شهید آوینی را با این ویژگیها میشناسم:
_ از راه برگشتهی تفکر غرب...
_ غرق شده در جهانبینیِ هنری اسلام...
_ منکر افراطیِ برخی بدیهیات علمی...
ویژگی سوم، شاید شنیدنش عجیب باشد، ولی با کمی تامل در گفتههای ایشان، میشود این ادعا را بررسی کرد...
ادعای ایشان را در باب تخت بودنِ زمین، بخوانیم:
"...ببینید قدما نقشه که میکشیدند، عالم را چه طور میدیدند؟
می گفتند #زمین_تخت و #مسطح ست و انتها دارد و...؛ عالَم جدید هم معلوم نیست خرافه نباشد، یعنی خیلی موضوعاتی که ما بهش معتقدیم!
البته من که اعتقادی ندارم، اعتقادم فرق دارد، ولی از هر جهت چیزی که الآن گفته می شود راجع به عالَم، معلوم نیست خرافه نباشد؛ خودم دلایلی دارم که می گویم سر تا پایش خرافات است!
ببینید مثال، وقتی #کوپرنیک با عدسی آسمان را رصد می کند، ناگهان حس می کند آن چه تا قبل در #هیئت_بطلمیوس می گفتند از ثبات زمین و چرخش عالَم بر گرد آن؛ ناگهان پیش فرض تغییر می کند که ثابتاتی هست که زمین جزو سیٌارات است و الی آخر؛ خب با این تغییر خیلی موضوعات عوض می شود...
تا قبل از این بشر خودش را در مرکز جهان می دید، و بعد ناگهان در گوشه یی از عالَم! مثلا در دُم #کهکشان_راه_شیری!
این اصلا دو تصور از عالم هست، و در طول قرون هم عوض می شود.
یعنی در حیثیت جمعی بشر تصورش تغییر می کند و بعد حیثیت فردی، کاملا یک اتفاق جمعی است که برای بشر افتاده، ناگهان یک عالَم دیگری اطرافش میبیند."
گفتن این مطلب که: ایشان، از آن وَرِ بوم افتادهاند، سخت است ولی ظاهرا، ایشان به شکل عجیبی، منکر آوردههای غربند.
نظر شما چیست؟
آیا این برداشت، اشتباه است؟