eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
8.3هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
🕋﷽🕋 💢 علی اکبر س به شهادت رسید 😔 زمانی رسیده بود که قاسم گمان میکرد هم اکنون زمان میدان رفتن او فرا رسیده 👌، پس آماده میدان رفتن شد رزم جامه به تن کرد، شمشیر🗡حمایل کرد و به دم خیمه⛺️عمو رفت اذن دخول طلبید ✋ داخل خیمه شد و عرض ادب کرد عرض کرد : قصد میدان رفتن دارم اذن صادر نشد ❌ کارش به التماس کشیده شده بود🙏 🔹مدام دست عمو را میبوسید و اذن میطلبید، بالاخره اذن میدان رفتن دردانه برادر صادر شد✅ به میدان رفت🐎 🌿رجز خواند از اصل و نسبش گفت 📯جنگ آغاز شد⚔ عده ای را به درک واصل کرد ✔️ در میان کشته شده گان پسری بود از پسران ارزق شامی👹 خود او به میدان آمده بود به انتقام خون پسرش😏 در میدان کوهی از آلات حرب ⚔️🏹خود را مخفی کرده بود 😶 🔸سید الشهدا این صحنه را که دید دست به دعا برداشت و برای نصرت نور دیده اش دعا کرد❤️ 🤲 ارزق از خشم به خود میلرزید😖 💢 قاسم شمشیر را روی شانه اش گذاشت جلو تر آمد 👈اگر ارزق تویی چرا بند پوتین ات را نبستی؟ 😏 سرش را پایین آورد که به پوتینش نگاه کند که شد آخرین نگاهش 👌✅ 📯در لشکر کوفه پیچید، قاسم بن الحسن ی ارزق شامی را کشت، بار دیگر لشکر کوفه از شمشیر بنی هاشم به خود لرزید 🙂 لبخند رضایت بر چهره عمو بود 😌 عمو عباس که از دورتر قاسم را مینگریست، از چهره اش رضایت میبارید☺️ 👈خوب درس هایش را آموخته آخر او شاگرد مشق شمشیر عمویش عباس بود💞👌 @Tanhamasirikerman
🕋﷽🕋 💢 علی اکبر س به شهادت رسید 😔 زمانی رسیده بود که قاسم گمان میکرد هم اکنون زمان میدان رفتن او فرا رسیده 👌، پس آماده میدان رفتن شد رزم جامه به تن کرد، شمشیر🗡حمایل کرد و به دم خیمه⛺️عمو رفت اذن دخول طلبید ✋ داخل خیمه شد و عرض ادب کرد عرض کرد : قصد میدان رفتن دارم اذن صادر نشد ❌ کارش به التماس کشیده شده بود🙏 🔹مدام دست عمو را میبوسید و اذن میطلبید، بالاخره اذن میدان رفتن دردانه برادر صادر شد✅ به میدان رفت🐎 🌿رجز خواند از اصل و نسبش گفت 📯جنگ آغاز شد⚔ عده ای را به درک واصل کرد ✔️ در میان کشته شده گان پسری بود از پسران ارزق شامی👹 خود او به میدان آمده بود به انتقام خون پسرش😏 در میدان کوهی از آلات حرب ⚔️🏹خود را مخفی کرده بود 😶 🔸سید الشهدا این صحنه را که دید دست به دعا برداشت و برای نصرت نور دیده اش دعا کرد❤️ 🤲 ارزق از خشم به خود میلرزید😖 💢 قاسم شمشیر را روی شانه اش گذاشت جلو تر آمد 👈اگر ارزق تویی چرا بند پوتین ات را نبستی؟ 😏 سرش را پایین آورد که به پوتینش نگاه کند که شد آخرین نگاهش 👌✅ 📯در لشکر کوفه پیچید، قاسم بن الحسن ی ارزق شامی را کشت، بار دیگر لشکر کوفه از شمشیر بنی هاشم به خود لرزید 🙂 لبخند رضایت بر چهره عمو بود 😌 عمو عباس که از دورتر قاسم را مینگریست، از چهره اش رضایت میبارید☺️ 👈خوب درس هایش را آموخته آخر او شاگرد مشق شمشیر عمویش عباس بود💞👌 ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅ 👇 @Tanhamasirkerman
🕋﷽🕋 💢 علی اکبر س به شهادت رسید 😔 زمانی رسیده بود که قاسم گمان میکرد هم اکنون زمان میدان رفتن او فرا رسیده 👌، پس آماده میدان رفتن شد رزم جامه به تن کرد، شمشیر🗡حمایل کرد و به دم خیمه⛺️عمو رفت اذن دخول طلبید ✋ داخل خیمه شد و عرض ادب کرد عرض کرد : قصد میدان رفتن دارم اذن صادر نشد ❌ کارش به التماس کشیده شده بود🙏 🔹مدام دست عمو را میبوسید و اذن میطلبید، بالاخره اذن میدان رفتن دردانه برادر صادر شد✅ به میدان رفت🐎 🌿رجز خواند از اصل و نسبش گفت 📯جنگ آغاز شد⚔ عده ای را به درک واصل کرد ✔️ در میان کشته شده گان پسری بود از پسران ارزق شامی👹 خود او به میدان آمده بود به انتقام خون پسرش😏 در میدان کوهی از آلات حرب ⚔️🏹خود را مخفی کرده بود 😶 🔸سید الشهدا این صحنه را که دید دست به دعا برداشت و برای نصرت نور دیده اش دعا کرد❤️ 🤲 ارزق از خشم به خود میلرزید😖 💢 قاسم شمشیر را روی شانه اش گذاشت جلو تر آمد 👈اگر ارزق تویی چرا بند پوتین ات را نبستی؟ 😏 سرش را پایین آورد که به پوتینش نگاه کند که شد آخرین نگاهش 👌✅ 📯در لشکر کوفه پیچید، قاسم بن الحسن ی ارزق شامی را کشت، بار دیگر لشکر کوفه از شمشیر بنی هاشم به خود لرزید 🙂 لبخند رضایت بر چهره عمو بود 😌 عمو عباس که از دورتر قاسم را مینگریست، از چهره اش رضایت میبارید☺️ 👈خوب درس هایش را آموخته آخر او شاگرد مشق شمشیر عمویش عباس بود💞👌 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman