eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
25.2هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5.3هزار ویدیو
6 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/joinchat/594149760C83b845a7b3 🌹داستان هایمان براساس واقعیت می‌باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) : شکرگزاری عالم بر علمش عبارت است از : عمل کردنش به آن علم، و گذاشتن آن در اختیار سزامندانش 📚غررالحكم 🕯🪔💡 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
نبی رحمت (صلی الله علیه وآله) : از هر کس گفته ای آموختی، بنده اش شده ای 🌿🌱✨ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح آمده دفتر اين زندگى را باز کن زيستن را با سلام تازه اى آغاز کن گل بخند و گل شنو در گلشن اين بوستان زندگی را با عشق تازه ای آغاز کن... سلام صبح دوشنبه بخیر ☕️ ❖
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) : 💛🧡 هر که در جستجوی دانش باشد، بهشت در جستجوی اوست. 📚منتخب میزان 💛 🧡 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔆سیره‌ی امام سجاد علیه‌السلام 💥یکی از اقوام امام سجاد علیه‌السلام نزد حضرتش آمد و شروع به ناسزا گفتن کرد. حضرت در جواب او چیزی نفرمودند. چون آن شخص از مجلس برفت، حضرت به اهل مجلس خود فرمود: «شنیدید آنچه را که این شخص گفت. الآن دوست دارم که با من بیایید و برویم نزد او تا جواب مرا از دشنام او بشنوید.» 💥آنان گفتند: «ما همراه شما می‌آییم و دوست داشتیم که جواب او را می‌دادی.» حضرت حرکت کردند و این آیه‌ی شریفه را می‌خواندند: «آنان که خشم خود را فرونشانند و از بدی مردم درگذرند (نیکوکارند) و خدا دوستدار نکوکاران است.»* 💥راوی این قصه گفت: ما از خواندن این آیه فهمیدیم که حضرت به او خوبی خواهد کرد. پس حضرت آمدند تا منزل آن شخص و او را صدا زدند و فرمودند که به او بگویید علی بن الحسین علیه‌السلام است. چون آن شخص شنید که حضرت آمده، گمان کرد حضرت برای جواب‌گویی دشنام آمده است! 💥حضرت تا او دیدند، فرمودند: ای برادر! تو نزدم آمدی و مطالبی ناگوار و بد گفتی، اگر آنچه گفتی از بدی در من است، از خداوند می‌خواهم که مرا بیامرزد و اگر آنچه گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد. 💥آن شخص چون چنین شنید، میان دیدگاه حضرت را بوسید و گفت: «آنچه من گفتم در تو نیست و من به این بدی‌ها سزاوارترم.» •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
💚چرا شکر گزاری اینقدر بر روی زندگی ما تاثیر گذار است؟ ✔ هنگامیکه در حال شکر گزاری کردن هستید در اصل شما بر روی آنچه که دارید تمرکز و توجه می‌کنید وقتی چیزی را بیشتر ببینید طبق قانون جهان هستی از آن بیشتر دریافت میکنید شما در حین شکر گزاری در حال بیشتر دیدن نعمت ها هستید ✔وقتی در حال شکر گزاری هستید شما در اصل بر روی حس مثبت خود تکیه کرده اید و وزنه حس مثبت شما سنگین تر است ✔وقتی در حال شکر گزاری هستید بدون هیچ چشم داشت و انتظاری قدر دانی میکنید و‌جهان به این قدر شناسی شما جواب خواهد داد و‌چون جهان هستی پر از فراوانی است آن را بیشتر و بیشتر به شما نشان خواهد داد ✔وقتی شما در حال شکر گزاری هستید ارتعاش مثبت بر روی خواسته خود دارید و به جهان اعلام میکنید که بیشتر دیده اید و بیشتر دریافت میکنید حس قدر شناسی برابر است با: توجه + احساس مثبت و این دوقطب بزرگ ،انرژی مضاعفی بر زندگی شما ساطع میکند و دریک کلام شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند❤️ ‎‎‌‌‎‎ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#ستاره🌿 منو با سه‌ تا بچه دست خالی با دمپایی از خونه بیرون کرد، بچه کوچیکم چهار سالش بود دخترم 16پ
