🌱💓🌿 یه شب مهران بهم زنگ زد و گفت از پریسا جدا شده و پریسا طلـاق غیابی گرفته و همه چی تموم شده !! نمی دونستم تبریک بگم یا ابراز تأسف کـنــم مهران میون حرفاش گفت حالـا اون دوتا بیشرف راحت تر می تونن به کارهای کثیفشون برسن😏😤 دلم از حرفش گرفت کمی باهم حرف زدیم و مهران از روند کارای طلـاق من پرسید و من گفتم مهرم رو بگیرم منم طلـاق میگیرم و تموم!! مهران گفت اگه پول نیاز داشتی به خودم بگو تعارف نکن کافیه یه زنگ بزنی ! ازش تشکر کردم و کمی بعد خداحافظی کردیم مهران واقعا پسرخوبی بود پریسا لیاقت این آدم رو نداشت ، یه روز که مشغول قدم زدن تو باغ بودم آقا عماد زنگ زدو گفت ؛مژده بده بـا خوشحالی گفتــم چـی شـده آقـا عمـاد ؟؟! گفت امشب با شهرزاد میایم باغ که خبرهای خوب رو بهت بدیم و جشن بگیریم _خب بگید چی شده -سوپرایز 😍 من که ذوق زده شده بودم گفتم ؛حداقل یه کمش رو بگید آقا عماد گفت چیزی کــه مدت ها بود منتظرش بــودی داره اتفاق می افــته ،.. از آقا عماد تشکر کردم و خداحافظی کردم برگشتم تو ساختمون برای شام یه لوبیا پلو پختم و سالـاد هم درست کردم ، دستی به سرو گوش خونه کشیدم و یه دوش گرفتم ومنتظر شدم تا شهرزاد و آقا عماد بیان دل تو دلـم نبود دم دم های غروب بود کـه شهرزاد و آقا عماد از راه رسیدن ،..🌤 آقا عماد گفت آریا قبول کرده هم مهر بده و هم طلـاق البته مهرکامل نیس اما مبلغ چشم گیری که هم می تونی باهاش خونه ای برای خودت دست وپا کنی وهم زندگیت رو بگذرونی!! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🎥راه حل ترک گناه 🎙#استاد_رائفی‌_پور ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🔅شخصی به آیت الله بهجت و آیت الله اراکی نامه می نویسد که من می خواهم عشقم به #امام_زمان (عجل‌الله فرجه الشریف) زیاد شود، چه کار کنم؟! ☝️هر دو در جواب می‌نویسند... 🎙#استاد_راجی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

💥چهار عمل برای شادی و سرور در قیامت 🎙دکتر رفیعی #امام_زمان ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

یه فرمول مهم برای تحمل راحت‎تر مشکلات و مصائب! 🎙#استاد‌_شجاعی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

