eitaa logo
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
2.5هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
6.2هزار ویدیو
45 فایل
🌖 زیرسایه امام رضاعلیه السلام با"تنهامسیرآرامش" قدم برمی‌داریم درمسیرظهور ان شاالله🌸 🌐 ارتباط باادمین کانال @Mahdi9294، @Zhaklins 💫لینک کانال اصلی تنهامسیرآرامش http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
مشاهده در ایتا
دانلود
•┄✮بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ✮┄• سلام و ادب احترام محضر شما خوبان ✋ صبحتون بمهر و عافیت 🌺 ان شالله ثانیه به ثانیه لحظات تون حال دلتون عمیقاً خوب باشه🌷 ⚫️🗓سالروز وفات باغ گل یاس ، بانوی ادب و احساس حضرت (ع) را خدمت شما عزیزان تسلیت عرض میکنیم ، ▫️وزن روح ما انسان‌ها ، از میزان کرامتی که برای دیگران خرج می‌کنیم، مشخص می‌شه انسان هرچه برای دیگران خرج کنه هرچه از خودش فاصله بگیره و دیگران را مقدّم بداره، بزرگتر می‌شه ▫️حضرت سلام‌الله‌علیها، در اوج قلّه‌ی کرامت است...💯 وقتی می‌فرماید؛ خدایی را سپاس که فرزندانم را فداییِ فرزندان حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قرار داد. 🤲الهی که زنان مهدوی جامعه ما هم اگر نتوانستن مثل حضرت زهرا سرباز امام زمانشان باشند بتوانند مانند حضرت ام البنین مربی سربازان امام زمان باشند 👌 ان‌شاءالله که عاقبت همگی ما ختم به خیر و سعادت باشد🤲 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
🔰 نام حضرت امّ‌البنین (ع) خلاصه ، ، گذشت ، فداکاری ، غیرت ، محبت و الگوی است، ✍مادر می تواند با تربیت صحیح بستر لازم را برای ولایت پذیری و یاری امام زمان(عج) در فرزند فراهم آورد، 👈یکی از مادران مثال زدنی خانم ام البنین هستن ، مادری که با رفتارش با که داشتن فرزندی تابع و به پرورش دادن، ✔️ ادب ولایت به فرموده بزرگان در تنگناهای زندگی ، در پرتگاههای زندگی دستمون رو میگیره، و این ادب و ولایت پذیری را مهمتر از هر کسی مادر به فرزند منتقل می کنه همانطور که خانم ام‌البنین به فرزند زیبا و دلبرش آموخت و یکی از نمونه های تلاش زن در پایداری و تبیین اسلام شد،💯👌 ✨خداوند توفیق تادیب به ادب الهی شدن رو روزی ما و فرزندان ما هم بکنه ، ان‌شالله🤲 ⏪بی تردید، در عصر حاضر كه غرب با بیان الگوهای نامناسب و مبتذل تلاش می کنه فرهنگ منحط خودش رو گسترش بده ، و زنان و مادران ما را تحت تأثیر خود قرار بده، مسئولیت ما در معرفی الگوهایی سازنده همچون (ع) دوچندان می شود.👌 (ع) ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ 🌟 🌹 امام علی «علیه السلام»⇩: ↫✙ ای مردم، خودتان ادب کردن خویش را برعهده گیرید، و "نفس" را از عادت های هلاکت بار بازگردانید✔️ 📚{قسمتی از حکمت 359 نهج البلاغه} ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹روضه‌خوانی تکان‌دهنده‌ و قدیمی در مصیبت حضرت ام‌البنین (س) 🏴 انتشار به‌مناسبت سالروز وفات حضرت 🗓 ۱۳۵۲/۱۱/۱۲ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
⬛️ زیارت مجازی حرم حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) https://vtour.amfm.ir/ لینک بالا را لمس نمایید.👆👆👆 التماس دعا... •••═❈🍃🌸🍃❈═••• @Tanha_masir_Razavi_Kh
🖼 دست آمريكا كوتاه شد : آمریکائیها با نفوذ خود این کشور را عقب انداختند.. انقلاب اسلامی از بزرگترین کارهایی که کرد این بود که دست آمریکا را کوتاه کرد . انقلاب اسلامی از افتخاراتش این بود که نفوذ امریکا ، دست آمریکا و ریشه‌های امریکا و بند و بست‌های امریکایی را در این کشور از بین برد . ۷۹/۰۷/۱۴ 🚩26 دیماه سالروز فرار شاه از ایران ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
📔 از چیزی نمی‌ترسیدم 💌 برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت #حاج‌_قاسم_سلیمانی 5️⃣ جوانِ شجاع 🏴 روز عاش
📔از چیزی نمی‌ترسیدم 💌 برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت 6⃣ انقلابیِ دوآتیشه ❓ سیدجواد، جوان مشهدی، از من سؤال کرد: «بچه کجایی؟» گفتم: «بچه کرمان.» اسمم را سؤال کرد. به او گفتم. گفت: «چند روز مشهد هستی؟» گفتم: «یک هفته.» اصرار کرد در این یک هفته، هر عصر به باشگاه آنان بروم. ☀️ حرم امام رضا عليه‌السلام جاذبه عجیبی داشت. شب‌ها تا دیروقت در حرم بودم. روز بعد، ساعت چهار بعدازظهر به باشگاه رفتم. این بار همراه سیدجواد جوان دیگری که او را حسن صدا می‌زدند، آمده بود. بعد از گود زورخانه، سیدجواد و دوستش حسن مرا به گوشه‌ای بردند. تصور این بود که می‌خواهند کسی دیگر را بزنند که طرح دوستی با من ریخته‌اند. 🏃‍♂️ بدن آن‌ها حالت ورزشکاری نداشت؛ اما خوب میل می‌زدند و شنا می‌رفتند. معلوم بود حسن تازه پایش به زورخانه باز شده بود؛ چون بیست تا شنا که می‌رفت، دیگر روی تخته می‌خوابید. 🔰 سه‌تایی روی یکی از میزهای ورزشی نشستیم. سیدجواد سؤال کرد:«تا حالا نام دکتر علی شریعتی رو شنیده‌ای؟» گفتم: «نه، کیه مگه؟» سید برخلاف حاج محمد، بدون واهمه خاصی توضح داد: «شریعتی معلمه و چند کتاب نوشته. او ضدشاهه.» دیگر کلمه «ضدشاه» برایم چیز تعجب‌آوری نبود. ظاهراً احساس انعطاف در من کرد. ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
💖تنها مسیری های استان خراسان رضوی
📔از چیزی نمی‌ترسیدم 💌 برش‌هایی از زندگی‌نامه خودنوشت #حاج‌_قاسم_سلیمانی 6⃣ انقلابیِ دوآتیشه ❓ سید
🍃 این بار دوستش حسن به سخن آمد. سؤال کرد: «آیت الله خمینی رو می‌شناسی؟» گفتم: «نه.» گفت: «تو مُقَلِّد* کی هستی؟» گفتم: «مقلد چیه؟» و هر دو به هم نگاه کردند. از پیگیری سؤال خود صرف نظر کردند. دوباره سؤال کردند: «تا حالا اصلاً نام خمینی رو شنیده‌ای؟» گفتم: «نه.» سید و دوستش توضیح مفصلی پیرامون مردی دادند که او را به نام آیت‌الله خمینی معرفی می‌کردند. 💡 بعد، نگاه عمیقی به اطراف کرد و از زیر پیراهنش عکسی را درآورد. عکس را برابر چشمانم قرار داد: عکس یک مرد روحانیِ میان‌سال که عینک‌برچشم، مشغول مطالعه بود و زیر آن نوشته بود «آیت‌الله‌العظمی سیدروح‌الله خمینی». از من سؤال کرد: میخوای این عکس رو به تو بدم؟» به سرعت جواب دادم: «بله، میخوام.» حسن، دوست سیدجواد، گفت: «نباید این عکس رو کسی ببینه؛ وگرنه ساواک (که حالا دیگر برایم کاملا اسم آشنایی بود) تو رو دستگیر می‌کنه.» 🌷 عکس را گرفتم و در زیر پیراهنم پنهان کردم. خداحافظی کردم و از آنها جدا شدم. «شریعتی» و «خمینی» دو نام جدیدی بود که می‌شنیدم. برایم سؤال بود که چطور آن دو جوان تهرانی سرامیک‌کار در طول آن شش ماه که با آنها کار می‌کردم و دوست صمیمی بودیم و این همه برضد شاه با من حرف زدند، اسمی از این دو نفر نبردند! 🏚️ وارد مسافرخانه شدم. عکس را از زیر پیراهنم بیرون آوردم. ساعت‌ها در او نگریستم. دیگر باشگاه نرفتم. روز چهارم، رفتم ترمینال مسافربری و بليت کرمان گرفتم؛ درحالی که عکس سیاه‌وسفیدی که حالا به شدت به او علاقه‌مند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم. احساس می‌کردم حامل یک شیء بسیار ارزشمندم. 🖼️ به محض ورود به کرمان، به علی یزدان پناه نشان دادم. گفت: «این عکس آقای خمینی است.» با تعجب سؤال کرد: «از کجا آوردی؟! اگر تو رو با این عکس بگیرند، پدرت رو درمیارند یا میکُشندِت.» جرئت و شجاعت عجیبی در وجودم احساس می‌کردم. ساواک را حریف کاراته خودم فرض می‌کردم که به سرعت او را نقش زمین می‌کنم! آن قدر وجودم مملو از نشاط جوانی بود که ترسی از چیزی نداشتم. حالا من یک «انقلابیِ دوآتیشه» شدیدتر از علی یزدان پناه بودم و بدون ترس از آحدی بی‌محابا حرف می‌زدم. *مُقَلِّد: شیعه‌ای که به سن تکلیف می‌رسد، مرجع تقلید جامع‌الشرایطی پیدا می‌کند و احکام فقهی دین را از او تقلید می‌کند. ❤️ ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh
📝 دیشب که فلان جمله رو گفت؛ تازه فهمیدم که؛ 👇 اون روز، فلان جا، سلام کردم، چرا جواب نداد/ چند وقت پیش، سر کوچه، منو دید، چرا محلّم نذاشت/ چرا همه رو دعوت کرد، منو نکرد/ چرا پیاممو سین زد، هیچی نگفت / و ......... 💥 اینا رشته‌ی افکارِ آدمایی هست، که آسمون ریسمون می‌بافن! با یه برداشت از یک حرف، یا یک رفتار کسی، برای تموم آنچه که از گذشته، از این آدم در قلبشون نگه داشتند؛ جواب‌های چرک، پیدا می‌کنند و می‌مالند به در و دیوار قلب‌شون ❗️ قلب سالم، قلبیه که گیر نمی‌کنه ؛ رد میشه میـــره! نه اینکه بشینه، ریسمونِ سی سال خاطره رو، با گره‌های چرکِ قضاوت، به هم ببافه .. و قلبش رو با همون ریسمان، دار بزنه ! ولش کن ... زمین و آدماش ، جایی نیستند بخوای دلتو معطلشون کنی! با این دل کار زیاد داری ... مریضش نکن ❗️ 🌛 ┅═❈🍃🌸🍃❈═┅ @Tanha_masir_Razavi_Kh