🕊﷽🕊
✴️#روضه_حضرت_زهرا_س
✴️#دفتری_حضرت_زهرا_س 4
💠بر چهره ی زیبای محمد صلوات
💠بر گنبد خضرای محمد صلوات
💠سرتابه قدم آینه او زهراست
💠تقدیه به زهرای محمد صلوات
(#دعای_فرج)
[[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]]
💟یا زهرا.3
✨بی تو کبوتر دلم
✨به سینه پر نمیزند
✨کسی به خانهٔ علی
✨حلقه به در نمیزند
✨فاطمه جان حسین تو
✨بی تو غذا نمیخورد
✨حسن ز دوریِ رُخت
✨خنده دگر نمیزند
✨کلثوم از فراق تو
✨آه ز سینه میکشد
✨حرف دگر به غیرتو
✨پیش پدر نمیزند
✨ای گُلِ نازنین من
✨همسر بی قرین من
✨زینب تو بدون تو
✨شانه به سر نمیزند
⬅️تو عالم 5نفرن جزو بکایین عالمند
( گریه کنای عالم 5نفرن..)
1⃣ اولین از اینها آدم ابوالبشره..
وقتی بخاطر ترک اولایی هبوط کرد گریه زیاد کرد..
خیلیا نوشتن 300 سال گریه کرد آدم..
2⃣دومین از گریه کنای عالم.. حضرت یعقوب پیغمبره..
در فراق یوسف گریه زیاد کرد..
قرآن میگه «وابیضّت عیناه»
چشماشو یعقوب از دست داد..
3⃣سومین از گریه کنای عالم..
خود یوسفِ..
در چاه، در زندان، گریه زیاد میکرد.
4⃣چهارمین از گریه کنای عالم..
قربونش برم، قربون قبر بی شمع و چراغش برم..
امام سجاد علیه السلامه، 30 یا 35 سال بعد از واقعه کربلا..
آقام آب میدید گریه میکرد..آتش میدید گریه میکرد...گوسفند میدید دارن سر میبرند مینشست گریه میکرد..( میگفتن آقا چی شد..)
میفرمود به ساعتی 18تن از عزیزانمو از دست دادم..
بچه کوچیک بغل مادر میدید گریه میکرد..
(آقا چی شد)
میفرمود یاد علی اصغر افتادم یاد خانم رباب افتادم...چه کشید خانم رباب کربلا..
امان امان..
🦋اما من امروز با پنجمین از گریه کنای عالم کار دارم..
من یه اشاره کنم خودت بگو کیه؟
5⃣پنجمین از گریه کنای عالم یه مادر 18ساله است..
آخه مگه میشه آدم تو 18سالگی سر آمد گریه باشه..
✴️یازهرا..یازهرا..
⏺ آخ بمیرم الان بری مدینه غربت زهرا رو حس میکنی
✳️((امام صادق ع فرمود:
رحمت خدا بر اون شیعه ای که برای مادر ما بلند بلند گریه کنه))
🔶یا زهرا3
☑️یه لحظه دلتو ببرم مدینه، برا غربت امیرالمومنین ع ناله بزن..
بخدا علی غریبه..
بخدا علی مظلومه..
بعد فاطمه دیگه مَحرم نداشت..
(خیلی سخته آدم درد داشته باشه اما همدم مَحرم نداشته باشه)
بمیرم برا غربت امیرالمومنین ع..
سر در چاه میکرد، درد دل میکرد، ناله میزد..
🔘الا ای چاه یارم را گرفتند
🔘گُلم، عشقم، بهارم را گرفتند
🔘میان کوچه ها با ضرب سیلی
🔘همه دار و ندارم را گرفتند
🔴امان امان..
یه لحظه رو یاد کنمُ ببینمت مدینه..
⬅️ابن عباس میگه..
میگه بعدِ شهادت حضرت زهرا س..
علی هر شب می اومد کنار مزار زهرا س.
گفت تو یکی از شبا با علی اومدم.
امیرالمومنین کنار قبر زهرا س گریه کرد،، ناله کرد..
(دشتی)
🚩بخواب آرام ای ماه یگانه
🚩نخواهی خورد دیگر تازیانه
🚩بخواب آرام ای پهلو شکسته
🚩علی را بین سرِقبرت نشسته
🚩بخواب آرام ای نور دو عینم
🚩که من شبها پرستار حسینم
⬅️ابن عباس میگه اینقدر امیرالمومتین ع
کنار قبر زهرا ناله کرد از حال رفت.
خوابش برد.
♻️(اگه حاجت داری بسم الله..اگه مریض داری بسم الله..اگه جوون داری بسم الله..)
⬅️گفت یه مرتبه دیدم، علی سراسیمه بلند شد..
گفت ابن عباس پاشو بریم خونه..
((گفتم آقا جان شما همیشه تا نیمه های دل شب کنار قبر زهرا می نشستید..))
(اگه درد نگفتنی داری بسم الله)
⏪میگه جریان رو از علی سوال کردم..
⬆️گفت ابن عباس، همین که کنار قبر زهرا خوابم برد، خانمم فاطمه رو به خواب دیدم..که نگرانه..
صدا زد، علی جان..
علی جااان.. تو کنار قبر من خوابیدی، آخ حسینم از خواب بیدار شده، بهانهٔ مادر گرفته، زینبم رو بیچاره کرده..
علی پاشو برو خونه، حسینم داره گریه میکنه.
✴️ابن عباس میگه، میگه دیدم امیرالمومنین دوان دوان به سمت منزل حرکت کرد..
منم دنبال امیرامومنین..
میگه اومدم خونهٔ علی..چه. صحنه ای دیدم..دلم آتش گرفت..
میگه دیدم امیرالمومنین، حسنین رو نشونده رو زانوها.
(آی دختر دارا)
میگه یه مرتبه دیدم زینب سه چهارساله آمد..
با دستای کوچیکش اشک چشم بابا رو پاک میکنه
آخ بیا مادر که خونه سرد سرده
وای دل جمله یتیمان پُر زِ درده
بمیرم برا دل امیرالمومنین..
چه کشید امیرالمومنین..
ناله میکرد..گریه میکرد..
گوشهٔ خانه نشستم چه کنم
همسرم رفته زِ دستم چه کنم
بودی چراغ خانه ام
یا زهرا 2
تاریکُ شد کاشانه ام
یا زهرا 2
ای نوگُلِ پژمرده ام
یا زهرا 2
نزد تو من شرمنده ام
یا زهرا 2
گوید حسین کو مادرم
یا زهرا 2
کو مادر غم پرورم
یا زهرا2
✴️هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)✴️
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🕊﷽🕊
🔳#روضه_حضرت_زهرا_س
⚫️#ختم_مادر
🔳#دفتری_حضرت_زهرا_س 3
🔸بر آینهٔ جمال داور صلوات
🔸بر آبروی آل پیمبر صلوات
🔸بر فاطمه ای که شد به شأنش نازل
🔸از سوی خدا سوره کوثر صلوات
(#دعای_فرج)
🔺#اللهمصلعلیفاطمةوابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهیعلمک🔻
♻️#السلامعلیکیافاطمةالزهرا (س)
(یازهرا)3
▪️ای مدینه من دگر زهرا ندارم
▪️صورت خود را به دیوار می گذارم
▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟
یار 18ساله ام کو؟
▪️ای مدینه رخت ماتم در بَرَم شد
▪️روز روشن خانهٔ من قتلگاه همسرم شد
▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟
یار 18ساله ام کو؟
▪️ماه گردون چون مَهِ من، پردهٔ نیلی ندارد
▪️بانوی پهلو شکسته، طاقت سیلی ندارد
...سیدا منو ببخشن
یا صاحب الزمان....
▪️غنچه ام کو، لاله ام کو؟
یار 18ساله ام کو؟
⬅️اگه مادر دارید، قدر مادراتونو بدونید..
مادر عزیزه..مادر غمخوار اولاده...
خدا مادرتو برات نگه داره،،،نکنه دلشو بشکنی،،،قدر مادر رو بدون،،
بخدا دنیارو بگردی هیچ کسی جای مادرو برات پُر نمیکنه...
اونی که مادر نداره،،،میگه حاضرم همه زندگیمو بِدَم فقط یه بار مادرمو بغل بگیرم،،،فقط یه بار منو صدا بزنه،،فقط یه بار صدای مادرمو بشنوم..
ای مادر ای مادر
⏪اگه ازش بپرسی بدترین لحظه عمرت چه زمانی بود..
میگه اون لحظه ای که مادرمو تو غسالخونه دیدم...
اون لحظه ای که بدن مادرو تشیع میکردند
💔آخ خدا مادرم را کجا میبرن
💔گمانم برای شفا میبرن
⬅️آخ اون لحظه ای که بدن مادرمو داخل خانه قبر گذاشتن،، سنگ لحدُ چیدن خاک ریختن ،،،دیگه مادر اسیر خاکها شد ،،،آخ دیگه مادرو نمیبینم،،،
ای مادر ای مادر ای مادر
⏪دلتو ببرم مدینه بیاد غربت بیبی دوعالم ناله بزنی...
سلمان میگه نیمه شب تو خونه نشسته بودم، دیدم دارن در میزنند، درو باز کردم، دیدم حسنُ حسین یتیمان خانم زهران،،
نمیدونم بچهٔ بی مادر دیدی یا نه؟
الهی هیچ کس تو کوچیکی سایهٔ پدر و مادر ازش کم نشه..
میگه دیدم رنگ تو صورت این بچه ها نمونده...
صدا زدند..سلمان...سلمان اگه میخوای برای تشیع جنازهٔ مادرمون زهرا بیای بیا سلمان..
سلمان میگه دست این آقا زاده ها رو گرفتم..
وارد خانهٔ علی شدم..دیدم امیرالمومنین بدن زهراشو غسل و کفن کرده،،، بدنُ داخل یه تابوتی قرار داده.،،، یه طرف زینب نشسته یه طرف امیرالمومنین...
(دشتی)
آخ..
🍁فلک صبرو قرارم را گرفتی
🍁به شام تیره یارم را گرفتی
🍁علی میگفت زیر لب در آن شب
🍁همه دارو ندارم را گرفتی
تا چشم علی من افتاد..
صدا زد: سلمان بیا..سلمان بیا ...سلمان زینت خونه ام رفت.. سلمان بیا محرمم رفت..
⬅️آی ناله دارا..دیدی وقتی یه مادری از دنیا میره..وقتی میخوان جنازشو بردارن..میگن پسراش بیان..برادراش بیان..
(بابا محارمش بیان...این جنازه رو بردارن..)
⬅️سلمان میگه دیدم پسران زهرا کوچکند نمیتونند جنازه رو بردارند
اباذر اومد، مقداد اومد،
همراه علی جنازه رو برداشتند...
قربون اون جنازه ای که به روایتی 5نفر به روایتی 7نفر جنازه رو تشیع کردند ...
امان امان 2
⬅️رسمه از خونه ای که دارن جنازه مادری رو میبرن...
بچه هاش شیوَن میکنند ..همه میان دور یتیمارو میگیرن..با یتیما گریه میکنند..
♻️بخدا زهرا غریبه..
♻️بخدا زهرا مظلومه..
(چرا)
آخه بچه هاش آستین به دندان گرفته بودند.. آروم آروم داشتن گریه میکردند..
🔻علی بعد از تو یا زهرا غریبه
🔺در این دنیای فانی غم نصیبه
🔻تو رفتیُّ شدم تنهای تنها ای عزیزم
🔺که ذکر من فقط امن یجیبه
(اوج)
⏪کجا دیدی یه مادر جوون بمیره..نیمه شب تشیع بشه..نتونی بلند بلند گریه کنی..نتوتی بلند بلند مادر مادر بگی..
جنازه رو حرکت دادند..
سلمان میگه سرمو برگردوندم..دیدم زینب سه چهار ساله چادر نماز مادرو به سر کرده.. داره مادرو بدرقه میکنه..
میخوام بگم تو خونه زهرا کار برعکس شد(چرا)
آخه رسمه دختر عروس میشه مادر بدرقه اش میکنه
اما تو دل شب زیتب مادرُ بدرقه کرد..
مادر جوونشو بدرقه کرد
🔘منیم آنام حیالیدی
مدینین مارالیدی
🔘یاواش گویون مزارینه
گولو سینیب یارالیدی
⚫️لای لای نّنّه ام 4
🔘الهی یانمیوم نِجّه
شرارِ محنتُ غَمَه
🔘منیم آنام جوان اُلوب
مدینه باتدی ماتَمه
🔘سَنی چوخ وروب لی یات ننه
🔘سَنه گوربانام یارالان ننه
لای لای نّنّه ام4
🛑هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🛑
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
❣﷽❣
🎋#روضه_حضرت_زهرا_س
🌴#دفتری_حضرت_زهرا_س 2
🎋#ختم_مادر
🦋بر چهره ی زیبای محمد صلوات
🦋بر گنبد خضرای محمد صلوات
🦋سرتابه قدم آینه او زهراست
🦋تقدیم به زهرای محمد صلوات
(دعای فرج)
❤️#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا_یابنت_محمد_یاقرة_عین_الرسول_یاسیدتنا_ومولاتنا...
🎋نام زهرا عقده از دل می برد
🎋کشتی دل را به ساحل میبرد
🎋باز گویم راز دل با فاطمه
🎋یا محمد یا هلی یا فاطمه
🎋کوثر و طوبای پیغمبر تویی
🎋آفتاب خانه حیدر تویی
🍂دلارو روونه کنیم مدینه..کنار قبر بی نشان زهرا...
✅امام باقر فرمود : هر کس محبت مادر ما تو سینش باشه اونم میتونه بگه مادر...
تویی که مادر نداری..تویی که صورت مادر رو خاک گذاشتی..
(ناله داری یا نه)
امروز عوض یتیمان زهرا بلند بلند گریه کن..
دلتو بزار کنار دل زینب چه کشید بیبی زینب..
اون شب تنتونست بلند بلند مادر مادر بگه
(این عقده به دل زینب موند)
تویی که میتونی داد بزن
آخ بگو مادر مادر مادر
(دشتی)
🔹همی نالم که مادر پر برُم نیست
🔹آخ شکوه سایهٔ او بر سرُم نیست
🔹مرا گر دولت عالم ببخشند
🔹برابر با نگاه مادرم نیست
مادرم نیست
⬅️آی دختر دارا انیس یه دختر مادره..مونس یه دختر مادره..
(آی اونی که مادر نداری یادت میاد)
یادش بخیر اون روزایی که مادر داشتم..کنار مادر می نشستم..حرفای دل میگفتم..راز دل میگفتم...ای عزیز مادر ..ای مادر ای مادر...
امان امان2
⬅️دو تا فاطمه رو تو مدینه تشیع کردند یکی فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین بود، خیلی زحمت پیغمبر رو کشیده بود، وقتی خبر وفاتش رو آوردن، امیرالمومنین گریه کرد صدا زد یا رسول الله آقا مادرم رفت.
پیغمبر بلند شد پیشانی امیرالمومنین رو بوسه زد و گریه کرد،فرمود مادر علی مادر منم بود خیلی زحمتم کشید،
آقا فرمودند زنای بنی هاشم بیان، زنای بنی هاشم اومدن،
فاطمه بنت اسد رو غسل دادن، کفنش کردن،
پیغمبر صدا زد مردای بنی هاشم برید تو بقیع یه قبری آماده کنید،
همه مردم مدینه اودن،
پیغمبر به بدنش نماز خوند،
چه تشیع جنازه ای شد،
پیغمبر خودش وارد قبر شد، تو قبر خوابید، هی صدا میزد ای قبر فاطمه مادر علی مادر منه،
⏪اما چی میخوام بگم این یه فاطمه بود تو مدینه
اما یه فاطمه دیگه ای هم تو مدینه این تشیع جنازه کجا، اون تشیع جنازه کجا،
اینجا بدن فاطمه بنت اسد رو غسل دادن،
بدن رو تشیع کردن، روز بدن رو برداشتن،
تشیع کردند، تشیع جنازه فاطمه بنت اسد همه مردم مدینه اومدن، تشیع جنازه باشکوهی بود اما چی بگم از تشیع جنازه دختر پیغمبر،
چهار بچه بی مادر دنبال جنازه مادر هی می گفتن مادر.. مادر...
🍂 فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
🍂 به طفلی رخت ماتم در برم کرد
🍂 الهی بشکند دست مغیره
🍂 میان کوچه ها بی مادرم کرد
⬅️رسمه از خونه ای که دارن جنازه رو می بَرَن..بچه هاش شیون میکنند..همه میان دور یتیما رو میگیرن ..با یتیما گریه میکنند..
بخدا زهرا غریبه ..بخدا زهرا مظلومه....
امان امان ...
سلمان میگه سرمو بر گردوندم..دیدم زینب سه چهار ساله..چادر نماز مادرو سر کرده..
داره مادرو بدرقه میکنه...
تو خونه بیبی زهرا قانون برعکس شد..
آخه رسمه دختر عروس میشه مادر بدرقش میکنه..
