💞 اگر میخواهید زندگیتان، سرشــــــار از زیبــــــایی شــــــود؛💓 ابتدا باید زیبا فكر کنید، سپس زیباتر درباره اش حرف بزنید،💖 زندگی چیزهایی را برای شما به ارمغان می آورد که باورش کرده اید...💝 پس زیباترین ها را در ذهنتان به تصویر بکشید تا اتفاق بیفتند...💕 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

. 💠 امام باقر علیه السلام: فضیلتی چون جهاد نباشد ، و هیچ جهادی چون .... ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

#ارسالی_اعضای_کانال❤️ بسم الله الرحمن الرحیم ۱۸سالم بود و داشتم دیپلمم رو میخوندم شوهر خواهرم علی آقا همسر لیلا من رو به دوستش خلیل که ۲۰ سالش بود معرفی کرد، 🌷عید نوروز سال ۸۶ بود که علی آقا با خلیل اومدند عید دیدنی یعنی در واقع می‌خواستند من رو ببینند! من به داخل اتاق رفته و از اتاق بیرون نیامدم تا عموی خدا بیامرزم با خوانواده برای عید دیدنی اومدند، به خواست مادرم با چادر از اتاق خارج شدم خلیل با یک نگاه تحسین آمیز نگاهم کرد و به علی آقا چیزی گفت و بعد ۲ ماه خلیل با خوانواده برای خاستگاری آمدند. خوانواده خلیل مخالفت های بسیاری کردند اما بعد اعلام رضایتی (به ظاهر کردند ) بعد چند جلسه و گذشت ۶ ماه عقد کردیم با مهریه ۱۴ سکه ۲ماه از زندگی مشترک می‌گذشت!! که متوجه شدم باردار هستم خوانواده شوهرم گفتند که چرا انقدر زود باید بندازیم با هزار بدبختی تونستیم بچم رو نگه داریم، دختر بود اما خلیل از دختر تنفر داشت اما بعد بدنیا اومدن اون گفت عاشق دخترم و خواستیم نام او رو جیران بگذاریم که فاطمه زهرا علیهاالسلام در خواب فرمان گذاشتن اسم هانیه رو دادند. منم که عاشق دخترم گفتم چه بهتر که دخترم کنیز فاطمه باشه و نام اون رو هانیه گزاشتیم😍❣ ادامه.. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

🌸🌿 پارت دوم از بدنیا اومدن هانیه ۸ ماه گذشته بود و هانیه تازه ۴ دست و پا راه می‌رفت کبری (مادر خلیل ) در اتاق رو باز میزاشت تا هانیه در هنگام راه رفتن از پله ها بیفته و چند بار قصد کشتنش رو داشتن، خلیل هم میدونست هر کاری که می‌کرد تا مستقل زندگی کنیم مانع می‌شدند!! هانیه ۱ ساله بود که درخواست وام دادیم تا بریم مستجری و مستقل زندگی کنیم محمدعلی (پدرخلیل) بدون اطلاع ما با وکالتی که از خلیل داشت وام رو گرفت و به پسر دومش (رحیم )داد، تا اون بره خونه بخره و ما مجبور شدیم قسط بدیم هانیه ۲ سالش بود که حالم بهم خورد و به بیمارستان رفتم دکتر به خلیل گفت : آقا برید شیرینی و گل بخرید خلیل با عصبانیت گفت :خانم دکتر همسر من حالش خوب نیست شما هوس گل و شیرینی کردید 😤 دکتر خنده سر داد : آقای محترم همسرتون باردار هستن 🤰 خلیل از خوشحالی سر از پا نمیشناخت که کبری با عصبانیت گفت اولی بس نبود چطونه شما محمدعلی :خجالت نمی‌کشید ۳ ساله ازدواج کردید این چه کاراییه خلیل رو به پدر : مگه ما نامحرمیم مگه خلاف شرع انجام دادیم! 😳 بعد ۹ ماه آزار و اذیت پسرم بدنیا آمد نام او هم امير محمد گذاشتیم 😍❣ من هانیه و امير محمد رو خیلی دوست دارم وقتی هانیه ۷ ساله و امير محمد ۵ ساله بود میخواستم هانیه رو مدرسه بنویسم کبری هی میگفت چه کاریه با یه بچه کوچیک این کار های مسخره رو انجام بدی خلیل هم گفت زندگی خودمه خودم تصمیم میگیرم و هانیه رو مدرسه نوشتیم، که سه باره باردار شدم، 🥰 چه حس شیرینی بود اما باز محمدعلی:بسه دیگه ۲ بس نبود پول دارید هی بچه میارید آیندشون رو تامین کنید بعد خلیل پدر من احترامشان واجب اما رزق این بچه ها رو خدا میده در ضمن تنها کسی میتونه آینده رو تامین کنه! اول هم الله هس پس دیگه حرفی نمیمونه حالا سه تا قنچه دارم هانیه امیرمحمد و نازنین زهرا وقتی هانیه به سن تکلیف رسید، خیلیی به حجاب علاقه شد اما معصومه (خواهر خلیل )و کریم (برادر خلیل ) و رحیم نون حرام خور و کبری و محمدعلی مخالف حجاب بودن فقط خلیل مذهبی بود هانیه به شدت به حجاب علاقه داشت و مت اینو دوست داشتم و بهش کمک میکردم حجابش رو حفظ کنه ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

