طنین|Tanin
#چادرانهـ{🌈}
اینــ چادر مشڪـی🖤
ضمانت امنیتــ منـ استــ✌️🏻
خواهرمـ💁🏻♀
معنـے آزادے رو درست
متوجہ نشدی❗️
آزادے یعنـی: 🍃
مطمئن باشـے↑
اسیر نـگاه ناپاکان نیستـے😌
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1 』
هدایت شده از مسابقه رفیق شهید من🥀
چالـشبزرگ رفیق شهید من🖤!
شرڪتڪنندھ1⃣سینبزن؛
برنـده پرداخـتایتـابشۍ🖇💛
شرط شهید شدن شهید بودن است!
شهید قاسم سلیمانی🥀
https://eitaa.com/joinchat/3980918913C7ed94ca8c9
تنھاتاجمعھ(۱۵بهمن)فرصـتدارید🌸🌿..!
چـالشداریـم🤍༄
نو؏:سیـنزنۍ💛༄
ظرفیـت:10نفر🧡༄
جایزھ: (پرداخت ایتا)❤️༄
اعلامحضور☟لطفا نام رفیق شهیدان را بگید
༆@Jxyhzf
کانال زیر:
https://eitaa.com/joinchat/2633105573C930e09feab
طنین|Tanin
چـالشداریـم🤍༄ نو؏:سیـنزنۍ💛༄ ظرفیـت:10نفر🧡༄ جایزھ: (پرداخت ایتا)❤️༄ اعلامحضور☟لطفا نام رفیق شهید
مسابقه سین زنی جدید کانال👆🏻
طنین|Tanin
صد شکر که از تبار زهراییم 😍
با چادر مشکی از دور گویا شفاعت شده خود زهراییم ❤️☺️
#زهراییاَم ✋
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1 』
طنین|Tanin
یا زهرا سݪام الله عݪیها💚
دستم✋ را بہ پرچمت🏴 میگیرم
شبیہ رزمنده ها ڪہ دلشان گرم🔥 بود
بہ سربند یا زهرا...💚
گرماے دست مادر آب مۍڪند یخ
دنیـ🌍ـا را...
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1 』
#تلنگــر
همه مےگویند:
میان عده اے با ڪلاس👠
امل بودن جرأتــ مےخواهد… 😒
اما من مےگویم:
میان عده اے حرمتـ شڪن👀
حرمتـ نگه داشتن،شجاعتـ استـ .😍
شیر زن!
به خودتــ ببال 💪🏻
بدان که از میان عدهے ڪثیرے
لیــــاقتـ داشتے ڪه مدافع
چــادر مـ💚ـادر باشے…
『 #دختران_چادر 』
『 @dokhtaranchador1 』
#قسمت۸
#ازجهنم_تا_بهشت
الان یه هفته از سفر مشهد میگذره. امیرعلی که از همون روز اول که برگشت رفت این اردوی شلمچه. منم که کلا از وقتی برگشتیم هیچ جا نرفتم. همش تو فکر مشهدم. اونجا که بودم یکی رو داشتم که باهاش درد و دل کنم ولی الان چی ؟ حوصلم سر رفته بود ولی دلم نمیخواست از خونه برم بیرون. عمو هم چند سری زنگ زد ولی هربار بهونه اوردم اصلا دیگه دلم نمیخواست با یه مرد هـ ـوس باز رابطه ای داشته باشم. خودمم نمیدونم اون همه عشق به عموم که باعث میشد ۲۴ ساعته خونشون باشم چی شد ولی میدونم الان اصلا صلاح نیست برم پیشش تازه میدونستم اگر هم برم و بفهمه که اون سفر مشهد با دل من چه کرده کلی مسخره میکنه . کاش امیرعلی بود تا باهاش درد و دل میکردم. هعی…..
الان نت گردی میتونست یکم حوصلمو سرجاش بیاره . لپ تاب رو روشن کردم و رفتم تو اینترنت. نفهمیدم چی شد که یه دفعه سرچ کردم امام رضا. خب چه ایرادی داشت میخواستم در مورد دوستی که این آرامش رو مهمون قلـ ـبم کرده بود تحقیق کنم. اول ازهمه عکسای حرم رو دیدم و بعد خیسیه گنم رو حس کردم وای چقدر دلم تنگ شده بود. خوندم. تک به تک سایتارو. زندگینامه امام رضا رو. وای الهی بمیرم براش چقدر سخته تو غربت شهید بشی. بعد از خوندن زندگینامشون بیشتر بی تاب شدم وبارون اشکام هم تندتر بارید . ولی از یه طرف هم خوشحال شدم چون فهمیدم آرامگاه خواهرشون قم هستش و مامان اینا هم قراربود این هفته برن سالگرد یکی از اقوام که خونه اون ها هم همونجاست قرار نبود من برم چون اصلا به این جور چیزا علاقه نداشتم ولی حالا….
وقتی امام رضا انقدر خوب بود پس خواهرش هم میتونست خوب باشه. میتونست مایه آرامش من باشه.
ادامه دارد.........