eitaa logo
- طَلبه‌نِوشـت -
58 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3.4هزار ویدیو
22 فایل
بسم رب چفیه های خونین💔... طلبه‌ای که مینویسد برای هر آنکس که طالب عشق الله است...!" مینویسیم به عشق مادرمان فاطمه و به عشق پدرمان علی🙃❤..! بیچاره حسنیم و بیقرار حسین...:) بگوشیم😁!"👇🏻 https://harfeto.timefriend.net/16806916324656
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم‌یَقیـن‌ڪِھ‌روزِوصـٰالِ‌تـومۍرِسـد؛ ذِڪرلَبـم‌شـده‌ڪِھ‌الھـۍببینمَـت..!シ ‌ 💛 السݪام‌علیڪ‌یا‌صاحب‌الزمان (عج)
خواب دیدم که فرج آمده در دولت عشق باز فرمانده قدس است سـلیــمانی مــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
او خواهد آمد...!💕
قال رسول الله(ص) مَن طَلَب شیئاً وَ جَدَّ وَجَدَ، وَ مَن قَرَعَ باباً وَ لَجَّ وَلَجَ رسول خدا فرمود:[ هرکس چیزی را بخواهد و تلاش کند پیدا میکند و هر کس دری را کوبید و پافشاری کرد داخل میشود] پ.ن: مشخصه از این حدیث که ما هنوز مولامون رو نخواستیم اگه میخواستیم و تلاش میکردیم تا الان پیداش کرده بودیم....!🍃💔 مرا ببخش...! اے امید ناامیدان🖐🏼 انکس که تو میخواستے... نشدم...!💔
رفیق دعای ندبه رو امروز خوندی؟!
اگه نه هنوزم دیر نیست...!😉
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخوان دعاے فرج را🤲🏻❤️ دعا اثر دارد😍 دعاے امام رضا براے فرج امام زمان❤️🤲🏻
دعای‌ندبه🎼سیدرضانریمانی.mp3
19.21M
🎧 باز جمعه ای دیگر و دعای ندبه... 🎙 با صدای زیبای 🤲التماس دعای فرج... 🍀اللَّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالعَنْ أعْدَاءَهُم 🍀 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌
- طَلبه‌نِوشـت -
#توبایدبمانے....! #پارت6 سوار تاکسی شدم و گفتم حرم بعد از دقایقی رسیدم و پول و حساب کردم و به سمت ح
....! بابام سپاهی بود و ماموریت زیاد میرفت یه یه هفته ای هم کارش طول میکشید بعد از تموم شدن ماموریت یه سر به من که تو تهران بودم میزد یه سرم به خواهرم که توی مشهد کنار خالم بود میزد🙂 سجده شکری به جا اوردم و از جا بلند شدم و به حیاط اصلی حرم رفتم. روی یکی از ایوون ها نشستم بعد از ۵ دقیقه بابام از در ورودی حرم وارد شد و تعظیم کرد و سلام داد. با ذوق از جا پریدم😀 و به سمت بابام رفتم و اهسته در گوشش زمزمه کردم سلــام بابــا😉 بابام به عقب برگشت و با دیدنم چشماش گرد شد و گفت سلام دخترم خوبی بابا؟! ـ خوبم ممنون خسته نباشی باباجون!😌 ـ سلامت باشی چه خبر دخترم؟!🙂 ـ خبرا که زیادن میخوام بگم آیا اجازه هست؟!🧐 بابام لبخندی زد و گفت : چرا که نه! بیا بشینیم با هم صحبت کنیم . ـ چشم😌 رفتیم و روی یکی از ایوون ها نشستیم - بابا؟ ـ جانم؟! ـ میگم من چند روز دیگه مسابقه ای با بعضی از طلاب کشور دارم که هم از آقایون هستن هم از خانما یعنی برنده میشم؟!🤔
- طَلبه‌نِوشـت -
#توبایدبمانے....! #پارت7 بابام سپاهی بود و ماموریت زیاد میرفت یه یه هفته ای هم کارش طول میکشید بعد ا
....! ....یعنی برنده میشم؟!🤔 ـ همه جور برنده شدن ملاک نیست بابا! مهم اینه که چه جوری برنده بشی مثلا تلاشتو بکنی، تقلب نکنی، به خاطر خدا درس بخونی ،با اخلاص باشی، دست مردم رو بگیری با درس خوندنت ، در این صورت برنده واقعی میشی و إلا چار خط درس خوندن و جواب دادن که همچین شق القمر نیست.😊 ـ درسته بابا ایشالا بتونم برنده واقعی شم.😇 بابام به گنبد چشم دوخت و من به بابام خیره شدم موهاش داشت سفید میشد دلم گرفت. هر چی باشه دخترا بابائین و من اسمون برم و زمین بیام مادر ندارم و علاقم به بابام بیشتر از علاقه هر کسی به باباشه😔 بابام دونه دونه این موهای سفید و زیر فشار حرف و حدیث های مردم بود . سرم رو پایین انداختم و تو دلم گفتم خیلی نامردی دنیا مادرم رو که ازم گرفتی دلیل پیر شدن بابام چی بود؟!💔 دستی رو سرم نشست سرم رو بلند کردم بابام بود که پرسید چیشده دخترم انگار ناراحتی بابا؟! ـ نه بابا چیزی نیس یکم رفتم تو فکر☺️ ـ بابا قربونت بره من میرم زیارت ۵ دقیقه ای بکنم بعدش بریم خونه که باهات حرف دارم😉 ـ باشه من همین جا منتظرم🙃 ـ باشه بابا من برم فعلا👋🏻 چند دقیقه گذشت و بابام اومد و گفت..: