eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
24.3هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
5.2هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 وقتی رسیدم خونه مصطفی و حسن تو حیاط نشسته بودن، سلام کردم و وارد خونه شدم زری و گوهر نب
🌺🌿 یاد اون روز افتادم که خانم جون بهم گفت تو میدونستی گوهر رضا رو دوست داره یا نه.!؟؟ دلم و به دریا زدم و گفتم خانم جون یادتونه اون روز بهم گفتید...😓 نزاشت حرفم تموم بشه و گفت آره یادمه -چرا اون حرف و زدید؟ لبخند کمرنگی زد و گفت چون حرفهاتونو تو آشپزخونه شنیدم.☺️ -واقعاااااا؟؟ -پس به خاطر همین به محترم خانم اینجوری گفتید؟ راستش و بخوای آره آخه بنده خدا حرفی هم نزده بود ولی دیدم این بهترین بهونست.!! البته که جاش نبود برای خواستگاری از خواهر زاده اش آخه کیو دیدی وسط خواستگاری حرف خواستگاری کس دیگه رو بزنه، 😒 -خان داداش هم میدونه؟ _نه مادر چیو بدونه شما هم کاری نکنید یه وقت چیزی بفهمه ها.!! خانم جون از جاش بلند شد و نفسشو بیرون داد و گفت : والا گوهر کم خواستگار نیومده براش رو هر کی یه عیب و ایرادی میزاشت حالا میفهمم دردش چی بوده.!! 😮‍💨😣 با ناراحتی گفتم خانم جون من خیلی ناراحتم برای گوهر اصلا شرایط روحی خوبی نداره.! میدونم مادر ولی چیکار میشه کرد! راست میگفت مادرم کاری نمیشد کرد فقط باید گوهر زودتر خودش و جمع و جور میکرد. فردا کلاس خیاطی داشتم و امتحان عملی داشتیم، زیاد استرس نداشتم چون تمام الگو کشیدنا رو بلد بودم.! بیشتر استرس اینو داشتم که فردا باز خبری از اون پسر نباشه.☹️ یه حس و حالی و داشتم که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم هر لحظه فقط به اون فکر میکردم.، تمام فکر و ذکرم شده بود پسری که هیچ شناختی ازش نداشتم،!😣🥺 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌺👌پنج مرتبه صلوات بفرست و آية الكرسي را نيز بخوان،سپس بدون آنكه بر زبان جاري كني،در دلت بسيار بگو: ↯↯↯ 🍃🌸 اللَّهُمَّ اجعَلني في دِرعِكَ الحَصينَةِ الَّتي تُجعَلُ فيها تَشاءَ. تا آنكه در كارت گشايش يابد. 🌸🍃 📚معاد شناسي.ج7ص237 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔸 فواید گوش كردن به اذان شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار میدهد . پیامبر اكرم (ص) میفرماید : همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمیشنوند مگر اذان شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو میکند . امام على (ع) میفرماید : كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید شنیدن اذان انسان را سعادتمند میكند . پیامبر اكرم (ص) میفرماید : كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد ، نزد خداوند از سعادتمندان است. شنیدن اذان سبب دورى شیطان میشود . رسول اكرم (ص) میفرماید : شیطان وقتى نداى اذان را میشنود فرار میکند امام باقر (ع) فرمود : رسول خدا (ص) هنگامي که اذان موذّن را ميشنيد ، آنچه را موذّن ميگفت تکرار ميکرد 📚میزان‌الحكمه‌ج۱،ص۸۲،وج۱ص۸۴ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمده ام شاه پناهم بده آریا عظیمی نژاد ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠 ذکر زیاد شدن روزی 🔹 رسول خدا صلی الله علیه و آله: کسی که می‌خواهد روزی فراوان داشته باشد، این ذکر را زیاد بگوید و قبل و بعد از آن، صلوات بفرستد: اللهم أغنِنی بِحَلالِکَ عَن حرامِک، و بِفَضلِک عَمَّن سِواک؛ خدایا مرا به وسیله حلالت از حرام خویش بی نیاز کن و با فضل و بخشش خودت، از هر چه غیر خودت، بی نیاز ساز. 📚 فقه الرضا/ص399 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
