eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
24.3هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
5.2هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴 بیاموزیم: که دربارهٔ گذشته چنین بیاندیشیم: «هرقدر رنجیده باشیم، آنچه را که رفته است بپذیریم ! و هرچند دشوار است، آزردگی را در دل خود رام کنیم!». 🪴 و دربارهٔ آینده باید چنین اندیشید: «آینده هنوز نیامده، پس فرصت خوب ساختن آن در دست ماست ! ». 🪴 و در همه حال باید چنین اندیشید: اندوه سال خود را بر اندوه امروزت اضافه نکن، که برطرف کردن اندوه هر روز از عمر تو را کافی است. اگر سال آینده در شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آن چه کار است؟ 📚 حکمت ۳۷۹ نهج البلاغه ‌‌‍‌‌‌‍‌ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣💐 پریسا گفت : سلام عزیزم ازمامان شنیدم اینجایید نمی خواد جایی بگیرید بیاین ویلا اینجا به اندازه چ
❣💐 تشکر کردم و رو به آقا محمد ‌گفتم ؛وسایل مارا کجا گذاشتید ؟!🤔 پریسا گفت :اتاق شون رو نشون بدید آقا محمد :به روی چشم و روبه ما گفت تشریف بیارید شونه به شونه آریا پشت سر ‌آقا محمد راه افتادیم، ویلا خیلی بزرگ بود و بسیار شیک و لاکچری ساخته شده بود فضای بیرون پراز درخت و باغچه های گل و سرسبز بود و نورپردازی های رنگی!! نمای داخل هم خیلی شیک بود ✨ وسایل حموم رو به آریا دادم و آریا رفت تا دوش بگیره ،درو بستم و لباس هام رو عوض کردم و یه لباس بلند آبی رنگ بلندپوشیدم 😌👗 دقایقی گذشت و من رفتم که به آریا سر بزنم که از دور دیدم آریا و پریسا تو راهرو هستن ودارن حرف می زنن!! به حرکاتشون خیره شدم انگار بحث میکردن به لب های پریسا خیره شدم و حس کردم میگه دست ازسرم بردار !! بادلهره واسترس نزدیک تر شدم و پریسا که متوجه حضورمن شده بود گفت عزیزم داشتم به آقا آریا می گفتم عافیت باشید..😬 توهم اگه می خوای بری دوش بگیری برو تا شام آماده می شه! -نه ممنون🙁 با تردید نگاهشون کردم یه شک و دلواپسی به جانم افتاده بود پریسا که رفت به سمت آریا رفتم وگفتم من ازدور دیدم حس کردم دارید دعوا میکنید !!؟🤔😒 اگه پریسا باهات بدرفتاری کرده بگو که حقش رو بذارم کف دستش، گفت ؛این چه حرفیه اینو از کجا درآوردی بنده خدا داشت می گفت عافیت باشی چیزی نیاز ندارید‌! با تردید نگاهش کردم،.. آریا گفت؛ من هربار که بدرفتاری کرده گفتم تو فکر کردی من آدمی هستم که از کسی توهین بشنوم و کوتاه بیام اگه توهینی کرده بود یه لحظه هم اینجا نمی موندم، الان در حال جمع کردن وسایل بودیم!😏 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی که حالم بده🥺😔 تو پناهم بودی هر کی زدش تکیه گاهم بودی 💛 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انسانها را هیچوقت از روی ظاهرشان قضاوت نکنید ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
◼️پيامبر صلي الله عليه و آله: ◾️اِنَّ فِى الْجَنَّةِ دارا يُقالُ لَها دارُ الفَرَحِ، لايَدخُلُها اِلاّ مَن فَرَّحَ يَتامَى المُؤْمِنينَ ▪️در بهشت، خانه اى هست كه آن را شادى سرا گويند و جز آنان كه يتيمان مؤمنان را شاد كرده اند وارد آن نمى شوند. 📚نهج الفصاحه، ح 864 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌 خدای یوسف خدای ماست /دکتر انوشه 🎥 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔆آیت الله مجتهدی تهرانی(ره): 🔸سعی کنید بعد از نماز مقداری تعقیب بخوانید و زود بلند نشوید و بروید. 🔸حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای(ره) با همان لهجه شیرین اصفهانی خود می فرمود: بادبادک، بی دنباله بالا نمیره، نماز هم بدون تعقیب بالا نمی رود. 