یهعزیزی
هرشببعدازاینکه۳دقیقهاز۰۰:۰۰میگذشت
میگف:
تولدتمبارک۳دیقهبزرگترشدی(:
راسمیگف
منهرشببعداز۰۰:۰۰
بزرگترمیشم
انقدبزرگمیشموتوخاطراتگمکهانگاریه پیرزن ِ ۵۰سالهام
ماآدماتاوقتیکنارهمهستیم
ازلحظههای ِ کنارهمبودنلذتنمیبریم
ولیتایهچیزیمونبشه
تازهمیفهمیمچیکارکردیموکیوازدست دادیم
بیایمیکمفقطیکمباهممهربونباشیم(:
- تامیلا -
ساکتبود مهربونواحساسی امابرای ِ توازجونشمایهمیذاشت
-کاش قدر شو بیشتر میدونستی
- تامیلا -
-کاش قدر شو بیشتر میدونستی
+اینکهولشکردیورفتینشوندهندهیبی لیاقتیتبود