حکایت عشق و زمان.mp3
3.32M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مهربونی و خوش قلبیِ تو به معنای ساده لوح بودن نیست.سکوت و نجابتت به معنای بی عرضه بودن نیست ،اینکه با بعضی ها مثل خودشون رفتار نمی کنی به خاطر ناتوانی در انجام این کار نیست، تو یاد گرفتی که بی منت محبت کنی ،بدون دلیل مهربون باشی و جوابِ بدی رو با بدی ندی .تو درک کردی ارزش هر آدمی به بزرگی قلبشه، به زیبا بودن فکر و ذهنشه. به داشتن دستیه که بخیر حرکت میکنه. به عظمت روحیه که برای خوبی کردن تلاش میکنه، تو یاد گرفتی که نشوندنِ لبخند روی لبهای یک نفر با ارزش ترین کار تو این دنیاست .یاد گرفتی که به سبک خودت خوب باشی
دمت گرم که دنیارو جای قشنگ تری برای زندگی کردی 😍
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
مامانم از بیرون اومد و یه جعبه شیرینی رو از تو یخچال باز کردو گرفت جلوی آراس گفت بفرمایید، آراسم تشک
صندلی های عقب ماشینش نشستیم و راه افتاد،
40 دیقه بعد رسیدیم مطب،
دکتر با احترام ازمون استقبال کردو با دقت پانسمانم رو باز کرد،
گفت خداروشکر خوب شده، ولی ببین دختر اگه یبار دیگه همچین بلایی سر صورتت بیاری عمرا دوباره درستش کنما،
به آینه داد دستمو سمت راست گونم یکم خراش مونده بود اونم دکتر گفت خوب میشه چیز مهمی نیس!
ولی انصافا عالی شده بودم 🥺😁
از خوشحالی اشکم درومد🥲
خدا روشکر کردم و برگشتم سمت مامانم که دیدم آراس داشت با چشماش منو میخورد، خیلی ذوق کرد،
اومد سمت دکتر و دستشو گذاشت رو شونشو گفت ماشالله دکتر پولی که درمیاری حلالت،
دکترم با خنده گفت تازه از تو بیشترم میگیرم که انقد اسیرم کردی😏
به آراس چپ چپ نگا کردمو گفتم آقای دکتر مگه قرار نشد خودم قسطی حساب کنم!؟
دکتر که انگار سوتی داده بود،
گفت چرا چرا
منظورم این نبود🙄
حسابی تشکر کردمو راه افتادیم سمت خونه، تو راه بیرونو نگا میکردم
سرمو چرخوندم سمت مامانم که دیدم آراس از تو آینه زل زده بمن،
اخم کردم که زود خودشو جمع کرد
یکم با مامانم حرف زدمو که خوشحالی میکرد بخاطر صورتم میگفت خداروشکر بالاخره توهم خوشگل شدی خوشبخت شدی و اشاره کرد به آراس
نگاش کردم اونم منو
یه چشمک ریزی تو آینه بهم زد
از خجالت قرمز شدم ولی خندم گرفت
این بشر واقعا خیلی جذاب بود☺️
اونروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود،
آراس خیلی آروم میرفت انگار دلش نمیخواست برسیم خونه
ولی بعد یساعت رسیدیم..
مامانم تعارفش کرد بیاد تو ولی زود رفت
یساعت بعد باباش زنگ زد و قرار گذاشت
فردا شب بیان خونمون واسه بله برون..
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💠هر روز با یک آیه از قرآن کریم 🌺🌿
💢وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا
🔹ای رسول، هرگز به فرمان کافران و منافقان مباش و از جور و آزارشان درگذر و کار خود به خدا واگذار، که خدا بر کفالت و کارسازی (امور خلق) کفایت است.
📚سوره مبارکه احزاب آیه ۴۸
🌺
🌿
🌺
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
🍀صبح گردید و دلم خواست سلامت بکنم
🍃قلب ناچیز خود آورده، به نامت بکنم
🍀لب اگر تر بکنی جان بدهم در ره دوست
🍃هرچه دارم همه را خرج مرامت بکنم
🦜سلام صبحِ عیدتون سرشار از عشق🪴
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
شرط عشق🔥❤️
حكايت ميكنند كه دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید ...
