8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴اعلان موضع قاطع امام خامنه ای درباره بی حجابی و بدحجابی:
🔸شارع مقدس بر حکومت اسلامی تکلیف کرده است که مانع رواجِ فعل حرام در جامعه بشود .[فعل حرام، حرام است و] حرام کوچک و بزرگ وجود ندارد، آنچه که حرام شرعی است نباید به صورت آشکار در کشور انجام بگیرد!
#حجاب
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
❀ ⃟⃟ 🔅 ⃟ ⃟ ⃟✤══════════
تنها مسیر استان اصفهان
. 🌱 ریشه قوّت روحی "قوّت روحی" ناشی از #امید به خداست😇 بعضیها در طول عمرشان هیچگاه این احساس
.
💠 سلامت معنوی
دیگر زمان خرافهپنداری معنویت نیست دوران انواع مخالفتها با معنویت گذشته است. ❌
✅ نفوذ معنویت در جوامع بشری بسیار بالا رفته و معنویت قدرت خود را نشان داده
قدرتهای استکباری بجای تحقیر معنویت
👈🏻 سراغ تحریف معنویت رفتهاند و به تولید و ترویج انواع معنویتهای انحرافی میپردازند. ❗️
امروز باید بیش از هر چیز به فکر "سلامت معنوی" خود و جامعه باشیم. ✔️
#استاد_پناهیان
# شماره 195
.
🔷 راه تشخيص آدم شريف
معصومين علیهمالسلام فرمودهاند:
🌺 انسان شريف، با احترام، مؤدب مىشود
و افراد پست، تنها با زور ادب میپذیرند!
مىخواهيد بدانيد كسى از شرافت روحى برخوردار است يا نه🤔
👈🏻 سعى كنيد مدتى با برخورد كريمانه، او را مؤدب نماييد؛
اگر پاسخ مثبت داد او انسان شریفی است. ✅
و الاّ آدم بیمایهای است که باید از شرّش بر حذر بود. ❌
#استاد_پناهیان
# شماره196
.
✅ راهى براى علاج عجب
اگر به فوائد دنيايى ديندارى توجه كنيم👈🏻 كمتر در معرض عُجب قرار مىگیریم.
ديندارى به نفع خود ماست از خدا طلبكار نشويم و متواضعانهت عبادت كنيم . 😊
#استاد_پناهیان
# شماره 197
4_316096514810183770.mp3
1.82M
❇️ قرائت دعای "عهــــد"
🌹«روز بیست و دوم»
🗓شروع چله: ۱۴۰۱/۰۴/۰۱
تنها مسیر استان اصفهان
💕 یاد آقا جان ⚜حاج آقا قرهی: یکی از راههایی که دائم بیان کردم و باز هم بیان خواهم کرد و شما هم م
.
به تکتک ثانیههای نبودنت قسم
دارند ضرر میکنند مردم دنیا بدون تو...
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
.
10.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞نماهنگ |ویژه عید غدیر
🌀همخوانی عیدانه بسیار زیبا از نوجوانان دهه نودی
⚜عَلیّ وَلىُّ اللَّه⚜
📌کاری از:
💠گروه تواشیح نوجوانان تسنیم💠
⭕️در مدح حضرت امام علی علیه السلام
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/QmVHA
📲مشاهده آثار گروه تسنیم:
🖥 @tasnim_esf
#عید_غدیر
#غدیر
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب)
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۷)
📚 انتشارات عهدمانا
راننده پیچید توی محلهٔ حمراء ، جلوی آپارتمان ایستاد و رو به کشیش گفت : « رسیدیم ، آپارتمان آقای جرج جرداق این جاست. من این جا منتظر شما می مانم. »
کشیش در ماشین را باز کرد و قبل از اینکه خارج شود ، گفت : « البته ممکن است کمی طول بکشد ... می خواهی برو ، کارم که تمام شد زنگ می زنم . »
راننده گفت : « نه قربان ، آقای سرگئی گفتند چند ساعتی که کار دارید ، منتظر شما باشم . » کشیش از ماشین خارج شد ، نگاهی به ساختمان قدیمی انداخت و زنگ شمارهٔ دو را فشار داد . لحظه ای بعد در باز شد. جرج گفته بود پله ها را بگیر و بیا طبقهٔ دوم . وقتی چشمش به در رنگ و رو رفتهٔ واحد دو افتاد ، روی آخرین پله ایستاد تا نفسی تازه کند .
در باز شد و جرج جرداق ، سرِ کم مویش را از لای آن بیرون آورد و گفت : « آه ، جناب میخائیل ! خوش آمدید !
بعد در را کاملاً گشود و از مقابل چارچوب آن کنار رفت. کشیش کفشش را درآورد ، دست جرج را که برای احوال پرسی دراز شده بود گرفت و فشرد و گفت : « چقدر پیر و فرتوت شده ای جرج ! »
جرج خندید و گفت : « البته خوب است نگاهی به خودت در آیینه بیندازی که هیچ تناسبی بین آن سر كم مو و ریش بلند دیده نمی شود ! »
بعد دست هایش را باز کرد و کشیش را در آغوش گرفت و گفت : « بیا تو . بیا بنشین پدر ایوان . خوش آمدی . »
کشیش قبل از اینکه قدمی به جلو بردارد ، نگاهی از تعجّب به سالن انداخت که بیشتر به یک انبار کتاب شبیه بود . دو طرف از دیوارها ، از کف تا نزدیک سقف کتاب چیده شده بود . روی طاقچهٔ پنجره ، کف سالن ، روی کاناپه و روی میز عسلی چوبی ، پر از کتاب بود . جرج که کشیش را متعجّب و خیره دید گفت : « نگران نباش پدر ! جایی برای نشستن ما دو پیرمرد پیدا می شود. » بعد خودش روی صندلی پایه ی فلزی چرمی نشست و صندلی چوبی لهستانی را به کشیش نشان داد و گفت : « قبل از اینکه بیایی ، صندلی ات را مرتّب کردم و کتابها را از رویش برداشتم ... بیا بنشین ، بیا پدر » ...کشیش روی صندلی نشست .
↩️ ادامه دارد...