۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌸🌺🍃 راحله ادامه داد : قبل از اینجا رفتم سر زمین پیش امیر (امیر تابستون ها سر زمین کار میکرده) به او
🌸🌺🍃
راحله گفت :ببین اینم از تربیت دخترت!!!
اینم از خودتون که دخترتون جلوی شما به تک عروستون این همه بی احترامی میکنه و شما چیزی نمیگین!!😒😤
برگشتم سمتش و چشم هام رو ریز کردم و گفتم :بی احترامی رو که تو کردی!!!
اونیکه باید تنبیه بشه تویی نه دخترم، اگر دختربس جلویی حرف هایی که بارش کردی چیزی نمیگفت و ازت قبول میکرد که خودم پوستش رو میکندم! اما تو..!
این بارو ازت میگذرم به احترام زری و مشهدی رحیم ولی یک بار دیگه ببینم پاتو از گلیمت درازتر کردی با همین دست هام زبونتو از حلقومت میکشم بیرون😠😤
دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه که صدام رو بلند کردم و تهدید وار گفتم :بخوایی یه کلمه دیگه حرف بزنیا کاری که دختربس نکرد رو خودم انجام میدم!
چیزی نگفت و نگاهش رو با نفرت بهم دوخت
رفتم بیرون دیدم دختربس روی ایوون تند تند داره قدم میزنه چشمش که به من خورد گفت :چرا نذاشتی ادبش کنم؟!🤨
نفس عمیقی کشیدم و گفتم : بچه نیست که بخوای بزنیش..
حالیش کردم یه بار دیگه بخواد از این رفتارها بکنه خودم از گیس هاش میگیرم میکشمش تا دم درِ خونهی آقاش!
نزدیک ظهر امیر از سر زمین برگشت
نمیدونست که راحله اینجاست، از همون دم در حیاط شروع کرد به داد و هوار کردن
-ننه این چه بلایی بود شما سرم آوردین!
منو خلاص کنید از دست این شری که انداختید به گردنم!!😤😤
اگر هم شما قرار نیست کاری بکنید بهم بگید بهم بگید تا خودم یه فکری به حال خودم بکنم و خودم رو خلاص کنم!
آخرین کلمهاش رو که زد به ایوون رسیده بود، هیچوقت ندیده بودم امیر تا این حد عصبی باشه و صداش رو بالا ببره!☹️😣
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 خوشا به حالتان معتکفین عزیز
👈توصیههای رهبر انقلاب به معتکفین برای استفاده از فرصت ایامالبیض ماه مبارک رجب
✏️ در این سه روزی که شما در مسجد هستید، تمرین مراقبت از خود بکنید؛ حرف که میزنید، غذا که میخورید، معاشرت که میکنید، کتاب که میخوانید، فکر که میکنید، نقشه که برای آینده میکشید، در همهی این چیزها مراقب باشید رضای الهی و خواست الهی را بر هوای نفستان مقدم بدارید.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
20.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | بابای قهرمان من
🔹️بخشهای جذاب و دیدنی دیدار فرزندان شهدای مدافع حرم با رهبر انقلاب
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الله اکبر !
احسن الخالقین که میگن یعنی این !😍😍
تا حالا هیچ کلیپی با زیباییش انقدر من رو تحت تاثیر نگذاشته بود !
انقدر زیبا و چشم نواز است که هر بیننده ای را سِحر و جادو می کند ! انصافا یک بار دیدن کمه، هزار بار ببینید
غرق در این زیبایی بکر خدا شوید !
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️♥️
دور کسی بگرد
که در نبودت دور کسی نگرده .
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌸🌺🍃 راحله گفت :ببین اینم از تربیت دخترت!!! اینم از خودتون که دخترتون جلوی شما به تک عروستون این همه
🌸🌺🍃
چنگی آروم به لپم زدم و گفتم :یواش ننه چخبرته…خوبیت نداره صداتو انداختی تو سرت جلو درو همسایه!😰
اما امیر همچنان داد میزد: اِ…خوبیت نداره تو درو همسایه؟!
سر زمین جلوی اون همه آدم چی؟!اونجا خوبیت داره؟!
رفتم و بازوش رو گرفتم و سعی میکردم با خودم ببرمش توی هال
_امیر ننه من که نمیدونم چیشده!!!
نمیدونم تو چرا اینطوری عصبانی شدی، درست درمون تعریف کن ببینم امروز چه اتفاقی افتاده که اینطوری کفری شدی!
امیر وسط هال دست به کمر ایستاده بود و داد میزد: اون زنیکهی دیووانه راحله امروز اومده بود سرِ زمین؛جلو اون همه کارگر؛
جلو دوست و دشمن شروع کرده داد و بیداد !!!
که خواهرت اِل که فلانت بِل ،بهش میگم نمیخوامت دست از سرم بردار پرو پرو میگه چه بخوای چه نخوای من دیگه زنِ شرعی و قانونیتم!!!🤨
تازه اینجا هم نمیمونم باید توی شهر برام خونه اجاره کنی!
به اینجا که رسید بغض کرد🥺☹️
پشتش رو بمن کرد و دستش رو به سرش گرفت، خیلی عصبی بود و ترجیح میدادم چیزی نگم فعلا تا یکم آروم بشه با صدای آرومی گفت :بی وجدانا این چه لقمهای بود که واسه من گرفتین!!
من عقلم نرسید…من بچه بودم شماها چی؟!
دختربس که تازه از چشمه برگشته بود و نصف حرف های امیرو شنیده بود اومد پیش ما میخواست حرف بزنه که اشاره کردم بهش و گفتم ساکت باشه،!!
یهو درِ هال با شدت باز شد!