🌸🌿 پارت سوم هانیه به کلاس پنجم و امير محمد ۳ میخوندند که خلیل به خاطر مشکل قلبش به بیمارستان رفت در این زمان کبری و بقیه با همکاری هم دیگه پرندگان مورد علاقه خلیل رو فروختند، 😔 وقتی خلیل برگشت و سراغ آنها رو گرفت کبری گفت زینب ایم کار رو کرده و تمام کارهای خود رو به گردن من انداختند و باعث دعوا شدند، 😒 آن دعوا بهانه خوبی بود که خلیل از آنها جدا شه و مستقل زندگی کنیم و خلیل میدونست من بی گناهم و به این وسیله کمی از طلبمون رو گرفتیم و جدا شدیم. 👊😄 ۲ سال گذشت نازنین پیش دبستانی و امير محمد ۵ و هانیه اول راهنمایی میخوند که هانیه عضو بسیج فعال و ویژه شد که اون حس شیرین برای ۴ رمان بار سراغم اومد من باردار بودم هانیه از ۶ سالگی خیلی خوب منو درک کرد، کبری به شدت شروع کرد به آزار من اما هانیه مانع می‌شد و قاطعانه جواب میداد : بس کنید دیگه آنقدر دخالت باعث بهم خوردن ۳ سه تا بچه دیگت شد حالا نوبت ما س اما کور خوندی حرومزاده وارد زندگی ما بشی روزگارت رو سیاه میکنم کبری با فریاد : به چی دختر دخالت میکنی!؟؟ 🤨 هانیه با فریاد بلند تر :صدات رو سر من بالا نبر من دخالت میکنم یا تو تو تو زندگی ما دخالت میکنی اما من تو زندگی خودم برای همین ازم می‌ترسیدی و دوست نداشتی من زنده باشم اره ارههههه گورتو گم کن از خونه ی ما بیرون... بیروووننن 😤😡 کبری با عصبانیت از خانه خارج شد... اسم پسرم محمد رضا گذاشتم الان ۶ ماهشه زندگیم عالیه از هانیه ممنون هستم چون الان با اینکه سنش کمه اما کارش عالیه نه تنها عضو بسیجه!! بلکه داره عضو یگان ویژه هم شد خانواده خلیل هم هر وقت میخوان دخالتی کنن، هانیه مقاومت میکنه، اما دیروز وقتی کبری خواست هانیه رو ضایع کنه هانیه گفت سری بعد نزدیک این خونه شی دستگیرت میکنم به جرم مزاحمت خلیل هم از خدا خواسته تایید کرد.😁🤣 پایان. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

🔶 تأخیر در ظهور اینکه امام زمان ظهور نمی‌کنند و در ظهور ایشان تاخیر می‌افتد به این دلیل است که ما مانع شده‌ایم، ما نمی‌گذاریم او بیاید؛ معصیت ما مانع شده است؛ گناهان ما جلوی ظهور را گرفته است. ⚜ استاد مجاهدی؛ به نقل از مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت رحمه‌الله‌علیه ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

📚نظم امام رضا (ع) مثال زدنی بود. یاران امام (ع) هربار که همراه ایشان می‌شدند، متوجه سبک زندگی خاص و زیبای ایشان می‌شدند. مثلا امام (ع)، برای اینکه برای همه امور خود فرصت کافی داشته باشند، هر روزِ خود را به چهار قسمت تقسیم می‌کردند و به یاران خود هم می‌فرمودند: «بکوشید روزتان را در چهار بخش تنظیم کنید: بخشی برای عبادت و خلوت با خدا، بخشی برای تأمین معاش، بخشی برای معاشرت و مصاحبت با برادران و بخشی برای تفریح. از نشاط به‌دست‌آمده از تفریح، نیرویی برای انجام وظیفه در بخش‌های دیگر به‌دست می‌آورید» از موارد جالب دیگر این بود که ایشان نه تنها به پاکیزگی و مرتب بودن اهتمام داشتند، حتی برای مثال، مسواکدانی داشتند که پنج مسواک در آن بود. بر هریک نام یکی از نمازهای پنجگانه را نوشته بودند و هنگام هر نماز، با یکی از آنها مسواک می‌زدند. رفتار امام (ع) همیشه به اطرافیان نشان می‌داد زندگی یک انسان باایمان و باخدا، یک زندگی پریشان نیست؛ بلکه پر از نظم و ترتیبی است که لحظه‌ها را پر می‌کند آرامش و زیبایی 📚برگرفته از عیون اخبار الرضا (ع). ج۲ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

📽 #زنده_از_حرم 🏴 آئین تعویض پرچم گنبد مطهر در شب شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ✾࿐༅🍃🖤🍃༅࿐✾ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

در مسیر آرامش💞 یکی از بیمارى‌هاى خطرناک، مرضى بى‌صداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد و اما مى‌تواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید. این بیماری، مرض «عادى‌شدنِ نعمت» است. این بیمارى چهار نشانه دارد: 1ـ اینکه نعمت‌هاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس [شکرگزارى] در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده 2ـ این که وارد خانه شوى و همه‌ى اعضاى خانواده‌ در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى 3ـ وارد بازار شوى و خرید کنى و تمامى مایحتاج زندگى را در چرخ دستى بگذارى و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگذار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى. 4ـ هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى نگران و ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى! خدایا مراقبم باش اگر اینگونه شوم، در وضعیت خطرناکى هستم ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

🔰 امام حسن عسکری (ع): کسی که دوستش را در خلوت نصیحت کند، او را "آراسته" است... ⛔️ و کسی که آشکارا او را #نصیحت کند، عیب های او را برملا کرده است! 📙 تحف العقول /صفحه 36 #حدیث_روز 💯🍀💐 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

🌺خدﺍﻭﻧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿر： ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ ﻭ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ می گیرﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﭘﺎﮐﯿﻢ ﺭﺍ... 🌸ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ ﺑﺒﺨﺶ: ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻭ ﺻﺒﺮ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ مى كند ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮏ مى كند ... 🌼ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﻣﺒﺘﻼ ﻧﮕﺮﺩﻡ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻭ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ ﮐه ﺍﻭﻟﯽ ﭘﺎﮐﯽ ﺟﺴﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ مى گيرد ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﺍ ... ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══

✌️دو چیز را در زندگی به یاد داشته باش 1️⃣ مراقب #افکارت باش ▫️ وقتی #تنهایی 2️⃣ مراقب #کلماتت باش ▫️ وقتی با #دیگرانی 🔹🤍💙🤍 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══