eitaa logo
طلاب گیلان
2.5هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
75 فایل
⚜ بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیمِ . 🎗 دارای "مجوز‌ رسمی" از وزارت ارشاد . 🇮🇷 کدشامد1-1-747065-61-0-1 . 👉 @Connections ارتـبـاط 📨 . 🤝 @Dealing تـــبــادلات 🔗 . 💠 پیامبر اکرم (ص) : ▪️لا دین لمن لا عقل له! ▪️کسی که عقل ندارد دین ندارد!
مشاهده در ایتا
دانلود
FatemiNia-13940617-Sahifeh24.mp3
زمان: حجم: 19.45M
🎙استادفاطمی نیا 📚سیری درصحیفه سجادیه 🔊‌ جلسه۲۸ | 📲 برای دوستان خود بفرستید ---------------------------------------- 🇮🇷 @TalabeGilan فارســــے 🌏 @TalabeGilanEnglish ----------------------------------------
FatemiNia-13940624-Sahifeh25.mp3
زمان: حجم: 16.63M
🎙استادفاطمی نیا 📚سیری درصحیفه سجادیه 🔊‌ جلسه۲۹ | 📲 برای دوستان خود بفرستید ---------------------------------------- 🇮🇷 @TalabeGilan فارســــے 🌏 @TalabeGilanEnglish ----------------------------------------
My RecordingFatemiNia-13940631-Sahifeh26.mp3
زمان: حجم: 26.16M
🎙استادفاطمی نیا 📚سیری درصحیفه سجادیه 🔊‌ جلسه۳۰ | 📲 برای دوستان خود بفرستید ---------------------------------------- 🇮🇷 @TalabeGilan فارســــے 🌏 @TalabeGilanEnglish ----------------------------------------
My RecordingFatemiNia-13940707-Sahifeh27.mp3
زمان: حجم: 24.36M
🎙استادفاطمی نیا 📚سیری درصحیفه سجادیه 🔊‌ جلسه۳۱ | 📲 برای دوستان خود بفرستید ---------------------------------------- 🇮🇷 @TalabeGilan فارســــے 🌏 @TalabeGilanEnglish ----------------------------------------
FatemiNia-13940714-Sahifeh28.mp3
زمان: حجم: 27.61M
🎙استادفاطمی نیا 📚سیری درصحیفه سجادیه 🔊‌ جلسه۳۲ | 📲 برای دوستان خود بفرستید ---------------------------------------- 🇮🇷 @TalabeGilan فارســــے 🌏 @TalabeGilanEnglish ----------------------------------------
FatemiNia-13940924-Sahifeh29.mp3
زمان: حجم: 17.18M
🎙استادفاطمی نیا 📚سیری درصحیفه سجادیه 🔊‌ جلسه۳۳ | 📲 برای دوستان خود بفرستید ---------------------------------------- 🇮🇷 @TalabeGilan فارســــے 🌏 @TalabeGilanEnglish ----------------------------------------
طلاب گیلان
❌ آنچه در خیابان علم الهدی رشت گذشت ... 1⃣ هوای خنک، آهسته می وزد و هرچند آفتاب بی رمقِ این روزهای زمستان شعله های نارنجی خود را بر پیکر شهر می زند، ولی جز سرما چیزی یافت نمی شود؛ مگر گرمای وجود پیرمردی در آن سوی خیابان.... او در کنار قدم های عابران پیاده با چند سبد گوجه و خیار و... مشغول کسب در آمد و روزی حلال است تا احتمالا با اندک درآمد خویش شکم چند نفر عائله را سیر کند. قصه ی پیرمرد رشتی اما شبیه عنوان آهنگ حجت اشرف زاده است "باران ببارد می رود، باران نبارد می رود" . شاید بپرسید چرا؟ درست است که باریدن باران مانع از کسب وی می شود اما باران نبارد چطور!!؟ بگذار از این جا برایت بگویم دوست من ... آیا فروش گوجه و خیار مضر است؟ خطرناک است؟ این کار در دین ممنوع است؟ اگر مزاحمتی برای عابران نداشته باشد چطور؟ مثلا در گوشه ای از پیاده رو باشد ؟ اصلا گیریم جای قدم های سرد و بی روح ما را -که حامل بدن هایی هستند که کمک کردن به فقرا و خمس و زکات و دستگیری از افتاده و هزاران حسن اخلاقی دیگر را فراموش کرده اند- کمی تنگ کند! کمی سخت تر راه برویم! کمی آهسته تر تا حواسمان به دور و برمان بیشتر شود! چه میشود؟ هرج و مرج میشود؟ دین کسی به خطر می افتد؟ بی خیال دوست من ! به من خرده نگیر ! بیا تمام حق برای تو ! با تو ! من تسلیم می شوم... کار آن پیرمرد بد بود و باید تنبیه میشد! بساطش جمع میشد! بالاخره چند شب گرسنه ماندن، کم تر پوشیدن، کم تر خوردن و... کسی را نمی کُشدَ! اصلا بکشد! بدرک! فدای قدم های من و تو! فدای زمانی که طلاست! ما باید سریعتر به مقصد برسیم! باز هم که بیراه گفتم! حالا روی صحبتم به سمت دیگریست! دقیقا آن طرف تر ... چند خیابان پایین تر! اصلا چندین و چند خیابان پایین تر. چه فرقی میکند؟ آن جا را ببین بساطش هم خوب گرفته نه؟ اصلا باید آن پیرمرد را کنار میزدیم تا میرسیدیم به اینجا! ------------------------------------------- http://eitaa.com/joinchat/466223116C8fecb58dd7 -------------------------------------------
طلاب گیلان
❌ آنچه در خیابان علم الهدی رشت گذشت ... 1⃣ #قسمت_اول هوای خنک، آهسته می وزد و هرچند آفتاب بی رمقِ
2⃣ پیرمرد گرسنه بخوابد به درک! فدای یک تار موی توله ژرمن ها! توله هاسکی ها! بچه خرگوش های زیبایی که مردم برای خریدنش صف کشیده اند! اصلا همه باید راهتان را کج کنید و از طرف دیگر پیاده رو بروید ! شما را به آزادی چکار؟ شما را به لاکچری بودن چه کار؟ دهاتی های گوجه فروشِ خیار خور! بیا آقا این توله را میخواهی؟ دو و پانصد. رنگ مشکی اش یک تومان بیشتر است. "همین را میبرم" این را می گوید و کارت را کشیده و میرود. لابد خیابان بعدی نیم میلیون غذایشان را میخرد! بماند درمان و لانه و هزار کوفت دیگر که احتمالا از در آمد دو ماه آن پیرمرد هم بیشتر است! رفیق اصلا بحث حلال و حرام خرید و فروشش بکنار! بحث کشته شدن هزاران آدم بخاطر همین سگ هایی که یک روز بعد از خسته شدن صاحبشان رها و تبدیل به سگ های ولگرد میشوند بکنار! اصلا همه چیز به کنار! ما که مدت هاست کم کم همه چیز را کنار گذاشتیم! مشکل من از این تبعیض تهوع آور است. چطور پیرمرد را بدون این که کسی اعتراض کند در چند ثانیه جمعش کردید؟ اما سگ فروش را .... بگذار حالا ماجرا را برایت بگویم تا شاید به گوش مسئولین مربوطه -چقدر حالمان از این واژه به هم میخورد- برسد. نرسید هم نرسید. فدای چشمان زیبای هاسکی جون! رو به روی فروشگاه ویژن در خیابان علم الهدی قدم میزدم که با صحنه منزجر کننده ... ------------------------------------------- http://eitaa.com/joinchat/466223116C8fecb58dd7 -------------------------------------------
طلاب گیلان
2⃣ #قسمت_دوم پیرمرد گرسنه بخوابد به درک! فدای یک تار موی توله ژرمن ها! توله هاسکی ها! بچه خرگوش های