⭐جهت رفع اختلافات خانوادگی و ... 👌 استاد مسعود عالی   ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌱💓🌿 از آقا عماد تشکر کردم وگفتم کی برای جاری شدن صیغه طلـاق می رید !؟؟ _ دوروز آینده البته خودت هم باید حضور داشته باشی!! -کاش می شد اون امضا می کرد و بعد من می رفتم نمی خوام ریختشو ببینم😤☹️ شهرزاد گفت چاره ای نیست باید تحمل کنی عزیزم دیگه این آخرین بار ،!! _راستی یه مقدار وسایل دارم که باید برم اونا رو بردارم از خونه با آریا هماهنگ کنید آقا عماد گفت همون روزی که میری محضر با آریا هماهنگ کن و برو وسایل رو بردار/ شب کناراقا عماد و شهرزاد جشن کوچکی گرفتیم و برای خوشبختی و احساس آرامش در روزای آینده ازته قلبم دعا کردم واز خدا خواستم بعداز این روزهای خوبی برام رقم بزنه😇🥰 روز موعود فرا رسید راهی محضر شدم امروز کارهای طلـاق انجام می شد و من برای همیشه از آریا جدا می شدم ، وقتی رسیدم محضر دیدم بابا و پرهام هم اونجا هستن با آریا اومده بودن شصتم خبر دار شد باهم درارتباط هستن چیزی غیر از این هم ازشون انتظار نداشتم مثل همیشه پریسا قانعشون کرده بود!! بابا وپرهام به سمتم اومدن بابا گفت تو این مدت کجا بودی!؟ گفتم : به خودم مربوط 🤨 _می دونم ناراحتی عصبانی حق داری من هم ازدست پریسا ناراحتم عصبانیم اون خیلی کار بدی کرده😔😣 خودش هم پشیمون اما بذار اونم حرفاش رو بزنه شاید یه کم دلت آروم شد!! من که حوصله حرفای بابا رو نداشتم گفتم لطفاً دست از سر من بردارید! بابا گفت پریا قبول کن تو هم اشتباه کردی تو که می دونستی اونا باهم بودن عاشق هم بودند چرا قبول کردی با آریا ازدواج کنی چرا آینده ات رو خراب کردی ... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌷یکشنبه تون به زیبایی گلها 🍀لحظه ها تون پراز یاد خدا 🌸این سبد گل زیبا 🍀با بهترین آرزوها 🌸تقدیم به تک تک شما خوبان ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─

✨امام جواد الائمه علیه السلام فرمودند: الثِّقَهُ باللّهِ تعالى ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ ، و سُلَّمٌ إلى کُلِّ عالٍ . اعتمادِ به خداوند متعال، بهاى هر چیز گرانى است و نردبان رسیدن به هر بلندایى. 📚میزان الحکمه جلد ۱۳،صفحه ۴۵۹ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

🌱💓🌿 بابا ادامه داد: چرا بین شون قرار گرفتی برای تو خواستگار کم بود تو باخودت هم لج کردی زندگیت رو نابود کردی تو نباید تو بازی آریا وارد می شدی!! غریدم و گفتم این کثافت من رو فریب داد بابا ؛می دونم من ازخجالتش دراومدم لطفا برگرد خونه مادرت خیلی ناراحت بی تابی می کنه،😔 _هرگز برنمی گردم شما ها هم باهم خوش باشید دارم می بینم چقدر رابطه تون خوبه اون خانم هم برای من بی تابی نمی کنه اون روزی که وسایلم رو جمع می کردم بهم گفت برو به درک !!🤨😤 برگردم که دوباره کنایه ها ومتلک پرانی هاش شروع بشه شما هم فکر کنید من ازاول نبودم فکر کنید من مُردم☹️ _ داری اشتباه میکنی تو نمی دونی من با پریسا چکار کردم می خواستم از خونه بیرونش کنم آریا وپریسا از کاری که باتو کردن پشیمونن ، مامانت پشیمونه... هنوز حرف بابا تموم نشده بود که آقا عماد رو دیدم بی توجه از کنار بابا گذشتم و به سمتش رفتم و سلـام کردم و مشغول صحبت بودیم که صدای پرهام رو از پشت سرم شنیدم !! _پریا ایشون کی باشن؟ از لحن صحبتش شوکه شدم برگشتم و بابا و آریا رو چند قدم پشت سر پرهام دیدم چقدر میونه شون خوب شده بود ، انگار نه انگار که این مرد به من ظلم کرده بود وبامن چه ها که نکرده بود !!😤 با خشم و نفرت گفتم : به تو مربوط نیس تو کی باشی که ازمن این سوال رو می پرسی وحساب پس می گیری ؟!😠😤 آریا یه قدم جلو گذاشت و گفت من میتونم ازت حساب پس بگیرم تو هنوز زن منی طلـاقت ندادم😏 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°

حرف حساب 🥲🤌 امام علی علیه السلام دلش اگر با تو نباشد شنیدن با گوش بی فایده است ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°