🔸تعقیبات ونمازهای مستحبی نواقص نمازهای واجب را جبران می کنند. 🔸خداوند در قران می فرماید: فاذا فرغت فانصب وقتی که از کاری فارغ شدی سریع به کار دیگری مشغول شوید. 🔸به محض اینکه نمازمان تمام شد به تعقیبات ومستحبات بعدازنماز بپردازیم. 🔸بعدنماز دست بکشیم جای سجده و به سروصورتمان بکشیم . به کسی که کنارمان نشسته دست بدهیم که این کار باعث احترام وآشنایی اجمالی با طرف مقابلمان می شود و..ـ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا یه دختر میخوام ازت اینجوری.. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨🌱✨ 🔆چوپان مطیع 💥ابراهیم ادهم گفت: به چوپانی گذشتم و گفتم: آیا جرعه‌ای آب یا شیر نزد تو هست؟ گفت: آری کدام یک را بیشتر دوست داری؟ 💥گفتم: آب پس با عصایش به سنگ سختی که هیچ شکافی نداشت، زد؛ پس آب از آن جوشید که از برف سردتر و از عسل شیرین‌تر بود. 💥من در شگفت شدم. گفت: تعجب مکن، چون بنده از مولایش اطاعت کند، همه‌چیز از او اطاعت خواهند کرد. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💢دستورالعمل برای رفع مشکلات لاینحل💯 ✍علاّمه انصاری لاهیجی که ازشاگردان مرحوم قاضی هستند ، فرمودند: روزی از ایشان پرسیدم که : در مواقع اضطرار و گرفتاری چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی، و در بن بست کارها به چه ذکر مشغول شوم تا گشایش یابم؟ 🔰سید علی قاضی در جواب فرمودند: 🔻پس از پنج مرتبه صلوات و یکمرتبه آیة الکرسی ، در دل خود بدون آوردن به زبان بسیار بگو: 🌱اللّهُم اجعَلنی فی دِرعِکَ الحَصینَةِ الّتی تََجعَلُ فیها مَن تَشاءُ🌱 إن شاء الله گشایش یابد🤲 ✍علاّمه انصاری فرمودند: من در مواقع گرفتاری های صعب و مشکلات لاینحلّ به این دستور عمل کردم و نتیجه های عجیب گرفتم😍🌸 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣💐 تشکر کردم و رو به آقا محمد ‌گفتم ؛وسایل مارا کجا گذاشتید ؟!🤔 پریسا گفت :اتاق شون رو نشون بدید آق
❣💐 با تردید گفتم : آخه من از دور احساس کردم دارید دعوا می کنید درسته لب خونی من زیاد خوب نیس ولی حس کردم پریسا می گه دست از سرم بردار ‌واز این حرفا🙄 آریا با چشمهای گشاد نگاهم کرد و گفت ؛دیونه نشو این چرت و پرت ها چیه اشتباه شنیدی،..!🤨 شونه ای بالا انداختم وحرفی نزدم !! اما دلم مثل سیر و سرکه می جوشید، شام رو که معصومه خانوم حسابی تدارک دیده بود وچند مدل غذا درست کرده بود خوردیم وهمگی رفتیم لب دریا ومهران برامون ویالون زد !🎻 تا پاسی از شب کنار دریا با صدای آهنگ نشسته بودیم و لذت می بردیم و آخرهای شب وقتی همگی خسته بودیم برگشتیم ویلا ،…! 🌤صبح که از خواب بیدار شدم دیدم آریا کنارم نبود از جا بلند شدم و به سمت در ویلا رفتم که دیدم آریا روبه روی تلویزیون نشسته !! صداش کردم و همزمان دیدم پریسا از تو سرویس بهداشتی اومد بیرون !! پریسا و آریا همزمان گفتن بیدار شدی؟ لبخندی زدم وگفتم اره شما کی بیدار شدید پریسا گفت من که اومدم دستشویی هیچکس تو سالن نبود..!! لبخندی زدم وبه سمت آریا رفتم و کنارش نشستم وگفتم آریا جان چرا صبح زود بیدار شدی عزیزم!☺️ آریا لبخندی زد و گفت خوابم نبرد‌گفتم بیام بیرون تورا بیدار نکنم! پریسا گفت من خیلی خستم میرم بخوابم اگه گرسنه تون شد صبحونه بخورید منتظر من نباشید! آریا گفت شما برید استراحت کنید، و باصدای آروم تری طوری که پریسا نشنوه گفت آخه خیلی خسته شدی😏 با کنجکاوی نگاهش کردم وگفتم تو داری یه چیزی رو از من پنهون می کنی!؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا