- تامیلا -
وقتی درجواب چته میگم هیچی ، نه این که هیچیم نباشه ؛ دلیل ناراحتیم یه سری چیزای چرتن که در کنار هم
دوستان ؛ حق
حق ؛ دوستان ..
یهنصیحتیمیکنم ؛ هیچوقتیادتوننره
[ البتهکهدرجایگاهینیستم ؛ نصیحتکنم ]
اگهیهروزی ؛ بهیهجایگاهیرسیدین ؛
اول : هیچوقتگذشتتونُفراموشنکنید
دوم : کساییکهتومسیرناهموارزندگی ؛
کمکتونکردن ؛ هرجاخوردینزمینزانوهای ِ زخمیتونُ
ماساژدادن ؛ هرجادمپرتگاهزندگیبودین
دستتونُگرفتنُمانعازافتادنتونتهدرهشدن
فراموشنکنید
حالممثلمادری ِ که ؛ دوتاازبچهها ؛ ویکیازنوههاشُتوی ِ زلزلهازدستدادهُ
حالادارهبادستایخودشآوارُازروی ِ عزیزاشبرمیداره ..
همینقدرآشفته ؛ همینقدرغمانگیز
یهدوستیداشتیم ؛ هرجاغمُغصههای ِ عالم
میومدرودلمونمیگف :
کاکو ؛ غصهنخور ؛ همیشهکهدنیا
ایجونمیمونه
خواستمبگم
قربونشکلماهت ؛ فعلاکهدنیا
باماسرلجافتادهُ ؛ دارهراهنمیادباهامون ..
داشتمبین ِ کانالامیگشتم ؛ کهیهنوتیف
ازیهفردناشناساومد ..
واردپیویششدمُ ؛ بعدازسلامُاحوالپرسی
بایههمچینپیامیمواجهشدم ؛ خواستمبگموسط ِ همینزندگی ِ دردناک
آدماییهستن ؛ کهلحظاتتلخُ ؛ برایما
شیرینترمیکنن
آدماییهستن ؛ دقیقازمانیکهداریبغضتُ
قورتمیدیُ ؛ اشکاتُازروگونههاتپاکمیکنی
اینطوریباعثلبخندتمیشن(:
مواظبآدمای ِ اینشکلی ِ زندگیتونباشید
امضا ؛ مهلوف
- تامیلا -
تهگالریم ؛ یَکعتیقههاییپیداکردم کهاصناوفففففففف ..
حق؟
- عتیقههایِخاکخوردهیِتهگالری -