فکر کردم بیوک اومده و از سرو صدامون عصبیه اما با دیدن راحله توی چهارچوب در چشمهام چهارتا شد!!😳😳
این دختر چش شده بود امروز!!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌸🍃🍃🍃🍃
💫 ذکرهای ماه مبارک رجب 💫
1⃣ ۱۰۰۰ مرتبه لااله الاالله
2⃣۱۰۰۰ مرتبه استغفِرُاللهَ ذَا الجلالِ و الاِکرامِ منْجمیعِ الذُّنوُبَوَالاٰثٰام
ِ
3⃣۱۰۰۰ مرتبه سوره توحید
4⃣۱۰۰۰مرتبه استغفِرُاللهَ و اسئلُهُ التَّوبَة
5⃣۱۰۰ مرتبه استغفِرُاللهَ الذی لااله الّٰاهوَ وحْدَهُ لاشریکَ لهُ واَتوُبُ الیهِ
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💕✨🕊💕
🌸🍃
نظر یکی از خانومای کانالمون🩷🤍
سلام میخواستم درموردداستان دلبر نظرم روبگم .متاسفانه عمه خورشید باعث و بانی اصلی خراب شدن زندگی دلبر هست ،دلبر بایدبعدازبدنیا اومدن مهتاب ازبیوک جدامیشدکه این بدبختی پشت بدبختی هاادامه پیدانکنه .درکل زندگی خودمم شبیه به دلبر هست به همین خاطر خیلی ناراحت هستم 😭😭
نظر یکی از خانومای کانالمون🩷🤍
سلام ادمین عزیز پیامم روتو گروه لطفاً بذار. میخواستم به خانمهایی که دلبر رو سرزنش میکنن بگم تاکفش کسی و نپوشیدین بجاش نظر ندین ما تو زندگی بیوک ودلبر نبودیم که درسته بیوک ودلبر اشتباهاتی داشتن هممون اشتباه داریم قضاوت با خداست موتظب باشیم خودمون چوب ندونم کاریهامون رو نخوریم نظریه پردازی که همه بلدن
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💓🤍اگه میخوای رزق و روزیت زیاد شه اینکارو بکن!!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💕✨🕊💕
🌸🍃
نظر یکی از خانومای کانالمون🩷🤍
سلام نازگل بانوی عزیز.
در مورد داستان دلبر: در اولین برخوردش در مورد رفتار عروسش با چه جدیت و قاطعیتی بهش گوشزد کرد که (حق بی احترامی نداره وگرنه زبونش رو از حلقومش میکشه بیرون). پس بانو دلبر می تونست خیلی راحت بیوک و کل زندگیش رو مدیریت بکنه و قاطع جلوی همسرش بایسته ولی خودش رو به بیخیالی زد و بچه هاش رو قربانی کرد.اگر واقعا ساده و بی سر و زبون بود چطور به عروسش که رسید اینهمه جذبه و جدیت پیدا کرد😊!!
زهرا از اصفهان🌹🌹
نظر یکی از خانومای کانالمون🩷🤍
سلام.وقت به خیر. داشتم قسمت عروسی امیر پسر دلبرو میخوندم.این چه گلی بود ببخشید سر امیر بدبخت گرفت.بیوک چه آشی بود که دلبر امیر ؛امید شو فدا کرد.وای وای 😔😔از کارای بیوک ودلبر.دختراهم بدون فکر وتلاش .امیر زودتر طلاق بده راحله رو ...
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🌸🌺🍃 چنگی آروم به لپم زدم و گفتم :یواش ننه چخبرته…خوبیت نداره صداتو انداختی تو سرت جلو درو همسایه!😰
🌸🌺🍃
راحله از صبح که برگشته بود فقط گند زده بود، اومد توی هال و گفت :خوب کردم اومدم سر زمین…
خوب کردم جلو مردم بهت گفتم تا همه بدونن چقدر دارید در حق من ظلم میکنید!
داداشِ من آبجی تورو گذاشته لای پرِ قو، اونوقت تو با آبجی داداشِ من اینطور رفتار میکنی!🤨😤
دختربس به راحله توپید:بیا برو جمع کن خودتو…این لاف هاتو ببر پیش کسی که ندونه توی خونهاتون چخبره!!
اینا نمیدونن من که میدونم خواهرمو چقدر اذیت میکردید، لیلای بیچاره کم مونده بود توی این چند ماه بمیره از گرسنگی گداها
احمد داداشت زورش بهتون نچربید آخرش مجبور شد زنش رو برداره ببره تا نکشتینش!
امروز همگی دست به دست هم داده بودن تا من رو سکته بدن!!!😨
دهنم خشک شده بود هر طوری که بود زبونم چرخید و گفتم :چی داری میگی دختربس؟!چرا الان داری میگی اصلا؟!
دختر بس با ناراحتی گفت :خب ننه میگفتم که بیشتر ناراحت میشدی؟! چیکار میخواستی بکنی؟! این گندِ آقا جونه با هیچی پاک نمیشه!!...
زانوهام دیگه تحمل وزنم رو نداشت
نشستم روی زمین و لب زدم : باید میگفتی دختر باید میگفتی!!! ای بمیری دلبر که خودت سیر بودی و دخترت همین بغلِ گوشت سر گرسنه گذاشته رو بالش و خوابیده، !
دختر بس خدا نکنهای گفت و ادامه داد: خودم حواسم بهش بود که…چند باری که قایمکی براش بقچهی خوراکی پیچیدم و دادم دستش همین راحله خانوم و ننهاش یه قشقرقی به پا کرده بود که بیا و ببین!☹️😤
نگاهم رفت پی راحله که حق به جانب وایساده بود و نگاهش رو به زمین دوخته بود،
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°