۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 بعد از تعارفات معمول قادر آقا گلویی صاف کرد و گفت: خب دیگه بریم سر اصل مطلب…با اجازهی آقا بیوک
❣🍉
تا به خودم بیام دستم توی دستش بود و پشت دستم رو بوسید!
دستم رو از دستش آروم کشیدم بیرون و بدون اینکه بوسش کنم گفتم زنده باشی پسرم!☺️😊
قمر قری به سر و گردنش داد و گفت:-پسرم اینقدر خاطر خواه مهتاب شده که اصلا همه چیز بکل یادش رفته…بالاخره بزرگتری کوچیکتری گفتن!…انگار ماهم اینجا بزرگتریما!😏
حمزه اخمی به قمر کرد و با اکراه دست قمر رو گرفت و به لبش نزدیک کرد!
من دقیق بغل دست قمر نشسته بودم و دیدم که حمزه پشت دست قمر رو فقط به لبهاش نزدیک کرد و نبوسید!
قمر خندهی مصنوعی کرد و دوتا آروم زد پشت حمزه و گفت: مبارکت باشه شاه داماد!😁
از گوشهی چشمم نگاهی بهش انداختم!
بدجنسیم گل کرد و پوزخندی هم نثارش کردم که بدونه فهمیدم پسرش دستس رو نبوسیده قمر رو دوست نداشتم و ازش خوشم نمیومد!😒
خیلی بدرفتاری میکرد با بچههای فاطمه!
دخترش رو که اسم خودِ فاطمه رو روش گذاشته بودن رو از پیش دایهاش برگردونده بودن!
قادر آقا اون اوایل خیلی حواسش بهش بود و تند تند بهش سر میزد و وضعیت فاطمههم پیش دایهاش خوب بود،
تا اینکه قمر کمکم کاری کرد که قادر آقا سال به سال هم بهش سر نمیزد و فقط از طریق واسطه ها براش پول میفرستاد!💸
تا همین چند ماه قبل که یکی از اهالی روستا که از شهر برمیگشته خدا به دلش میندازه و میگه چطوره برم به دختر قادر که پیش دایهاست یه سری بزنم!
وقتی میره میبینه فاطمهی بیچاره یکی چشمهاش چپ شده و نصف کمترِ هم سن و سال های خودش قد و وزن داره!
از دایهاش سوال میکنه که میگه بچه از همون اول اینطوری بوده 😳🤯
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 لقمان یا سلمان؟!
✏️ سلمانوار در جستجوی مربی رفتن، آسانتر و پربارتر از لقمانوار از بدها ادب آموختن است.
📄 برشی از کتاب
📚 مسئولیت و سازندگی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
آنقدر روزها نمیخوابید که از فرط
خستگی میافتاد میگفت:
پاسدار یعنی کسی که کار کنه
بجنگه خسته نشه کسی که نخوابه
تا وقتی خود به خود خوابش ببره...
#شهید | #مهدی_باکری
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📖 ″برشی از خاطرات″ | سیدمحمدحسین میردوستی
#شهید | #سیدمحمدحسین_میردوستی
💎 @mehr_o_maham 💎
─┅─═इई 🌙ईइ═─┅─
💎 جَلِيسُ الخَيْرِ غَنِيمَةٌ
همنشين خوب غنيمتى است.
اثر صحبت است چون بد و نيك
بايدت گر سلامت دو جهان
ببُر از همنشين بد، زنهار!
همنشين نكو غنيمت دان
📚نثر اللئالی، ص ۶۰
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💎 نیت در کار و برکات آن
یکی از ارادتمندان #شیخ_رجبعلی_خیاط میگوید
روزی شیخ از من پرسید: «شغل شما چیست؟» گفتم: نجارم. شیخ فرمود: «چکش را که به میخ میکوبی، به یاد خدا میکوبی یا به یاد پول؟! اگر به یاد پول میکوبی، همان پول را به تو میدهند و اگر به یاد خدا میکوبی، هم به تو پول میدهند و هم به خدا میرسی.
📚کیمیای محبت، ص ۱۹۸
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚
✨💚
💚
#نامهعلوی ✨🍃
↯🌙
حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند:
از نامه آن حضرت (ع) به حارث همدانى:
به ريسمان قرآن چنگ در زن و از آن نصيحت بجوى. حلالش را حلال بدار و حرامش را حرام. حقى را كه پيش از اين بوده است تصديق كن. آنچه را از دنيا مانده است به آنچه از آن گذشته است، قياس نماى.
زيرا آنچه از آن باقى مانده، همانند گذشته آن است و پايانش پيوسته است به آغاز آن و سراسر آن ناپايدار و رفتنى است.
نام خدا را بزرگ شمار و جز براى حق بر زبانش مياور. فراوان از مرگ و جهان پس از مرگ ياد كن و آروزى مرگ مكن، مگر به شرطى محكم و استوار.
