eitaa logo
نمایش میدانی تنها تر از مسیح
1.6هزار دنبال‌کننده
201 عکس
104 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
‎🎭 . بخش کوچکی از آنچه خواهید دید . روایـت و مـصـیبـتـی جـانـسـوز از عـاشـورا عاشورایی که دستان یهود زمینه ساز آن بود 🔴منتظـــرتـــان هستیـــم...🔴 زمان: ماه محـرم و صفر سال۱۴۰۳ مکان: تهران/بوستان ولایت/درب۳ رزرو بلیت با مراجعه به وب سایت ‏ [WWW.NAMATICKET.IR] ‎ 🔗 @tanhatar_az_masih
71.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▶️ نظر مخاطبین پس از تماشای نمایش بـزرگ تنهاتر از مسـیح . روایـت و مـصـیبـتـی جـانـسـوز از عـاشـورا عاشورایی که دستان یهود زمینه ساز آن بود 🔴منتظـــرتـــان هستیـــم...🔴 زمان: ماه محـرم و صفر سال۱۴۰۳ مکان: تهران/بوستان ولایت/درب۳ رزرو بلیت با مراجعه به وب سایت ‏ [WWW.NAMATICKET.IR] ‎ 🔗 @tanhatar_az_masih
▶️ فقط ۲شب از نمایش تنهاتر از مسیح باقی ست 🔴منتظـــرتـــان هستیـــم...🔴 زمان: ماه محـرم و صفر سال۱۴۰۳ مکان: تهران/بوستان ولایت/درب۳ رزرو بلیت با مراجعه به وب سایت ‏ [WWW.NAMATICKET.IR] ‎
📝 یادداشت تهیه کننده‌ی نمایش‌های بوستان ولایت تهران به بهانه‌ی تعطیلی اجراها و یک خداحافظی ناگزیر…
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ وَقُلِ ٱعْمَلُوا۟ فَسَيَرَى ٱللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُۥ وَٱلْمُؤْمِنُونَ (سوره توبه، ۱۰۵) و بگو: عمل کنید که خداوند و پیامبر او و مؤمنان، اعمال شما را خواهند دید… هر آغاز، در دل خود آغازی دیگر پنهان دارد… و این عمر، چه بی‌پروا از کنار ما می‌گذرد؛ بی آنکه مجال شمردن ثانیه‌هایش را داشته باشیم. انگار همین دیروز بود… دست در دست، شور و دلی در گرو عشق، مهیای سفری به سوی نجف و کربلا بودیم؛ سفری که قرار بود با اجرای نمایش قتیل العبرات، به آستان نوکری خادمان اربعین شرف یاب شویم. اما باد روزگار، ناگهان مسیرمان را تغییر داد. با تغییر نرخ ارز، تقدیر بر آن شد که نسخه عربی نمایش را زمین بگذاریم و با داستانی تازه، نسخه‌ای فارسی، آمیخته به رنگ دل‌های مردم تهران، بیافرینیم. از تپه‌های عباس‌آباد، تا دامنه‌های غرب و شرق و شمال پایتخت را گشتیم و جستیم، تا آنکه چشم دل‌مان در بوستان ولایت آرام گرفت که پیش تر سابقه‌ی اجرای نمایش شب آفتابی توسط استاد کبیر، آقا بهزاد بهزاد پور را داشت... جایی در جنوب تهران؛ در کنار مردمانی که گرچه از امکانات فرهنگی کمتر بهره داشتند، اما دل‌هایی داشتند روشن‌تر از هزاران آفتاب. آنجا، در سال ۱۳۹۷، برای نخستین بار، تنهاتر از مسیح روییده شد. آه، تنهاتر از مسیح… چه نامی، چه رازی، چه گریه‌های بی‌اختیاری… هنوز که یادش می‌افتم، بغضی شورانگیز گلویم را می‌فشارد. در آن سال، بیش از چهارصد هزار عاشق پای این روایت مصور از آل‌الله نشستند. استقبالی بی‌مثال، که ما را بر آن داشت در سال ۱۳۹۸، پرده‌ی دیگری از این عشق را به نمایش بگذاریم. اما افسوس، ویروس شوم کرونا، دو سال تمام پرده‌های عشق را خاموش کرد و ما، در غربت، ایام محرم و صفر، در خفا برای سیدالشهدا(ع) گریستیم. اما بهار همیشه باز می‌گردد… یک صبح از صبح‌های نوروزی، تلفنم زنگ خورد؛ صدای گرم آقا احسان، جان خسته‌ی مرا شکوفا کرد: “بلند بشید، الان موقع نشستن نیست، وقت حرکت است. بیاید سازمان اوج .” بی‌درنگ رفتم؛ در چهره‌های خسته اما پرامید بچه‌های آن روزهای سازمان اوج، بذر امید تازه‌ای جوانه زده بود. آقا احسان بی‌مقدمه گفت: “باید بوستان را زنده کنیم؛ باید رؤیای دیرینه‌ی ساختن یک مرکز همیشگی برای نمایش‌های میدانی را به حقیقت برسانیم.” و ما، دل به راه زدیم… با یاران همیشگی ققنوس، قدم در راهی گذاشتیم که آسان نبود، اما عاشقانه بود. از دل این تلاش شبانه‌روزی، تا سال گذشته، بیش از ده قصه و نمایشنامه و موضوع جدید از نمایش های میدانی جان گرفت و میزبان قریب به ۴ میلیون مخاطب بود… نمایش‌هایی که هرکدام، قصه‌ای تازه از آل‌الله بودند و هیچ‌کدام شبیه دیگری نبود. در این مسیر، اگر حمایت‌های بی‌دریغ آقا احسان محمدحسنی و یاران با وفایش در سازمان اوج، همراهی‌های بی‌وقفه امیرحسین طهرانی، قلم توانا و کارگردانی حسن بزرا، نورپردازی‌های شگفت آور و با شکوهِ عباس رحمانی، صحنه‌آرایی‌های خیره‌کننده مرتضی پورحیدری، طراحی صدای جادویی عرفان حسن‌زاده، جلوه‌های ویژه‌ی تماشایی یاسر یارمحمدی، صدا و مپینگ علی بیرنگ، و از همه مهم‌تر، همراهی و تلاش بی وقفه داود طامهری نبود، این رویا هرگز به واقعیت نمی‌پیوست. و چه باعظمت بود همدلی صدها عوامل هنرمند و بازیگرانی که بی‌ادعا، جانشان را پای این راه گذاشتند. اما امروز…! زمان خداحافظی فرا رسیده. خداحافظی با بوستانی که به راستی قطعه‌ای از بهشت بود؛ خداحافظی با خاکی که میلیونها قطره اشک عاشقانه را در خود جای داده؛ خداحافظی با سال‌هایی که عمر و جوانی‌مان را پیشکش عشق اهل‌بیت (ع) کردیم، تا شاید پناهگاهی شود برای دل‌های خسته، برای کسانی که می‌خواستند لحظه‌ای از غبار این شهر دور شوند و نفسی به پاکی و صفای آسمان تازه کنند. …اکنون، با قلبی امیدوار و با یاد چشم‌های اشک بار ، این مسیر را به دست کسانی می‌سپاریم که یقین داریم بهتر از ما، پرچم این عشق را به دوش میکشند. و دعای خیرمان، همواره همراه‌شان خواهد بود. خداحافظ، خداحافظ ای زمینِ با آبرو، ای زمینی که تا آسمان فاصله‌ی چندانی نداشتی… خادم آستان عشق علی اسماعیلی یا علی