🔰🔰🔰🔰
#شکوه_امر_خدا
منو وپسرم ....
عاشق این است که من یا مادرش با همان لحنی که قربان صدقه اش می رویم امر و نهیش کنیم.
☺️
حتی خودش مدام یادآوری می کند که این جا جای امر و نهی است.
مثلا می رود کنار راه پله و با همان لهجه ی شیرین و خوردنی که شصت درصدش را حرف دال تشکیل می دهد صدا می زند: بگو نرو نزدیک پله. می افتی بابا جون.
😊
و من باید بگویم: نرو نزدیک پله می افتی بابا جون. و این باباجون را باید با تاکید بگویم تا آن حالت وصف نشدنی به او دست بدهد.
🐣👶👶
یا دستش را گرفته ام و توی کوچه راه می برم . می گوید: بگو از توی آب ها راه نرو . خیس می شی بابا جون
و من باید بگویم از توی آب ها راه نرو خیس می شی باباجون.❗️
و این بابا جوووون را باید خیلی کش بدهم
یا من سر کار هستم که تلفن زنگ می زند و او پشت گوشی است. ساعت دوایش شده اما مادرش حریفش نشده که به او دوا بدهد.
☎️📞
از پشت گوشی می گوید: بگو دواتو بخور که زود حالت خوب بشه بابا جون
✔️و من بگویم دواتو بخور که زود حالت خوب بشه.
و او بگوید: باباجونشم بگو و من دوباره بگویم دواتو بخور که زود حالت خوب بشه باباجون...
و بعد از چند ثانیه صدای گریه اش را بشنوم که ناشی از قورت دادن دوای تلخ است
😭😭😭
و صبر کنم تا کمی گریه اش بند بیاید و بگوید : بگو آفرین باباجون که دواتو خوردی
✔️و من بگویم : آفرین باباجون که دواتو خوردی و او دیگر گریه نکند و خداحافظی کند.
✔️انگار این توی فطرت ما آدم هاست که دوست داریم کسی که ما را امر و نهی می کند
👈 یک جور ویژه ای دوستمان هم داشته باشد و دوست داریم کسی که یک جور ویژه ای دوستمان دارد حتما امر و نهیمان کند...
👆✅😓😢
............
از یادداشت های سال ۱۳۸۸ نویسنده
؛شکوه امر خدا، برگرفته ازعنوان کتابی ست از حجةالاسلام علیرضا پناهیان
درمسیر آرامش
@Tanhamasir_North_Kh