اما اون شب زینب مادر رو با اشک چشماش بدرقه کرد...مادر جونشو بدرقه کرد
▪️زینب به ناله گوید
▪️کشتند مادرم را
▪️گردیده بود قنفذ
▪️همدست با مغیره
▪️این یک ز ضرب سیلی
▪️آن یک به تازیانه
▪️با پلوی شگسته
▪️چون مرغ بال بسته
▪️مادر به خون نشسته
▪️در کنج آشیانه
🍁هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🍁
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
❣﷽❣
⚫️#روضه_حضرت_زهرا_س
🔘#دفتری_حضرت_زهرا_س 1
🔹بر نورخدا عصمت کبری صلوات
🔸بر دخت نبی ام ابیها صلوات
🔹بر آن که بود شفیعه در روز جزا
🔸همتای علی حضرت زهراصلوات
(دعای فرج)
#السلام_علیک_یافاطمه_الزهرا_یابنت_محمد_یاقرة_عین_الرسول_یاسیدتنا_ومولاتنا.....
✨گر نگاهی به ما كند زهرا
✨درد ها را دوا كند زهرا
✨بر دل و جان ما صفا بخشد
✨گوشه چشمی به ما کند زهرا
✨كم مخواه از عطای بسيارش
✨آنچه خواهی عطا كند زهرا
✨روز محشر كه ازشفاعت خويش
✨حشر ديگر به پا كند زهرا
✨همچو مرغی كه دانه بر چيند
✨دوستان را جدا كند زهرا...2
یازهرا3
⬅️دلارو روونه کنیم مدینه ...
کنار قبر مخفی حضرت زهرا ...
کنار قبر بی زائر زهرا...
الهی تو مجلسمون کسی داغ مادر جوون ندیده باشه....
داغ مادر سنگینه....
مخصوصا اگه جوون باشه..
آرزو به دل باشه....
(آی اونایی که اولاد دارید
(خدا سایه تونو از سر اولادتون کم نکنه....)
مادر دوست داره بچه شو بزرگ کنه قدوبالاشو ببینه....
یه دل سیر خنده و شادی بچه شو ببینه ....
آخ دختر داره عروسش بکنه...
پسر داره دامادش بکنه....
اما من بمیرم برای بانوی جوون مدینه زهرا....
من بمیرم برا اون خانومی که جوون بود ..
خودشم ناز مادرو ندید...
سایه مادر ندید
💔💔امان امان
⬅️مجلس مجلس جوونِ ..
تو مجلس جوون بلند بلند گریه میکنند...
⬅️دیدید وقتی خانمی جوون از دنیا بره مهمونا میان میگن مادرش کجاست ...
خواهرش کجاست....
( خانم جوان از دنیا بره مادر داره خواهر داره....)
اما من بمیرم برا اون خانمی که نه مادر داره نه خواهر...
امروز تو مجلس خانم فاطمه زهرا هم مادری کن ...
هم خواهری کن..
با زینبش هم ناله شو...دلتو بزار کنار دل زینب
کدوم لحظه..
◾️آخ خدا مادرم را کجا میبرند
◾️گمانم برای شفا میبرند
◾️کجا می برندش کجا میبرند
◾️چسان زیر تابوتُ گیرد پدر
◾️خدا یا کمک کن نمیرد پدر
◾️کجا میبرندش کجا میبرند2
✨روضه برات بخونمو التماس دعا
وقتی بدن مادر رو به خاک میسپارند....
میگن صبر کنید عزیزاش بیان بعد بدن نازنین مادررو برداریم.....
اما من بمیرم برای بانوی غریب مدینه زهرا ....
من بمیرم برا اون خانمی که صدا زد...
«يا علي غَسِّلْني فِي اللَيل....كِفِْني فِي الليل.... دَفِّني فِي الليل..
ولا تَُعْلِن اَحَداً»
⬅️ علی جان شبانه بدنمو غسل بده...
علی جان شبانه بدنمو کفن کن...
علی جان شبانه بدنمو به خاک بسپار....
🖤 (تو رو خدا برای خود تجسم کن امیرالمومنین تو دل شب داره از زیر پیراهن بدن زهرا شو غسل میده)
🍂 اسما بریز آب روان..
🍂 بر روی گلبرگ گلم...
🍂 ولی آهسته آهسته ..2
🍂آخ ببین بشکسته پهلویش...
🍂سیه گردیده بازویش ...
🍂بریز آب روان رویش...
🍂ولی آهسته آهسته...
(اسما میگه...)
💔میگه دیدم یتیمان زهرا حسن و حسین یه گوشه آستین دهان گرفتن آروم آروم دارن گریه میکنند...
زینب یه گوشه زانوای غم بغل گرفته
💔آخ فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
💔وای به طفلی رخت ماتم در برم کرد
💔الهی بشکنه دست مغیره
💔میوون کوچه ها بی مادرم کرد
⬅️میگه امیرالمومنین سفارش کرده بود بچه ها نکنه صدای نالتون رو بلند کنید...
میگه یه مرتبه دیدم علی سر گذاشت به دیوار بی کسی...
بلند بلند داره گریه میکنه...
(سردار بدر و حُنینه علی ...)
پرسیدم آقا جان شما به بچه ها سفارش کردید بلند بلند گریه نکنند ...
آقا چرا خودتون دارین بلند بلند گریه میکنید....
(سوز)
صدا زد اسما...دست از دل علی بردار اسما...
اسما فاطمه ام رفت، اما درد دلشو به منِ علی نگفت اسما...
🍁آخ تو میبینی علی را زار و خسته...
🍁وای نمیبینی تو پهلوی شکسته....
(گریز..)
⬅️(ناله داری دلتو ببرم کربلا )..
آی کربلائیا...
⬅️بگم یا امیرالمومنین آقا جان ...
تو تاریکی دل شب بازوی ورم کرده زهرا رو ندیدی حس کردی، سر گذاشتی به دیوار بی کسی بلند بلند گریه کردی....
⬅️آقا میخوام بگم کجا بودی کربلا...
اون لحظه ای دیدن حسین اوند کنار نهر علقمه یه چیزی از زمین برمیداره میبوسه به رو چشم میزاره...