خدای مهربانم،🌷 حس داشتنت پناهگاهیست همیشگی در اوج سختی هایم✨ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔸 علت مهم آشوب دل‌ها ✍️ علامه طباطبایی(ره): گردش زبان، دل را به گردش آورد؛ اگر زبان به ذکر خدا مترنم گردد، دل نیز در حرم خدا حرکت می‌کند و اگر زبان به گناه حرکت کند، دل نیز در این مرتع شیطان جولان می‌کند. یک علت مهم آشوب دل‌ها همانا تکثیر در کلام‌هاست. 🔹به روایت علامه حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: اگر نبود تشویش و اضطراب در قلوب و زیاده سخن گفتن شما، قطعاً می‌دیدید آنچه را من می‌بینم و می‌شنیدید آنچه را من می‌شنوم. 📚تفسیر المیزان، ج ۵ ✍️ علامه طباطبایی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠 امام حسن علیه‌‏السلام: 💢 و اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَاَنَّکَ تَعیشُ اَبَدا وَ اعْمَلْ لآخِرَتِکَ کَاَنَّکَ تَمُوتُ غَداً؛ ✍️ برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه [در این دنیا] خواهی بود. و برای آخرتت [نیز چنان] سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت. 📚 مستدرک الوسائل ج۱ ص ۱۴۶ / تحف العقول، ص۴۰۸،ح ۲۰ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
❣آن چیزی که شما به نام شانس می‌شناسید، درواقع همان لطف خداوند است که دربهترین زمان در زندگی شما نمایان می‌شود. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#پروانه 🌺🌿 یاد اون روز افتادم که خانم جون بهم گفت تو میدونستی گوهر رضا رو دوست داره یا نه.!؟؟ دلم
🌺🌿 ای وااااای خواب موندم لعنتییییی...😱 با عجله پا شدم و تند تند حاضر شدم و از خونه بیرون زدم. فتانه که دیده بود دیر کردم خودش رفته بود، خوشبختانه تاکسی خالی بود دربست گرفتم.!! نگاه ساعتم کردم یه ربع دیر کرده بودم. نفس عمیقی کشیدم و داخل ساختمون شدم، در کلاسمون بسته بود. چند ضربه به در زدم و دستگیره در و پایین کشیدم و در باز شد. همه مشغول بودن به مربیمون سلام کرد و خواستم وارد بشم که با اشاره بهم گفت بیرون وایسم، بیرون منتظر موندم و چند لحظه بعد مربیمون اومد.! نگاهی بهم انداخت و گفت چقد دیر کردی.😒 -ببخشید خواب موندم. _الان دیگه نمیشه بیای سر کلاس وسط امتحانه.! -خواهش میکنم بزارید بیام امتحانمو بدم. الان وقت کم میاری برو جلسه بعدی از تو امتجان میگیرم. هر چی اصرار کردم قبول نکرد🤦‍♀ با ناراحتی برگشتم و از ساختمون بیرون اومدم که با دیدن کسی که تمام ذهنم و درگیر کرده بود پاهام بی حس شد.! با همون لبخند همیشگیش سلام کرد. با صدایی که به زور شنیده میشد جواب دادم.😓 احساس میکردم از صورتم داره آتیش میزنه بیرون تمام بدنم گر گرفته بود.! _ببخشید من میتونم چند دقیقه وقت شما رو بگیرم؟ این دفعه برعکس دفعه قبل گفتم: بفرمایید.! یه کم این طرف اون طرف و نگاه کرد و گفت : اینجا جای مناسبی نیست اگه ممکنه بریم تو پارکی که اون طرف خیابونه! -باشه، جلو جلو راه افتاد و منم پشت سرش راه افتادم، انقد قلبم تند تند میزد که هرلحظه احساس میکردم الان قلبم از دهنم میزنه بیرون.😰🥶 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸دل خود را 🦚از رنگ‌ها سرشار كن؛ 🌸درخشان و رنگارنگ 🦚مثل یك طاووس 🌸و برای این 🦚دلشادی و آواز و شور 🌸به دنبال دلیلی نباش 🦚كسی كه برای 🌸شادی دلیلی می‌جوید، 🦚شاد نخواهد بود 🌸عصرتون سرشاراز زیبایی ‌‌‍‌ ─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─