دردراباجانپذیراییمُ ؛ باغمهاخوشیم '!
قالیکرمانکهباشی ؛ میخوریپابیشتر ..
۲۰ دی ۱۴۰۱
بَمکهبودم ؛ فقربودُعشق ؛ اماروزگار
زخمغربتبردلمآورد ؛ اینجابیشتر ..
۲۰ دی ۱۴۰۱
هرشب ِ عمرمبهیادتاشکمیریزم ؛ ولی
بعد ِ حافظخوانی ِ شبهای ِ یلدابیشتر ..
۲۰ دی ۱۴۰۱
رفتهای ؛ اماگذشت ِ عمرتأثیرینداشت "
منکهدلتنگتوام ؛ امروز ؛ فردابیشتر ..
۲۰ دی ۱۴۰۱
زندگیتلخاست ؛ ازوقتیکهرفتی ؛ تلختر
بغضجانکاهاست ؛ هنگامتماشابیشتر ..
۲۰ دی ۱۴۰۱
هیچکسازعشقسوغاتیبهجز ؛ دوریندید
هرقدریعقوبتنهاشد ؛ زلیخابیشتر ..
۲۰ دی ۱۴۰۱
بربخار ِ پنجره ؛ یکشبنوشتی : عاشقم
خونانگشتمبرآجرحککنم ؛ مابیشتر ..
۲۰ دی ۱۴۰۱
۲۰ دی ۱۴۰۱
۲۰ دی ۱۴۰۱
۲۰ دی ۱۴۰۱
منهنوزتوپاییزگیرکردم ؛
۲۱روزهکهازپاییزمیگذره ؛ اما
تموم ِ دلتنگیاُ ؛ غمهاشُسپردهبهماُرفته
بیمروتنمیادامانتیهاشُبگیرهُمارو خلاصکنهازفکرُخیال ..
۲۱ دی ۱۴۰۱
۲۱ دی ۱۴۰۱