eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
24.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 یاد اون روز افتادم که خانم جون بهم گفت تو میدونستی گوهر رضا رو دوست داره یا نه.!؟؟ دلم
🌺🌿 ای وااااای خواب موندم لعنتییییی...😱 با عجله پا شدم و تند تند حاضر شدم و از خونه بیرون زدم. فتانه که دیده بود دیر کردم خودش رفته بود، خوشبختانه تاکسی خالی بود دربست گرفتم.!! نگاه ساعتم کردم یه ربع دیر کرده بودم. نفس عمیقی کشیدم و داخل ساختمون شدم، در کلاسمون بسته بود. چند ضربه به در زدم و دستگیره در و پایین کشیدم و در باز شد. همه مشغول بودن به مربیمون سلام کرد و خواستم وارد بشم که با اشاره بهم گفت بیرون وایسم، بیرون منتظر موندم و چند لحظه بعد مربیمون اومد.! نگاهی بهم انداخت و گفت چقد دیر کردی.😒 -ببخشید خواب موندم. _الان دیگه نمیشه بیای سر کلاس وسط امتحانه.! -خواهش میکنم بزارید بیام امتحانمو بدم. الان وقت کم میاری برو جلسه بعدی از تو امتجان میگیرم. هر چی اصرار کردم قبول نکرد🤦‍♀ با ناراحتی برگشتم و از ساختمون بیرون اومدم که با دیدن کسی که تمام ذهنم و درگیر کرده بود پاهام بی حس شد.! با همون لبخند همیشگیش سلام کرد. با صدایی که به زور شنیده میشد جواب دادم.😓 احساس میکردم از صورتم داره آتیش میزنه بیرون تمام بدنم گر گرفته بود.! _ببخشید من میتونم چند دقیقه وقت شما رو بگیرم؟ این دفعه برعکس دفعه قبل گفتم: بفرمایید.! یه کم این طرف اون طرف و نگاه کرد و گفت : اینجا جای مناسبی نیست اگه ممکنه بریم تو پارکی که اون طرف خیابونه! -باشه، جلو جلو راه افتاد و منم پشت سرش راه افتادم، انقد قلبم تند تند میزد که هرلحظه احساس میکردم الان قلبم از دهنم میزنه بیرون.😰🥶 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸دل خود را 🦚از رنگ‌ها سرشار كن؛ 🌸درخشان و رنگارنگ 🦚مثل یك طاووس 🌸و برای این 🦚دلشادی و آواز و شور 🌸به دنبال دلیلی نباش 🦚كسی كه برای 🌸شادی دلیلی می‌جوید، 🦚شاد نخواهد بود 🌸عصرتون سرشاراز زیبایی ‌‌‍‌ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🍃بهترین معلمان 💐🍃با قلبشان آموزش میدهند 💐🍃نه با کتاب 💐🍃ای پرتو حقیقت و علم 💐🍃روزت مبارک╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به عالم گر تهی دستی به دربار رضا رو کن کز این در هیچکس با دست خالی برنمی گردد ✨روز امام رضا علیه السلام✨ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 ای وااااای خواب موندم لعنتییییی...😱 با عجله پا شدم و تند تند حاضر شدم و از خونه بیرون
🌺🌿 پارک تقریبا خلوت بود و کسی نبود. نگاهی بهم انداخت و به صندلی که به کم اون طرف تر بود اشاره کرد و گفت میشه بریم اونجا بشینیم؟؟ _بله بریم. با پاهای لرزون راه افتادم. با فاصله نشستیم چند دقیقه گذشت و با تنه پته گفت : راستش من خیلی از شما خوشم اومده خیلی به دلم نشستید قصد مزاحمتم ندارم قصدم ازدواجه.!🥰 دستامو تو هم قفل کردم و در حالیکه سعی میکردم خودمو خونسرد نشون بدم گفتم : شما چرا از من خوشتون اومده؟؟ سرشو پایین انداخت و گفت : خب قبل از هر چیزی اینکه دیدم سر به زیر هستید محجبه هستید خیلی خوشم اومد.!! سرم و بالا گرفتم و نگاهی به تیپ و قیافه اش کردم، لبخندی زدم و گفتم ولی شما اصلا تیپتون به من نمیخوره.!! یه تیشرت تنش بود شلوار لی و کتونی موهای رو به بالا.! _ از تیپ و قیافه ام خوشتون نمیاد؟؟ _منظورم این نبود.، حرف و ادامه نداد و گفت : اجازه بده یه چند وقت با هم آشنا بشیم بعد اگه صلاح دونستی با ننه ام بیام خواستگاری💐 _ننه؟؟ -مادرم دیگه بهش میگم ننه. _آها _قبوله؟؟ اون لحظه انقد خوشحال بودم داشتم بال در میاوردم ولی همه سعیمو میکردم تا خوشحالیمو نشون ندم. سرم و پایین انداختم و گفتم نمیدونم چی بگم.! 😅 _بگو باشه بگو باشه و این دل من و شاد کن.‌‌!! نگاهم و بهش انداختم چقد تو چشمهاش اضطراب بود لبخند کمرنگی زدم و باصدایی که به زور شنیده میشد گفتم : باشه. با صدای بلند داد زد : خدایا شکررررت مرسیییی اوس کریم مرسیییی‌.!! 😍🥰 لحن حرف زدنش یکم لاتی بود ولی به سر و قیافه اش نمی‌خورد لات باشه.، ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌿جهان بدون علی ، رنگ‌وبو نخواهد داشت بدون فاطمه هم ، آبروی نخواهد داشت جان عالم بفدای‌تان یا امیرالمومنین یا فاطمةالزهرا ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
خدایا !🌷 دلم ميخواهد ، دفتر مشقم را باز ڪنم ، و دوباره تمرين ڪنم ، الفبای زندگی را ...🌱 من ؛ چيزی شبيه ِ " زندگی ڪردن " را فراموش ڪرده ام ...!!! ميخواهم خط ، خطی ڪنم تمام آن روزهايی ڪه دلم را شڪست ... دلم ميخواهد ؛ اگر معلم گفت : در دفتر نقاشيتان هر چه ميخواهيد ، بڪشيد ... اين بار ،"تنها و تنها نردبانی بڪشم ... به سوی تو...!!! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  من خیلی وقت‌ها که کم میارم، میشینم و فقط تماشات می‌کنم... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
  من خیلی وقت‌ها که کم میارم، میشینم و فقط تماشات می‌کنم... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
☀️ امام حسن مجتبی (علیه‏‌السلام) : ✨ هشت نصیحت امام حسن مجتبی علیه السلام 1⃣ بخشش آن است که اما و اگری پیش از آن نباشد و منت گذاری درپی آن نیاید. 2⃣ بخشندگی پیش از درخواست از بزرگ‏ترین بزرگواری‏‌هاست. 3⃣ گناه را با کیفر مداوا مکن و در میان آن دو، راهی برای عذر خواهی بگذار. 4⃣ شوخی هیبت را می‏‌بلعد. 5⃣ انسان ساکت بر هیبت و وقار خود می‌‏افزاید. 6⃣ آن کس که از او چیزی بخواهند، آزاد است تا آن زمان که وعده دهد. و برده است، تا آن زمان که به وعده عمل کند. 7⃣ فرصت زودگذر است. و به کندی و سختی دوباره به دست می‏‌آید. 8⃣ نعمت‏ها تا زمانی که هستند ناشناخته‌‏اند و هنگامی که رخت بربستند، شناخته می‏‌شوند. 📚 معانی‌الأخبار، ص۲۵۷، ح۲ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
در مهمانی، بدون تقاضا از ما پذیرایی میکنند. میوه، چای، شیرینی، شام چه برسد زمانی که چیزی بخواهیم در این ماه، میزبان خداست و تقاضا نکرده می‌بخشد اگر تقاضا کنیم، چه می‌کند؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°