🌿 حتی خاک سپاریشم به من فوش میدادن هر چی از دهنشون درمیومد میگفتن😔🥺 نگام نمیکردن، منم تنها برای خودم گریه میکردن نمی دانستم برای مادرم گریه کنم برای درد بی درمون خودم گریه کنم برای بچه های که چن ماه ندیدمشون گریه کنم هی بلند میشدم غذا درست میکردم کارا رو میکردم تا حرفاشون نفهم یع ده روزی از مردن مامان گذشت خواهر دیگم به خواهرم زنگ زد که چرا بیرونش نمیکنید ای مامانم کشته حالا آمده کنارتون اونم هزار تا فوش سر صدا بیرونم کرد! رفتم در مغازه برادرم کلید بهم داد گفت برو خونه، برادرم الهی خیر ببینه مجرده رفتم خون ریزی شدید داشتم😔 حتی روم نمیشد بگم گشنمه، چی بگم چیزی لازم دارم یا نه، اومدم تو حیاط دوتا کاشی حیاط کردم مثل دیونه ها قبر مامان 😭😭 جانماز پهن میکردم مینشستم گریه میکردم باهاش حرف میزدم همانجا نماز دعا میخوندم، 🤲 دل بستم بخدا خیلی دعا گریه حتی برای چهلم نرفتم نبردنم🥺😢 اصلا محلم نمیزاشتن من بودم برادرم اونم مجرد بود نمتونستم اگه حتی پوشاک بخوام، 😓 بهش بگم بنده خدا خیلی کمکم میکرد بعد مادرم دوتا برادر ویه خواهر مجرد داشتم که یکی از برادر ها با من زندگی میکرد یکی با اون خواهرم بچه ها خیلی کم بهم سر میزدن حتی گوشی هم نداشتم بهشون زنگ بزنم! یه همسایه برادرم داشت خدا خیرش بده یه موقعی صدام میزد میرفتم خونش با گوشیش به بچه ها زنگ میزدم اونا هم ازم سرد شده بودن درست جواب نمیدادن.. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖منبر کوتاه 🔖 🎥نزول بلا در خانه بی‌نماز 🔰 ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
📚داستان کوتاه در گذشته، پیرمردی بود ڪه از راه ڪفاشی گذر عمر می ڪرد ... او همیشه شادمانه آواز می خواند، ڪفش وصله می زد و هر شب با عشق و امید نزد خانواده خویش باز می گشت.🍀 و امّا در نزدیڪی بساط ڪفاش، حجره تاجری ثروتمند و بدعنق بود؛ تاجر تنبل و پولدار ڪه بیشتر اوقات در دڪان خویش چرت می زد و شاگردانش برایش ڪار می ڪردند، ڪم ڪم از آوازه خوانی های ڪفاش خسته و ڪلافه شد ... 🍀🍀 یڪ روز از ڪفاش پرسید درآمد تو چقدر است؟ ڪفاش گفت روزی سه درهم تاجر یڪ ڪیسه زر به سمت ڪفاش انداخت و گفت:🍀 بیا این از درآمد همه ی عمر ڪار ڪردنت هم بیشتر است! برو خانه و راحت زندگی ڪن و بگذار من هم ڪمی چرت بزنم؛ آواز خواندنت مرا ڪلافه ڪرده ...🍀 ڪفاش شوڪه شده بود، سر در گم و حیران ڪیسه را برداشت و دوان دوان نزد همسرش رفت. آن دو تا روز ها متحیر بودند ڪه با آن پول چه ڪنند ...!🍀 از ترس دزد شبها خواب نداشتند، از فڪر اینڪه مبادا آن پول را از دست بدهند آرامش نداشتند، خلاصه تمام فڪر و ذڪرشان شده بود مواظبت از آن ڪیسه ی زر ...🍀 تا اینڪه پس از مدتی ڪفاش ڪیسه ی زر را برداشت و به نزد تاجر رفت، ڪیسه ی زر را به تاجر داد و گفت: بیا ! سڪه هایت را بگیر و آرامشم را پس بده.🍀 "خوشبختی چیزی جز آرامش نیست🍀" ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) : 🌺🌸🌿 یادخدا عقل را آرامش می دهد، دل را روشن می کند و رحمت او را فرود می آورد. 📚تصنیف غرر 🌺 🌿🌹 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
✍آیت ‌الله بهجت: از کرامات حاج شیخ عبدالکریم حائری این بود که زمانی که رودخانه قم در اثر سیل طغیان کرده بود و آب تا لبه پل علی خانی رسیده بود، به گونه‌ای که عده‌ای از روی پل با آب رودخانه وضو می‌گرفتند و به خاطر آن نیز برای جلوگیری از نفوذ آب تمام فرش های مسجد امام را جمع کرده بودند، مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت - تربت مزار سیدالشهدا علیه السلام - را در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت، پس از این کار مرحوم حائری، به تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت چندین متر آب پایین‌تر رفت و به برکت این کار، وی از طغیان بیش از حد رودخانه جلوگیری به عمل آمد. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══