راووی میگه گفتیم حسین قرآن پیدا کرده ..
اما خوب که نگاه کردیم دیدیم دستای بریده ابالفضله....
💔به ناله های دل یتیمان زهرا ...
به اون لحظه ای که نتونستند بلند بلند مادر مادر بگن و بلند بلند گریه کنند دستتو بیار بالا از سویدای پلت ناله بزن بگو یا زهرا.....💔
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
روضه حضرت زهرا س
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَهُ الشَّهِیدَهُ الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِیَّهُ، السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْفَاضِلَهُ الزَّکِیَّهُ أَیَّتُهَا الرَّضِیَّهُ الْمَرْضِیَّهُ
شب شهادت بذار یه جور دیگه سلام بدیم
السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَکْسُورَهِ ضِلْعُهَا، السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا،السَّلاَمُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا
شب شهادت اگه شبش نبود نمی گفتم همین الان،وای مادرم،وای مادرم
ممنونم اگر نروی
می میرم اگر بروی
شب شهادت بی بی جانمون حضرت زهراست، امشب همه ی جلسه از ابتداش یا زبانحال علی یا زبانحال فاطمه است.جای ِ دیگه هم نمیریم، امشب یا علی گریه می کنه زهرا حرف میزنه، یا زهراخمیده ی سر بلندی، وقتی می بینم می خندی
ولی می دونم سه ماهه،سرت رو از درد می بندی
می خوام بگم پیشم بمونی،ولی می دونم نمیتونی
برو ولی تو با فراقت، دل ِ علی رو می سوزونی
*دید حال ِ علی منقلب ِ،گفت: آقاجان،قربونت برم بذار من یه ذره باهات حرف بزنم.”امشب روضه ی من روضه ی نگرانیهای یه مادر ِ دم ِ رفتن ِ، امشب می دونی مادر ما نگرون چی بود؟ هر مادری می خواد بره نگرانه،یه نگرانی برا خودش داشت، چند روز ِ پیش این نگرانی رفع شد، تا نگاهش به تابوت افتاد یه لبخند زد، خیالم راحت شد حجم بدنم رو کسی نمی بینه، دیگه نگران نیستم خدا رو شکر.دیگه نگران چی بود؟امشب به خاطر بی بی یه قدم بگذار، وسط روضه باید پند بگیری، باید درس بگیری، چه اتفاقی می افته شب شهادت امیرالمؤمنین می فرمایند:فاطمه دیگه نگران چی هستی؟ علی جان، بچه هامو می بینم دارم اشک می ریزم،علی جان نگران گهنکارای امتم هستم،از خدا خواستم: “یَغْفِرُ لِعُصَاهِ اُمَّتی” فاطمه شب شهادت میگه:خدایا به حق اشک چشم بچه هام گنهکاران امت ِ من رو ببخش،دست ِ اونها خالی ِ. حالا من امشب قول بدم بگم مادر نگران نباش،دیگه قول میدم سمت گناه نرم، مادر نگران ِ من و تو بوده دم آخر.دیگه نگران چی بود؟روایت میگه:نگران ِ علی بود،یه نگاه کرد مولا دید بی بی به پهنای صورت داره اشک می ریزه، علی جان: “أَبْکِی لِمَا تَلْقَی بَعْدِی” علی جان نگرانم بعد از من با تو چه می کنند. تو دیگه یار نداری،طرفدار نداری.نگران بچه هاش هم بود،یه نگاه به علی کرد،صدا زد:علی جان،“أَبکنِی وَأَبک لیتَامی” علی برا من و یتیم هام گریه کن، “وَلاتَنْس ِقَتیلَ العِدَاء بطَفِّ الْعِرَاق”ِ. علی جان حسینم رو یادت نره
ای تشنه لب حسین حسین حسین
عشق زینب حسین حسین حسین
شب شهادت، بی بی ِ ما به امیرالمؤمنین گفت: وَلاتَنْس ِقَتیلَ العِدَاء بطَفِّ الْعِرَاقِ. بیا من و تو هم یه عهد ببندیم،همه دستاشون رو بدهند به هم، بیایید همه با هم یه قولی به بی بی بدهیم،دست هم رو می گیریم،یه عهد می بندیم، مادر جان، ما هم امشب عهد می بندیم حسینت رو فراموش نمی کنیم،بلند بگو: حسین….” ابد والله یا زهراء ما ننسی حسینا” ماهم حسینت رو فراموش نمی کنیم، نه فقط من و تو، خود اهلبیت هم حسین رو فراموش نکردند،زهرا با روضه ی حسین جون داد،پیغمبر هم با روضه ی حسین جون داد، دم آخر ابی عبدالله رو سینه اش بود جون داد،امیرالمومنین هم شام بیست و یکم با حسین جون داد، امام حسن هم “ لا یوم کیومک یا اباعبدالله” گفت.امام سجاد،امام باقر،امام کاظم،امشب ببرمت حرم ِ امام رضا،روزی ِ امشب ِ مارو امام رضا بده. آقا جان شما همه رو بردی کربلا،صدا زد:” إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ” چرا میگم امام رضا؟ می خوام امشب پاک پاک بری بیرون،چرا “فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ” فرمود: “فَإِنَّ الْبُکَاءَ عَلَیْهِ یَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَامَ.” امام رضا راه رو به من و تو نشون داده،نسخه رو امام رضا پیچیده، که گناه داری،روسیاهی،” ذُّنُوبَ الْعِظَامَ”راه پاک شدنش فقط گریه برای حسین ِ،چشم آقا،چشم،جون بخواه. کجا بریم گریه کنیم؟خودت روضه بخون یا امام رضا، خود ِ امام رضا روضه خونده،چی روضه ای خونده؟ “فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ”. مثل مذبوح سر ِ حسین مارو بریدند،حسین…. من از امام رضا عذر میخوام،آقا شما گفتید،مگر نه من جرأت نمی کردم،بابا مذبوح تکلیفش معلوم ِ، روضه ی من یه شباهت ِ،یه فرق ِ،آدم رو میکشه،شباهت اینه:ما رسم داریم،یه قربونی رو بخوان ذبح کنند،همه دورش حلقه می زنند،همه خوشحالند، هر کی میگه:یه سهمی از این قربانی مال منه،کربلا دور ِ حسین حلقه زدند، اخنس گفت:عمامه اش مال من، خولی گفت:سربریده اش مال من، یکی گفت:انگشترش مال من، یکی گفت:پیراهنش مال من
