eitaa logo
تبیان گناباد
1.5هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
5.4هزار ویدیو
270 فایل
✅ارسال خبر به آدرس زیر بصورت کلاژ @ste_gonabad5 https://eitaa.com/Tabyingonabad/39880
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبیان گناباد
8.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🎥لحظه‌ی تماشایی ورود به داخل ضریح مطهر 💝دهه‌ کرامت و (ع) مبارک باد💝
هدایت شده از تبیان گناباد
📰پوستری زیبا به مناسبت سالروز شهادت چمران «می‌گویند تقوا از تخصص لازم‌تر است، آن ‌را می‌پذیرم، اما می‌گویم: آن‌کس که تخصص ندارد و کاری را می‌پذیرد، بی تقواست.» شهید دکتر مصطفی چمران @Tebyangonabad
هدایت شده از تبیان گناباد
سیره امام رضا(ع) در خانواده 💠 از رعایت ادب و احترام در خانواده تا مهرورزی به زن و دختر و خودآرایی در خانه @Tebyangonabad
هدایت شده از تبیان گناباد
آیت‌الله رئیسی وارد مشهد شد 🔹آیت‌الله رئیسی ‌امروز در جشن میلاد حضرت رضا (ع) ‌در صحن پیامبر اعظم حرم مطهر رضوی در جمع زائران و مجاوران نخستین سخنرانی‌اش بعد از انتخاب به عنوان رئیس جمهور را خوا‌هد داشت. ✅سخنرانی دکتررئیسی ساعت۱۸ صحن جامع رضوی حرم مطهر ( صحن جدیدپیامبراعظم" ص") @Tebyangonabad
❤️یک کسی خدمت امام رضا (علیه السّلام) رسید، گفت: آقا من فقیر هستم، مشکل دارم، از جهت مالی چطور هستم و خانواده‌ی من چطور هستند، شروع به گفتن کرد. ♦️یک سینی انگور در مقابل امام رضا (علیه السّلام) بود، یک شاخه‌ی انگور برداشت و به او داد. این شخص متعجّب شد. گفت: آقا من انگور می‌خواهم چه کار بکنم. زن و فرزند من گرسنه هستند، انگور چه فایده‌ای برای من دارد. این انگور را کنار گذاشت. امام هیچ چیزی نگفت. یک چند لحظه گذشت، یک کسی دیگر آمد وارد اتاق شد، آقا سلام علیکم. حضرت جواب سلام او را دادند. یک دانه‌ی انگور به او تعارف کرد. برق خوشحالی در چشم آن تازه وارد جهید. گفت: آقا از شما ممنون هستم، من آمده بودم شما را ببینم امّا شما چقدر کریم هستی، یک دانه‌ی انگور را می‌گیرم و به خانه می‌برم و در یک ظرف آب می‌چکانم همه بخورند و خانواده تبرّک بشوند. امام شاخه‌ی انگور را به او داد. گفت: آقا همان کافی بود، از شما ممنون هستم، شما چقدر کریم هستید، شاخه را گرفت. امام سینی انگور را به او داد. گفت: آقا من اصلاً آمده بودم خود شما را ببینم، دل من برای شما تنگ شده بود، شما چقدر کریم هستید. امام فرمود: یک کاغذی یک چیزی بیاورید. نوشت باغ‌های انگور خود را به این بخشیدم. گفت: آقا زبان من لال شد، دیگر اصلاً نمی‌دانم چطور می‌توان تشکّر تو را بکنم. من آمده بودم شما را ببینم. امام فرمود: و آن زمین‌های اطراف آن را. گفت: آقا من دیگر هیچ چیزی نمی‌توانم بگویم. ♦️این طرف اوّلی که آن گوشه نشسته بود، دید عجب من محتاج بودم، امام همین‌طور خروار خروار دارد به این می‌بخشد. بلند شد گفت: آقا مثل این‌که ما محتاج بودیم، این آمده بود فقط شما را ببیند، دل او تنگ شده بود، من محتاج بودم. چرا به او این‌قدر دادی؟ امام زیر آن نوشته اضافه کرد: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ»[سوره ابراهیم، آیه۷] من اوّل یک شاخه‌ی انگور به تو دادم، تو اعتراض کردی، قدر ندانستی. یک دانه‌ی انگور به او دادم، قدردانی کرد می خواهی اضافه شود؟! سنّت خدا این است که برکات خود را برای آن کسی می‌فرستد که شاکر باشد. @Tebyangonabad