3⃣ رو به روی فروشگاه ویژن در خیابان علم الهدی قدم میزدم که با صحنه منزجر کننده سگ فروشی در پیاده رو مواجه شدم. ناگهان صحنه پیرمرد دستفروش که توسط مامورین معزز و محترم سد معبر در اقدامی "قانونی و ضربتی" از کسب درآمد باز داشته شده بود ، به ذهنم آمد. در ذهن خود گفتم که اینجا به طریق اولی قانون شکنی است! پس حتما کاری خواهند کرد! در فاصله ی ۱۰ متری نیروی انتظامی مستقر بود. با خود گفتم : الحمدلله که هستند و ان شاء اللّٰه که ندیدند وگرنه برخورد می‌کردند و المنة لله که من این منکر را اطلاع میدهم... نزدیک میشوم و آنچه باید میگفتم گفتم. چه شد؟ با تعجب نگاهی به من انداخت و در همان حال گفت : باید به ۱۱۰ زنگ بزنید! الله اکبر از این پاسخ! تمام طنز های تاریخ به یکباره کرک و پرشان ریخت! باور کنید ۴ چرخ ماشین نیروی انتظامی به یکباره پنچر شد. خود به خود سه ماه اضافه خدمت هم به سرباز درون ماشین اضافه شد! چراغ راهنمای در جاده ضمن خنده ی شدید تمام لامپ هایش سوخت! البته این تمام پاسخ او نبود. گفت میتوانید به سمت "استاد سرا" بروید و به بخش سد معبر شهرداری مراجعه کنید... این کلام، آتش جواب قبلی را خاموش کرد. با خود گفتم حتما جواب قبلی اش شوخی بوده. اما اگر شوخی بود چرا نمیخندید؟ چرا چهره اش با کمی تعجب و بدون شوخ طبعی بود؟ در همین فکر ها بودم که رسیدم به ساختمان شهرداری! ‌و ... ------------------------------------------- http://eitaa.com/joinchat/466223116C8fecb58dd7 -------------------------------------------
📛 چهرۀ مرموز تاریخ معاصر ایران! ❗️مردی از به نام کریم! 🔻 کریم ۶ـ۷ ساله بود که پسرعموی ثروتمند، سوداگر و جاه‌طلب او، فتح‌الله‌خان، با میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله آشنا شد و در سن حدود ۴۰سالگی وارد سازمان پنهانی او، «مجمع آدمیّت»، گردید و به‌عنوان یکی از پایه‌گزاران فراماسونری ایران فرهنگ ماسونی و انگلوفیلی را به خانواده خود وارد ساخت! ‼️ کریم ۱۰ـ۱۲ ساله بود که اردشیر ریپورتر، کارمند سرویس اطلاعاتی بریتانیا، از بمبئی وارد تهران شد و فعالیت خود را در جهت جذب چهره‌های مستعد و تأسیس شبکه جاسوسی انگلیس در ایران و هدایت «نخبگان» غرب‌گرا و انگلوفیل آغاز کرد! ‼️ کریم در نیمه سال ۱۳۲۶ق. / ۱۹۰۸م. در رشت سازمان مخفی خود را بنیاد نهاد! 👌با ما همراه باشید! در روز های پیش رو بیشتر از کریم خواهیم نوشت! 🍃 @TalabeGilan | طلاب گیلان 🍃
طلاب گیلان
📺 سریالی که "مرهم" صداوسیما شد! ❇️ سریال «مرهم» که در طول ماه مبارک رمضان از شبکه ۲ سیما پخش می‌شد،
📺 نقد مجموعه مرهم | مقدمه ▪️املای نانوشته غلط ندارد! ▫️از بیرون گود به نظاره نشستن و گفتن "لِنگش کن"خیلی آسونه ولی در عمل نیاز به شرایط درونی و بیرونی خاصی هست تا یک کار به طور صحیح و کم نقص شکل بگیره! تازه اونم کم نقص نه بی نقص؛ لذا باید بپذیریم که عوامل این مجموعه اعم از کارگردان و نویسنده گرفته تا بازیگر و گریمور و... به احتمال زیاد هیچکدام معصوم نیستند! پس باید از نقدهای فضایی و آرمانی فاصله بگیریم! و اگر چنین نقدی می‌کنیم، در فضایی دوستانه تر و در نظر گرفتن واقعیت ها باشه! بنابراین هرچه نقد منصفانه بیشتر بشه، کارهای بعدی جذاب و تر و کم نقص تر خواهد بود. ▪️وجود برداشت های متفاوت از اسلام! ▫️ثانیا خوانش ما از اسلام هم قطعا در نقد ما در مورد این مجموعه تاثیر داره! لاجرم کسی که برداشتی دُگم مثل