eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
25هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.3هزار ویدیو
7 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/joinchat/594149760C83b845a7b3 🌹داستان هایمان براساس واقعیت می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای امروز 🌷❤️🌷 خدایا🙏 در این پایان هفته🌷 تمنا دارم 🙏 سبد سرنوشت مان را پرکنی از خبرهای خوب 🌷 اتفاق های عالی و رویدادهای بی نظیر🌷 آمیـــن ای فرمانروای حق و آشکار 🙏 ‌‌‍‌‌‌‍‌ **✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و هفتاد و دو قرآن کریم سوره مبارکه النحل ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
Quran-page-272.mp3
2.4M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه دویست و هفتاد و دو قرآن کریم، سوره مبارکه النحل با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💎 ذِكْرُ الْمَوتِ جَلاءُ الْقُلُوبِ ياد مرگ، دلها را صفا مى‌دهد. به هر نفس، گر زمرگْ ياد كنى نور توفيق بر دلت تابد مؤمنان را ز ياد مرگ، بلى دل تاريك، روشنى يابد 📚نثر اللئالی، ص ۶۸. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚 ✨💚 💚 ✨📿🍃 ↯🌙 حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام فرمودند: وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا ابْتَدَأَ بِالدُّعَاءِ بَدَأَ بِالتَّحْمِيدِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الثَّنَاءِ عَلَيْهِ ، فَقَالَ نيايش يكم چون به دعا آغاز مي كرد نخست خداي عزوجل را با چنين عبارتهايي حمد و ثنا مي گفت. الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ ، وَ الآْخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ حمد و سپاس خداى را، آن نخستين بى‌پيشين را و آن آخرين بى‌پسين را، 📚 صحیفه‌ سجادیه،فراز١،دعای ١ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
✨🌸🌾 تا شما ها باشید دیگه از این کارها نکنید،! با چشم‌هاش اشکی دستم رو گذاشتم روی گلوم و گفتم : خاله
✨🌸🌾 ما طبق گفته‌ی خاله چیزی به روش نیاوردیم و خیلی عادی برخورد کردیم حتی بیوک هم به روش نیاورد که این مدت کجا بوده و یا اصلا چرا بیخبر گذاشته رفته! خیلیم دوست داشتم یکم گوشش رو بپیچم که بی خبر رفته بود و این همه مارو نگران کرده بود؛☹️😣 اما طفلک به حدی حالش بد بود و ناراحت بود که دلِ هرکسی که میدیدش براش آب میشد!! انگاری طی اون چند روزی که از خونه دور بود بزرگ شده بود! مثل قبل سر به هوا نبود ،بعد از کارش با دوست هاش نمیرفت توی کوچه و دشت و دمن بازی کنه!!😔 البته که توی کارگاه هم توبیخش کرده بودن و گفته بودن که دفعه‌ی بعد که خواست جایی بره باید از قبل مرخصی بگیره ،واسه اینکه تا برگشتنش یکیو بزارن جاش! بعدها فهمیدم اونشب اولی که خاله زینت اومده بود اینجا و بیوک زده بود بیرون، رفته بود پیش علی! کلی ازش گلگی کرده بود و عصبانی هم شده بود، دیگه نمیدونم بیوک چه چیز های دیگه‌ای به علی گفته بود و علی در جوابش چی گفته بود فقط اونقدری فهمیدم که تا مدتها باهم سرسنگین بودن! این وسط ولی خیلی خوش به حالِ زهرا همسر علی شده بود!☹️😤 با دمش گردو میشکست و هرجا که میرفت براشون تعریف میکرد که من قرار بوده هوو سرم بیاد و بعدش نقشه چیدم تا راحله رو برای امیر بگیرم! حتی نگفته بود که تموم این چیز ها زیر سر شوهر خودش بوده!😒 بلکه گفته بود اون ها زمانی متوجه شدن که من برای بهم‌خوردن نامزدی امیر و راحله به اون ها پناه بردم و زهرا بامن درگیر شده سر راحله و نذاشته همچین اتفاقی بیوفته! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌄 هدف یا وسیله؟! ✏️ اين دنيا و اين جايگاه با تمام داستان‌هايش، آنجا كه هدف تو مى‌شود و به آن نگاه مى‌كنى، تو را كور مى‌كندو آنجا كه وسيله مى‌شود و با آن نگاه مى‌كنى، تو را بينا مى‌كند؛ همچون خورشيد كه اگر با آن نگاه كنى، مى‌بينى و اگر به آن نگاه كنى، كور مى‌شوى. ✏️ پس در يك موقعيت، دو نوع برخورد، دو نتيجه مى‌دهد. اين بينايى و كورى و اين محروميت و بهره‌مندى، نتيجۀ موقعيت و امكانات نيست - كه موقعيت‌ها برابر است - بل نتيجۀ موضع‌گيرى و زاويۀ ديد توست... ✏️ دنياى روشن و تاريك، مهم نيست؛ مهم زاويۀ ديد و طرز برخورد تو است كه اگر در نور هم به نور نگاه كنى، كور هستى و اگر در راه هم به راه مشغول بشوى، ماندگار شده‌اى؛ اما اگر در تاريكى و حيرت و سردرگمى سلمان باشى، مى‌رسى؛ كه رفتن به راه مى‌پيوندد. 📄 برشی از کتاب 📚 کوثر، چشمه جاری ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 امام باقر(ع) را درست و کامل صدا بزنیم! این اسم ادامه دارد... ➕ ماجرای جالب و شنیدنی لقب امام باقر(ع) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
23.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | چرا حضرت زهرا (س) الکوی امام زمان (عج) است؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍ توصیه‌ای قرآنی برای افزایش رزق و روزی حلال 🌷 مرحوم آیت الله کشمیری(ره) : 🖌 «اگر سوره عادیات روزی ۱۱۰ مرتبه خوانده شود ، روزی حلال فراوان خواهد آمد» 🖌 ۱۱۰ مرتبه سوره والعادیات را می توان در طول روز و در ساعات فراغت به تدریج خواند. 📗 روح و ریحان ، ص۸۱ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
5.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘ معجزه استغفار 🎥 استاد جاودان ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
✨🌸🌾 ما طبق گفته‌ی خاله چیزی به روش نیاوردیم و خیلی عادی برخورد کردیم حتی بیوک هم به روش نیاورد که
✨🌸🌾 قرین به یقین اگر هر وقت دیگه‌ای بود و خودم درگیر مشکلات دیگه ای نبودم میرفتم دم درشون و با دندونم تیکه پاره‌اش میکردم؛ اما خب من در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات دیگه ای بودم و فعلا وقتی برای زهرا نداشتم!😣 کم کم به فصل بهار نزدیک میشدیم🌱 مشهدی رحیم با بیوک حرف زده بود و هر دو خونواده در حال تدارکات جشن بودیم! جشنی که برای امیر عذاب بود.. امیر روز به روز ضعیف تر و کم اشتها تر میشد! بچم جلوی چشم هام بخاطر ندونم کاری های من داشت آب میشد!🥺😢 هیچ کاری هم از دستم برنمیومد… از قبل قرار گذاشته بودن که هر خونواده برای دختر خودش خرید کنه، برای اینکه در حق هیچ کدوم از عروس ها ظلم نشه بیوک و رحیم آقا دوتایی رفتن شهر! 🌤صبح زود رفتن و دم دمای ظهر برگشتن، یکراست اومده بودن خونه‌ی ما و خرید هارو هم باخودشون آوردن اونجا! رحیم آقا به امیر گفت که بره خونه‌ی اون ها و خبر بده که مشهدی از شهر برگشته و اومده اینجا،گفت که به زری و راحله بگو اون ها هم خودشون رو برسونن ببینن از وسایلی که خریداری شده راضی هستند یا نه!! امیر سرش رو به معنی باشه تکون داد و اومد بیرون، من هم دنبالش رفتم، میخواستم بگم قشنگ سلام و احوال پرسی کن که دیدم بجای اینکه بره پایین رفت توی اتاق مهمون!🙁😳 دنبالش رفتم و گفتم : مگه نمیخوای بری دم خونه‌ی مشهدی رحیم؟! -نه نمیرم…حوصله ندارم!😒 برای منکه امیر همیشه هرچیزی میگفتم چشم میگفت و انجام میداد این حالاتش خیلی سخت بودن اما چون خاله زینت گفته بود تحت هیچ شرایطی روی حرفش حرف نزنیم ساکت راه اومده رو برگشتم!! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°