#گزیده_نڪات_تفسیرے
#صفحه_229
❇️فرازى از زندگى #بت_شکن بزرگ!
💠فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ
🌱پس (آن را برایشان آورد، و) هنگامی که دید دستهایشان بهسوی آن دراز نمیشود، آنان را ناشناس (و بیگانه) شمرد و از آنان ترسی در دلش احساس کرد. (ولی آنان) گفتند: «نترس؛ که ما (فرشتهایم و) بهسوی قوم لوط فرستاده شدهایم.»
هود - ۷۰
🔷✨اکنون نوبت فرازى از زندگانى ابراهیم این قهرمان بت شکن است، البته در اینجا تنها یک قسمت از زندگانى او که مربوط به داستان قوم لوط و مجازات این گروه آلوده عصیانگر است، اشاره شده، نخست مىگوید: «فرستادههاى ما نزد ابراهیم آمدند در حالى که حامل بشارتى بودند» (وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى).
🔷✨این فرستادگان الهى همان فرشتگانى بودند که مأمور درهم کوبیدن شهرهاى قوم لوط بودند، ولى قبلا براى دادن پیامى به ابراهیم (ع) نزد او آمدند.
در این که بشارتى که آنها حامل آن بودند چه بوده است، دو احتمال وجود دارد که جمع میان آن دو نیز بىمانع است: نخست بشارت به تولد اسماعیل و اسحاق است که بشارت بزرگى براى او محسوب مىشد.
🔷✨دیگر این که ابراهیم از فساد قوم لوط و عصیانگرى آنها سخت ناراحت بود،هنگامى که با خبر شد آنها چنین مأموریتى دارند، خوشحال گشت.
به هر حال: «هنگامى که رسولان بر او وارد شدند سلام کردند» (قالُوا سَلاماً).
«او هم در پاسخ به آنها سلام گفت» (قالَ سَلامٌ).
«و چیزى نگذشت که گوساله بریانى براى آنها آورد» (فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ).
از این جمله استفاده مىشود که یکى از آداب مهماندارى آن است که غذا را هر چه زودتر براى او آماده کنند، چرا که میهمان وقتى از راه مىرسد مخصوصا اگر مسافر باشد غالبا خسته و گرسنه است، هم نیاز به غذا دارد، و هم نیاز به استراحت، باید زودتر غذاى او را آماده کنند تا بتواند استراحت کند.
📚تفسیر نمونه
༻🍃🌸🍃༺
#گزیده_نڪات_تفسیرے
#صفحه_229
❇️فرازى از زندگى #بت_شکن بزرگ!
💠فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى قَوْمِ لُوطٍ
🌱پس (آن را برایشان آورد، و) هنگامی که دید دستهایشان بهسوی آن دراز نمیشود، آنان را ناشناس (و بیگانه) شمرد و از آنان ترسی در دلش احساس کرد. (ولی آنان) گفتند: «نترس؛ که ما (فرشتهایم و) بهسوی قوم لوط فرستاده شدهایم.»
هود - ۷۰
🔷✨اکنون نوبت فرازى از زندگانى ابراهیم این قهرمان بت شکن است، البته در اینجا تنها یک قسمت از زندگانى او که مربوط به داستان قوم لوط و مجازات این گروه آلوده عصیانگر است، اشاره شده، نخست مىگوید: «فرستادههاى ما نزد ابراهیم آمدند در حالى که حامل بشارتى بودند» (وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى).
🔷✨این فرستادگان الهى همان فرشتگانى بودند که مأمور درهم کوبیدن شهرهاى قوم لوط بودند، ولى قبلا براى دادن پیامى به ابراهیم (ع) نزد او آمدند.
در این که بشارتى که آنها حامل آن بودند چه بوده است، دو احتمال وجود دارد که جمع میان آن دو نیز بىمانع است: نخست بشارت به تولد اسماعیل و اسحاق است که بشارت بزرگى براى او محسوب مىشد.
🔷✨دیگر این که ابراهیم از فساد قوم لوط و عصیانگرى آنها سخت ناراحت بود،هنگامى که با خبر شد آنها چنین مأموریتى دارند، خوشحال گشت.
به هر حال: «هنگامى که رسولان بر او وارد شدند سلام کردند» (قالُوا سَلاماً).
«او هم در پاسخ به آنها سلام گفت» (قالَ سَلامٌ).
«و چیزى نگذشت که گوساله بریانى براى آنها آورد» (فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ).
از این جمله استفاده مىشود که یکى از آداب مهماندارى آن است که غذا را هر چه زودتر براى او آماده کنند، چرا که میهمان وقتى از راه مىرسد مخصوصا اگر مسافر باشد غالبا خسته و گرسنه است، هم نیاز به غذا دارد، و هم نیاز به استراحت، باید زودتر غذاى او را آماده کنند تا بتواند استراحت کند.
📚تفسیر نمونه
༻🍃🌸🍃༺