهات از خاندان پيامبر است كه پيامبر فرموده:«نيكان خاندان من و پاكان نسل من،در كودكی از همۀ مردم بردبارتر و در بزرگی از همۀ مردم داناترند، به آنان چيزی ياد ندهيد كه از شما داناترند،از در هدايت شما را خارج نمیكنند و در ضلالت داخل نخواهند كرد».سپس حضرت به منزل رهسپار شدند،فردا نزد آن حضرت رفته و صحبتهای مأمون و محمد بن جعفر را به ايشان عرض كردم،حضرت تبسم كرده و فرمود: ای ابن جهم!آنچه شنيدهای فريبت ندهد،او مرا به نيرنگ خواهد كشت و خدا برای من از او انتقام خواهد گرفت.
https://noorlib.ir/book/view/19245?volumeNumber=1§ionNumber=2&pageNumber=310&viewType=html
دانلود برنامه اندرویدی جامع الاحادیث:
https://myket.ir/app/org.crcis.noorhadith
سلام به همگی 🌹
یکی از سوالات مهم، تعارض بین تقدیر و تکلیف هست 🧐
1⃣ اگر خدا شب قدر ریزترین اتفاقات زندگی سال ما را مینویسد، پس ما چکاره هستیم؟
2⃣ اصلاً اختیار انسان چه معنایی دارد؟
3⃣ آیا خود ما در تقدیراتمون نقشی داریم؟
✅ استاد رمضانی در جلسه ٢٣ام شرح نامه ٣١ نهجالبلاغه، به خوبی این موضوع را مورد بررسی قرار میدهند
🆔 @TabyineTebyan_ir
ضرورت جهادتبیین.mp3
34M
📌 ضرورت جهادتبیین
- جهاد و تبیین هرکدام به چه معنایی هستند؟
- ما که در کربلا نبودیم، امروز مهمترین کار برای امام زمان علیهالسلام چیست؟
- خطابهای تند امیرالمومنین علیهالسلام با چه کسانی بود؟
- آیا امروز میشود نسبت به سه مسأله: اقتصاد و حجاب و جبهه مقاومت تبیین منطقی داشت؟
#منبر
#جهاد_تبیین
#پیشنهاد
🆔 @TabyineTebyan_ir