این ها شباهت بود، حالا فرقش رو گوش بده:ما رسم داریم،قربانی رو بخوان ذبح کنند،آبش میدن،آبم نخوره لب هاش رو به زور خیس می کنند، رو به قبله اش می کنند،آخ بمیرم برات:“السلام علیک مذبوح من القفا” حسین
روضه دفتری حضرت فاطمه(س)
👈تایپ و ارسال: علیمحمدی✍
اَللّهم صَلِ عَلی فاطمة و اَبیها و بَعلِها و بَنیها وَ سِرِّ المُستودِعِ فیها بعددِ ما احاطَ بِه عِلمُک
الهی یا الهی یا الهی
تو از سوزِ دل زهرا گواهی
تو می بینی به پشت درب بسته
میان خون خود زهرا نشسته
امان از بیکسی ای داد بیداد
غم دلواپسی ای داد بیداد
امان از آسمون بی ستاره
امان از سیلی و از گوشواره
◾امروز(امشب)بیاین بریم درِ خونه ی فاطمه به واسطه ی امامِ زمان، ایامِ فاطمیه س مجلس با نامِ فاطمه س، امام حسین فرمودن: بخدا قسم اشکی در چشمِ کسی نمی یاد مگر اینکه مادرم فاطمه ی زهرا نظر کنه، بی بی جان امروز به این اشکا نیاز داریم، خیلیا مریض دارن، خیلیا حاجت دارن خیلیا اومدن برا جوانشون دعا کنن، آماده این روضه ی فاطمه رو بگم، آخه شنیدم بین در و دیوار وقتی میخِ در به سینه ی مادر رفت اونجا بود که صدا زد مهدی جان به فریادم برس
گُلِ یاسِ مهربونم
فاطمه چراغِ خونم
الهی نیاد یه روزی
بی تو من زنده بمونم
نذار دستات از من دور شه
آرزوم زنده به گور شه
کی میتونه بعدِ زهرا
واسه علی سنگِ صبور شه
آخه تنها محرم علی فاطمه س، یه روز خانوم نشسته بودن گفت علی جان حرفی دارم(خانومم چیه) فرمود علی جان شنیدم بیرون جواب سلامتو نمیدن گفت زهرا من سلام میدم اما مردم مدینه جوابمو نمیدن ، مگه غربت از این بالاتر میشه، قربانِ درد دلت برم بی بی جان،علی تو مسجد بود شنید بی بی زهرا از دنیا رفته، همین راهِ خونه به مسجد هی زمین میخوره و بلند میشه هی میگفت فاطمه نرو علی کسی رو نداره😭😭😭
پاشو اینجوری منو نده عذاب کَلِمینی
بری ازپیشم میشم خونه خراب کلمینی
بین اینهمه سلام بی جواب کلمینی
میبارم مثل آسمون برات
میکُشی منو با اشکِ بی صدات
سرتو بگیر بالا جونِ علی بی بی جان
یه کمی حرف بزن علی نمیره
حرف رفتنو نزن علی میمیره(۲)
هر چی صدا زد علیم، هر چی صدا زد بخدا مظلومم، جواب ندادن😭😭😭 آاااای امام زمان روضه ی مادرت بیا، مگر پسر به مجلس مادر نمی آید، بخدا خیلیا داغِ مادر دیدن ها، اما حاجتمندای مجلس، گرفتارا، مریض دارا بخدا ابن عباس میگه روزای آخر برای فاطمه مرهم می آوردن ، دیدم بی بی مرهم ها رو قبول نمیکنه، گفتم خانوم رفتنی شده یه روز فضه رو صدا زد، فضه جان بیاکمکم کن میخوام این مرهم ها رو از رو زخمام در بیارم اما دیدن دندوناشونو آنقدر فشار میدادن، خانومم چرا با خودت اینکارو میکنی(دل بده به من) یه وقت فرمود فضه میخوام موقع غسلِ بدنم علی به زحمت نیوفته آخه علی کسی رو نداره، اما مریض دارا، یه پرده ای کشید کجای دنیا دیدین یه مادر جوونو جلوی بچه هاش غسل و کفن کنن(بمیرم برات مادر)بخدا بدنو کشید دید بچه ها دارن گریه میکنن فرمود: حسنم ، حسینم، زینبم، ام کلثومم بابا بیاین برا آخرین بار مادرو زیارت کنید(خوشبحالتون شما زیارت کردین) اما اومد بندِ کفن رو ببنده علی میگه به همون خدا دیدم دستای فاطمه از کفن بیرون آمد حسنو حسینو به سینه چسباند یه وقت صدایی از آسمان بلند شد علی جان بچه ها رو از سینه ی مادر جدا کن این منظره فرشتگان رو به گریه میندازه گفت:
ای آسمان تنها شدم
دیدی که بی زهرا شدم
شرمنده ی طاها شدم
آه و واویلااااا... از دلِ زهرا
اینجا علی جان نتونستی ببینی پس کربلا زینبت چه کرد وقتی اومد کنار گودال قتلگاه دید شمر رو سینه ی حسین نشسته، هر کجای این مجلس نشستی از سُویدای دلت سه مرتبه بلند بگو یا زهرااااا(۳)
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🍂🍂🍂🍂🍂
﷽
#روضه
#حضرت_زهرا(س)
#مجلس_کامل
#السلام علیک
یا فاطِمَةَ الزَّهْراءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللهِ
دو چشمش بسته اما درد دارد
یقیناً بیش از اینها درد دارد
بریز آب روان بر سنگ غُسلش
ولی آرام اسماء درد دارد
نسیم آرامتر خوابیده بانو
مزن پروانه پر خوابیده بانو
دگر رخصت نیازی نیست جبریل
مزن دیگر به در خوابیده بانو
دو چشمت را به دست بسته بستم
تو را با هق هقی پیوسته بستم
مبادا پهلویت خونین شود باز
خودم بند کفن آهسته بستم
ندارد چاره با آهم بسازم
فقط با درد جان اهم بسازم
ز چوبی که نشد گهواره باشد
دوتا تابوت میخواهم بسازم
* خیلی سخته آدم بخواد عزیزش رو خودش غسل بده...از غروب هی میگفت بچه ها آروم گریه کنند...علی امشب خیلی تنهاست...با اسماء دوتایی کارها رو آماده کردن...کفن و آب و بچه ها دارن نگاه میکنن...همه آستینها به دهانشون...علی میخواد غسل بده...میخوام خودت روضه بخونی...*
بریز آب روان اسماء
به جسم اطهر زهرا
ولی آهسته آهسته
نگه کن زردی رویش
ببین بشکسته بازویش
لگد خورده به پهلویش
اسماء میگه من آب میریختم...ولی یه وقت دیدم علی دست از غسل زهرا کشید...هی نگاه میکنه هی صورت به دیوار میذاره بلند بلند گریه میکنه...آقا جان شما به بچه ها گفتی آروم گریه کنن...چی شده داد میزنی...فرمود: همچین که غسل می دادم... دستم رسید به بازوی ورم کرده ی فاطمه...