از هر كار كه كننده آن انجامش دادنش را از خود مى پسندد و از ديگر مسلمانان ناپسند مى دارد حذر كن. از هر كار كه در نهان انجام گيرد، ولى به آشكارا سبب شرمسارى شود، دورى نماى. از هر كارى كه چون از كننده اش پرسند، انكارش كند و عذر آورد بپرهيز.
آبروى خود را هدف تيرهاى سخن مردم قرار مده. هر چه شنيدى به ديگران مگوى كه همين بس كه تو را دروغگو شمرند و هر چه شنيدى، انكارش مكن كه همين بس كه تو را نادان شمرند.
خشم خود فرو خور و به هنگام قدرت، گذشت نماى و در وقت غضب بردبار باش و چون توانايى يافتى گناه ديگران را عفو كن تا عاقبت نيك از آن تو بود.
و سپاس هر نعمتى را كه خدا به تو داده به جاى آر تا نعمتت پايدار ماند. هيچيك از نعمتهايى را كه خدا به تو عنايت كرده، تباه منماى و بايد كه نشان نعمت خداوندى بر تو آشكار بود.
📚 نھج البلاغه،نامه۶٩بخش١
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌷 آیت الله جاودان : دوست ما یک اختلافی با پدرش داشت و رفته بود خدمت استادش.
✍ استاد فرمودند : اگر وقتی که با هم اختلاف دارید ، حق با تو هم که باشد ، باز حق با اوست. وقتی که حق با اوست هم که دیگر هیچ ، یعنی باید کاملا در برابر پدر و مادر کوتاه بیایی و کرنش کنی.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚
✨💚
💚
🖌 من از نوجوانی یاد گرفته بودم هر کار خوبی که انجام میدادم ، ثواب آن را به روح تمام کسانی که به گردن من حق دارند و تمام اموات شیعه و پدران و مادرانم هدیه کنم. در آن سوی هستی، پدر بزرگم را همراه با جمعی که در کنارش بودند مشاهـده کردم. آنها مرتب از من تشکر میکردند و میگفتند :
🖌 ما به وجود اولادی مثل تو افتخار میکنیم. خیرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده ، بسیار مهم و کارگشا بود. ما همیشه برایت دعا میکنیم تا خداوند بر توفیقات تو بیفزاید...
🖌 بسیاری از خیرات انسان ، توسط فرزنـد برای او ارسال می شود. شاید هیچ باقیات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد.
📗 قسمتی از کتاب سه دقیقه در قیامت
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌 یاد بگیریم چطوری حرف بزنیم...
🎥 استاد فاطمی نیا(ره)
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
❣🍉 تا به خودم بیام دستم توی دستش بود و پشت دستم رو بوسید! دستم رو از دستش آروم کشیدم بیرون و بدون
❣🍉
خانومه مشکوک میشه و از در و همسایه ها در مورد اوضاع فاطمه پرسو جو میکنه که یکی از زن های همسایه بهش میگه از من نشنیده بگیر
اما اگه پدر یا کسو کار فاطمه کوچولو رو میشناسید بهشون خبر بدید که هرطور شده بیان دخترشون رو از اینجا ببرن…!
گفته بود که از همون بچگی بهش رسیدگی نمیکرده و حتی شیر هم خیلی کم بهش میداده☹️😤
اون زن گفته بود که چون دایهی فاطمه خودش بچه داشته دیگه زیاد به فاطمه توجه نمیکرده، اونقدری که این بچه از گرسنگی دنبال اینکه دایهاش بیاد و بهش شیر بده چشم چرخونده چشمش چپ شده!😣
پولهایی که ماهانه میگیره هم خرج خودش و بچههاش میکنه و فاطمه در اثرِ سوتغذیه به این حال افتاده!
خوب یادمه روزیکه خبر رسید و اون خانومِ آبادی خودمون که رفته بود به فاطمه سر زده بود این چیزهارو تعریف کرد عذرا خانوم غش کرد🤧
قادر آقا هم زود رفت و فاطمه رو برگردوند و یه دعوای حسابی هم با دایهاش کرده بود اما چه فایده!
قمر هم همون روز با قادر اتمام حجت کرده بود و گفته بود فقط میتونه از پسرها مراقبت کنه و خودش هم به تازگی دختری به دنیا آورده بود و گفت باید یک فکری به حال فاطمه بکنه!!
عذرا خانوم هم دیگه پیر شده بود و از کار افتاده بود!
خبر که به ملکه رسیده بود همراه عموم سریع خودشون رو رسوندن و ملکه مسئولیت نگهداری از فاطمه رو به عهده گرفت!
عموم هم گفت در راه خدا قبول میکنه فاطمه رو به دختری بگیره🥲
قادر آقا هم از خدا خواسته قبول کرده بود
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَلَا تُرىٰ
بیا که جای تو در چشمِ دوستان خالیست..
#امامزمانم🤍
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°