مردسالاری مطلق رو از اسلام فهمیده با کسی که زندگی بر اساس اخلاق و تعادل رو پذیرفته، از زمین تا آسمون فرق می‌کنه! همون جور که تشیع انگلیسی با تشیع انقلابی فرق میکنه! یا تفاوت عقلانیت انقلابی با لیس زدن ضریح در دوران کرونا! پس برداشت شخصی خودمون از اسلام رو به عنوان دین ناب، معیار و سنگ محک این مجموعه قرار ندیم! یا حداقل احتمال درست بودن برداشت بسیاری از بزرگان دین و انقلاب از اسلام رو هم بدیم؛ تا خدای نکرده یه جوری نشه که نظر سطحی فلان مرجع خودخوانده رو صددرصد صحیح و نظر امثال امام خمینی، رهبری، بهشتی، مطهری و ... رد کنیم! پس نقد ما گاهی بر میگرده به خوانش ما از اسلام که باید اون برداشت از اسلام با دلیل و برهان، اثبات یا رد بشه. ▪️ارائه پیشنهاد درکنار انتقاد! ▫️اساسا بهتره در کنار هر انتقادی، پیشنهاد و جایگزین هم مطرح بشه تا هم خود انتقاد لطیف و دقیق باشه و به دل مجموعه انتقاد شده بشینه و از طرفی راهگشا باشه و هم اینکه ارزش تحلیل و نقد بالاتر بره و راحت تر به مطالبه عمومی تبدیل بشه؛ چون هدف اصلی از نقد، اصلاح هست. و اصلاح هم جز عوض کردن شرایط بد با خوب نیست. وگرنه نقد برای دیده شدن، به به و چه چه، لذت بردن و ... از درجه ارزشی ساقط و مذموم هست. هر چند "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" و همین انتقاد های مریض هم گاهی در دل انتقاد شده اثر می‌ذاره و سبب اصلاحش میشه. ولی به هیچ وجه برای منتقد دارای ارزش نبوده و سبب رشد معنوی‌ش نخواهد شد. ⏳ ✍ مهدی فجری گیلاوندانی 🍃 @TalabeGilan | طلاب گیلان 🍃
طلاب گیلان
📺 نقد مجموعه مرهم | مقدمه ▪️املای نانوشته غلط ندارد! ▫️از بیرون گود به نظاره نشستن و گفتن "لِنگش کن
📑 مختصری داستان "مرهم" ◻️به طور کلی داستان فیلم در مورد ساکنان یک آپارتمان است که همه شان جزو خانواده طلاب هستند. در ایام ماه رمضان که طلاب عازم تبلیغ هستند، اتفاقاتی برای خانواده ها رخ می‌دهد که سبب پیدایش خرده داستان هایی می‌شود. ▪️داستان اصلی مربوط به یک سید طلبه است که در یک پرونده خیریه، درگیر زندان و محاکمه می‌شود. تقریبا بار هیجانی این فیلم روی همین شخصیت و چهره مبهم اوست. آیا این آخوند بی‌گناه است یا مقصر؟! پدر زن او هم در این گیر و دار هوای سر زدن به دخترش را می‌کند و غافل از این ماجرا ها به خانه ی وی می‌رود! حالا حرف مردم کم بود، نیش و کنایه پدر هم به آن اضافه می‌شود: از اول گفتم این طلبه به درد ازدواج نمی‌خورد! بیا ببین مال مردم را خورده الان هم زندان است! ▫️البته محور اصلی داستان بر میگردد به خانم دکتری که همسر یک طلبه شده! حالا هم شوهرش برای اولین بار به تبلیغ رفته و شور و ترس و تجربه های اولین تبلیغ را همواره با تماس تلفنی به همسر خود بازگو می‌کند. این خانم با اینکه جوان است اما به سبب درایت و عقلانیت خود، محل اتکای ساکنان مجموعه می‌شود و در نبود آقایان طلبه، مدیریت ساختمان را بر عهده دارد. با اینکه باردار است اما شدیدترین وقایع را از سر میگذراند و همواره پای ثابت در رفع و رجوع مشکلات است. در این گیر و دار، مادر زن او که سالها از او خبری نبود، به خاطر سرطان و ناامید شدن از زندگی، در اواخر عمر خود به سراغ فرزند گمشده اش می‌رود! همان طلبه ای که حالا در اولین تجربه تبلیغی خود قرار گرفته. ▫️یکی دیگر از نکات مبهم فیلم، که شاید تا آخرین قسمت بیننده را مبهوت و منتظر نگه میدارد، مشخص نشدن چهره همین طلبه است! همین آقای طلبه که فکر می‌کرده مادرش را از دست داده ولی مادرش بعد از سالها برای پیدا کردن او به ایران بازگشته! مادری که فکر میکرد، فرزندش درحال تحصیل پزشکی است! اما غافل از آنکه به دنیای طلبگی پا نهاده است... 🔻خرده روایت های دیگری هم در این مجموعه وجود دارد که به هرچه زیباتر شدن و واقعی تر شدن مجموعه کمک کرده است؛ همچون: ▪️درگیر شدن یک خانواده طلبه به بچه ای که پزشکان احتمال سندروم داون بودن آن را زیاد می‌دانند! ▪️سوژه تمسخر شدن یک خانم روانشناس در فضای مجازی که همسر یک طلبه است. وی به خاطر یک سخنرانی در جمع خصوصی زنانه سوژه فضای مجازی شده و دیگر آبرویی برایش نمی‌ماند! او برای پیدا کردن کسی که این فیلم را پخش کرده، به افرادی مظنون می‌شود که خودش داستانی آموزنده دارد: سوء ظن ممنوع! ▪️رد کردن یک خواستگار به خاطر پوشیدن لباس روحانیت! دختری که طلبه را رد می‌کند، و شرط ازدواج را نپوشیدن لباس می‌داند که البته خودش دختر یک آخوند است! شاید دردناک ترین قصه مربوط به همین شخص باشد! دخترک پشیمان می‌شود! اما وقتی که دیگر سودی ندارد! ▪️طلبه ای که پدرزن پولدار دارد و او را مجبور به زیستن در خانه ای با وسایل لاکچری می‌کند! باید پشت شاسی بلند بنشیند! حالا او بین زندگی مرفه و طلبگی یکی را انتخاب می‌کند! ▪️طلبه ی تنگدستی که اثاثیه را پشت نیسان زده و به قم می‌آید! بدون هیچ پشتوانه مالی! ▪️طلبه ای که همسرش به المپیک می‌رود! مادر انقدر درگیر ورزش تیراندازی است که از فرزندانش غافل است! او در آستانه رفتن به المپیک تصمیم می‌گیرد که ... ▪️آخوند مسنی که استاد همه ی طلاب آن مجموعه است. مشی او مشی عرفانی است. به قول معروف ریش سفید و حکیم است. امتحان او هم اینست که با یک پیرزن افراطی در زیر یک سقف زندگی کند. ماجرای این پیرزن هم خودش نمک قصه است. گاهی صبرش زجرآور است و صبر مخاطب را لبریز می‌کند. اما او حکیم است و صبور... پندهای اخلاقی این طلبه مسن، از نقاط عطف این مجموعه است. ✅ به طور کلی در این مجموعه نگاه صفر و صدی دیده نمی‌شود! بلکه شخصیت های جذاب و متنوعی در این مجموعه وجود دارند؛ همچون: تازه طلبه جوان طلبه بسیار درسخوان طلبه معمولی طلبه پولدار طلبه پیر و دانا طلبه شیاد و دروغگو طلبه خلع لباس شده ✅ همسران طلبه نیز همینگونه اند: همسر ساده همسر روانشناس همسر صبور و پای کار همسر افراطی همسر قالیباف همسر دکتر 👌 در عین مذهبی بودن، جذابیت فیلم با یکنواختی گرفته نشده است. کارکتر های جذابی که به طنز داستان کمک می‌کنند مثل راننده تاکسی زن و همچنین سرایدار شیرین زبان مجموعه همگی طراوت خاصی به مجموعه بخشیده اند. دقیقا نقش طنزی که سرایدار در فیلم بچه مهندس ایفا می‌کرد در اینجا هم قابل مشاهده است. 🎥 اینها شرح مختصری از این مجموعه زیبا بود، اگر وقت کردید حتما دانلود کنید و ببینید. 👌ادامه نقد فیلم بماند برای بعد ان شاء الله ⏳مهدی فجری گیلاوندانی 🍃 @TalabeGilan | طلاب گیلان 🍃