امشب تا میتونی داد بزنی بگو وای مادر... وای مادر وای مادر... شروع کرد زهرا را کفن کردند... یه وقت علی نگاه کرد دید بچهها مات مبهوت... تا معجر زهرا را باز کرد دادش بلند شد... میگفت: یه خانوم هجده ساله موهاش سفید شده... زهرا روش و از علی میگرفت...تا کبودی صورتش رو علی نبینه...
انشالله خدا مادراتون رو براتون نگه داره... یه نگاه کرد دید بچه ها نگاه می کنند گفت بیاید... بچههای فاطمه برای آخرین بار مادرتون و ببینید... بچه ها آمدند جلو حسنین و زینبین خودشون رو روی بدن مادر انداختند... شیخ عباس قمی میگه: همچین که انداختن خودشونو یه وقت دستای زهرا بیرون اومد بچه ها رو بغل گرفت... منادی بین زمین و آسمان صدا زد: علی... بچه ها رو از مادرشون جدا کن...چرا؟میدونی چرا... چون این بچه ها طاقت ندارن و ملائکه طاقت ندارن گریه بچه های فاطمه رو ببینن... علی با احترام بچه ها رو بغل گرفت... ناز و نوازش میکرد... حسن جان خدا صبرت بده... حسین جان خدا صبرت بده...زینب جان منم بی مادر شدم...به همه عالم خواست یاد بده یادتون باشه هر وقت دیدی بچه خودش رو روی بدن عزیزش انداخت باید با احترام بلندش کنی... یه گودال بود...تو اون گودال یه بابای بی سر بود...یه دختری اومد خودش رو روی بدن انداخت...هی صدا زد بابا بلند شو ببین گوشواره هامو بردن... بابا بلند شو ببین خیمه ها رو آتیش زدن... دیدن دسته حسین بالا آمد این دختر رو بغل گرفت...مگه علی یاد نداده بود چه جور جدا کنند...ریختن تو گودال...آنقدر تازیانه زدن...هر چه بادا باد امشب میگم... یه وقت این دختر بلند شد گفت: بابا دارن منو میزنن.. بابا بلند شو رو دارن عمه رو... حسین*
شکسته بال و پری ز آشیانه می بردن
تنی ضعیف غریبان به شانه می بردن
جنازه ای که همه انبیا به قربانش
چه شد که هفت نفر مخفیانه می بردن
مدینه فاطمه را روز روشن آزرده
چه شد جنازه ی او را شبانه میبردن
به جای گل که گذارند به روی قبر رسول
برای او اثر از تازیانه می بردن
* سلمان میگه وسطای نماز بودم...دیدم یکی داره محکم درو میکوبه... ترسیدم چه خبر شده...زودی نماز رو سلام دادم...در رو باز کردم دیدم حسن ابن علی...سلمان کجایی بیا... گفتم آقا زاده چه خبر شده... گفت سلمان بابام خیلی تنهاست...مادرم و غسل داده...بیا بریم تشییع جنازه... هفت نفر بیشتر نبودند...علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچههای فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا کبوده😭
الا لعنت الله علی القومالظالمین
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
#دشتی_خوانی_حضرت_زهرا
بِنال ای دل که غم دارم به سینه
بِنال ای نی که دنیا بس غمینه
بنال ای نی علی تنهای تنهاست
که اشک مرتضی مانند دریاست
بنال ای نی بود شام غریبان
به مرگ فاطمه عالم پریشان
بنال ای نی که زینب شد پریشان
تمام اهل عالم گشته گریان
بِنال ای دل که دنیا بس سیاهه
دگر این زندگی بر ما تباهه
بِنال ای نی که روزم شام تاره
دلم خون و دو چشمم اشکباره
بِنال ای دل که جانم رفته از دست
بِنال ای دل توانم رفته از دست
بِنـال ای نی بهارم شد زمستان
بـنال ای دل خزان گشته گلستان
بِنـال ای نی که من طاقت ندارم
پریشانم خدایا (بیقرارم)
#بیقراراصفهانی✍️
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
روضه حضرت فاطمه زهرا(س)
گریزحضرت اباالفضل (ع)🥀
گریزحضرت رقیه (ع)🥀
🔸بر چهره ی زیبای محمد صلوات
🔸بر گنبد خضرای محمد صلوات
🔸سرتابه قدم آینه او زهراست
🔸تقدیه به زهرای محمد صلوات
بسم الله ارحمن الرحیم
یا رحمن ویا رحیم
اجرو مزد شما عزداران بافاطمه زهرا سلام الله ان شاءالله درهر گوشه ای ازاین مجلس نشسته ای حاجت روا بشید شفای همه مریض ها ، ایام فاطمیه وعزاداری مادر پهلوشکسته
اول مجلس...