زن نگران صورت خود که آبله آن را از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود .
مردم می گفتند چه خوب!
عروس نازیبا ، همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد .
20 سال بعد از ازدواج آن دو ، زن از دنیا رفت ، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند و فهميدند كه مرد 20 سال خود را به كورى زده بود !
وقتى از او سوال شد كه چرا چنين كردى?
مرد گفت :
من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم !
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 قانون مهم زندگی 👌☺️
🍃💞
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسانهای خوب خوشه های مرواریدند
که داشتن آنها ثروت
و دیدن آنها لذت است🌷
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از افلاطون پرسیدند؛
چرا هرگز غمگین نمی شوی؟!
گفت؛ دل بر آنچه نمی ماند، نمی بندم!
فردا یک راز است، نگرانش نباش!
دیروز یک خاطره بود،
حسرتش را نخور!
امروز یک هدیه است،قدرش را بدان🌷
🌴🌾🌴🪵
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
💛❤️🧡🖤
💠امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
💢حسود همیشه مریض حال است.
هر چند تنش سالم باشد.
🖤
💛
❤️
📚غررالحکم
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
صندلی های عقب ماشینش نشستیم و راه افتاد، 40 دیقه بعد رسیدیم مطب، دکتر با احترام ازمون استقبال کر
آراس و باباش با دوتا خانومو مرد جوون که فهمیدم عمه و دختر عمه و داماد عمه شه وارد خونمون شدن!
اونام از قیافشون معلوم بود از سادگی خونمون و اینکه حتی یه مبل هم نداشتیم که روش بشینن تعجب کردن!
مانتو زرشکی که خریده بودم با اراس رو تنم کردمو یخورده کرم پودر زدم تا جای زخم رو گونم دیده نشه،
بالاخره تونستم خط چشم بکشم و ریمل بزنم
اون شب ازینکه میتونستم آرایش کنم از خوشحالی گریم گرفت،
انقد از خودم خوشم میومد که نمی تونستم از آینه دل بکنم!
مامانم صدام کردو چایی بردم، عمه خانوم که منو دید گفت ماشالله چه عروس نازی بیخود نبود آراس اینهمه ازت تعریف میکرد و با لبخند نگام میکرد،
باورم نمیشد آراس از من تعریف کرده باشه😳
نشستم گوشه پذیرایی و از خجالت سرمو انداخته بودم پایین
بعد از کلی حرف عمش پاشد و با اجازه از بزرگترا اومدو انگشتر با نگین الماس رو دستم کرد،
خیلی خوشگل بود، تشکر کردمو اونم صورتمو بوسید،
همه با حرف بابام صلوات فرستادن و گفتن مبارکه،
قرار شد فرداش بریم آزمایشگاه و سه روز بعدم بریم محضر
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══
#داستان_آموزنده
✍روزی مردی بغدادی از بهلول پرسید: جناب بهلول من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد: آهن و پنبه.
آن مرد با سرمایه خود مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود و پس از چند ماه فروخت و سود فراوانی برد و ثروتمند شد.
مدتی بعد آن مرد باز هم به بهلول برخورد؛ این بار به او گفت: «بهلولِ دیوانه» من چه بخرم تا منافع ببرم؟
بهلول این بار گفت پیاز و هندوانه بخر.
آن مرد این بار با تمام سرمایه خود پیاز و هندوانه خرید و انبار نمود؛ پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانههای او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوانی کرد.
فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت بار اول که با تو مشورت نمودم، گفتی آهن بخر و پنبه ، که سود زیادی بردم؛ ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود که کردی؟ تمام سرمایه من از بین رفت!
بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول مرا صدا زدی آقای شیخ بهلول! و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم؛ ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم.
مرد از رفتار و بیادبی که در زمان پولدار بودن داشت خجل شد و رفت.
از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب !
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش بر همه آفاق زد ...!
══❈═₪❅❅₪═❈══
🌹@Talangoory🕊
══❈═₪❅❅₪═❈══