همه با هم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
یاصاحب الزمان
[[ اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمك.]]
▪️دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد
▪️سراغ گلی را شبانه می گیرد
▪️چه حکمت است چون نام فاطمه آید
▪️دلم برای گریه بهانه می گیرد
⬅️بی بی وصیت کرد: (یا علی غسلنی ولا تکشف انی..) منو از زیر پیراهن غسل بده، من رو شبانه دفن کن. امیرالمومنین فرمود: مشغول غسل دادن شدم به دستورات زهرا عمل کردم، یه وقت دیدن علی دست از غسل کشید آی مادر..
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
امیرالمومنین بدن زهرا رو غسل داد، کفن کرد، وقتی خواست بنده های کفن ببنده، زینبین روصدا کرد، حسنین روصدا کرد بیاید از مادر توشه برگیریدآخه دیگه دیدارها میمونه برا قیامت ،
روایته بچها خودشونو رو بدن بی جان مادر انداختن،(وامصیبتاخیلی سخته داغ مادر ،مادر دارین قدر مادر بدونید ) دارن ناله میزنن، واحسرتا، وا حزنا، مادر مادر، مادر سلام ما رو به رسول خدا برسون، امیرالمومنین فرموددیدم صدای ناله ی زهرا بلند شد، بنده های کفن زهرا بازشد یه دست حسنین دربغل یه طرفم زینبین دارن ناله میزنن یه وقت صدای منادی بلند شد علی بچه ها رو از روی مادر بردار ملائکه ی آسمان به گریه شدن، ای بمیرم اینجا فاطمه زهرا حسنین تسلی داد، با امام حسن و حسین خداحافظی کرد،امام علی بچه ها را از روی سینه مادر بلند کرد
اما ای کسانی که گفتی مریض دارم گرفتارم حاجت دارم امشب می خوام دلتو ازمدینه ببرم کربلا کنار حرم اقا قمر بنی هاشم کسی که هیچ کس از درخونه اش دست خالی نمیره امشب از آقا بخوایید حاجت روا می شید چون خود آقا گفتند من زمان ناامید شدم که تیر به مشک ابم زدند کسی را ناامید رد نمی کنم اماعزیزان
درعلقمه وقتی دستهای عباس را قطع کردند وباعمود اهنین به سرش زدند اخ بمیرم برات قمر بنی هاشم همچنان با صورت به زمین افتاد
صدا زد : برادر برادرت را در یاب
اه امان از اون لحظه ای که امام حسین امد علقمه دید دستهای علمدارش بریده تمام بدن قطعه قطعه صدا زد برادرم کمرم شکست الهی هیچ کسی داغ برادر نبینه الهی غم برادر نبینی عزیز دلم
دلم خون دلم خون ایها الناس
گرفته علقمه بوی گل یاس
اما عزیزان مدینه رفتیم کربلا رفتیم
اما می خوام یک جا دیگه دلتو ببرم کجا خرابه شام ان شاءالله امشب دیگه دست خالی ازاین مجلس نری
میگن یک شب رقیه درخرابه شام بهانه بابا گرفت صدای گریه اش به کاخ یزید رسید یزد گفتند امشب تو خرابه چه خبر گفتند دختر سه ساله امام حسین بهانه بابا گرفته گفت سرباباش براش ببرید تا سربابا بریده راگذاشتند جلو دختر سه ساله
سر بریده بابا رادرآغوش گرفت😭
صدا زد بابای خوبم
🔸به قربان سر نورانی تو
🔸چرا خون ریزد از پیشانی تو
🔸رخ من نیلی از سیلی است بابا
🔸لبان تو چرا نیلی است بابا
بابا کی با چوب به لب و دندانت زده
اما میخام بگم😭
بابای خوبم
🔸تو از چوب جفا داری نشانه
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
اگه با چوب به لب و دندان تو زدن...
اما به منم تازیانه زدن..😭.
🔸مرا باشد نشان از تازیانه
بابا دیگه طاقت تازیانه ندارم.
طاقت سیلی خوردن ندارم.
طاقت سنگ خوردن ندارم.
🔸ز تو دارم تمنا جان بابا
🔸مرا با خود ببر در نزد زهرا
لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم
وَ سَیَعلمُ الذین ظَلمو ای مُنقَلبٍ یَنقلبون بلند صلوات
تایپ وارسال مداح اهل (ع)احمد بهزادی✍
صلوات شادی روح پدرومادرم
🥀🥀🥀🥀
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
روضه و توسل به حضرت زهرا(س)
ایام فاطمیه
این منم قبر میکَنَم زهرا؛
از برایِ یگانه دلدارم؟!
نکند این که خواب میبینم
کاش میشد کنی تو بیدارم
این منم تیشه میزنم زهرا؛
تا مهیا کنم مزارِ تو را
با دو دستِ خودم به خاک نهم
گل پژمردۀ نزارِ تو را
آه زهرا قسم به جان شما
پاره شد قلبِ مرتضی از غم
همچنان شمعِ صبح میسوزم
بینِ مرگ و حیات حیرانم
فاطمه؛ من نمازِ صبرم را
در کنارت نشسته میخوانم
ذکرها را شکسته با یادِ
دندههای شکسته میخوانم
ــــــــــــــــــ
منم علی که خیلی خستهم
چشمای خستهمو که بستم
با خاطراتِ با تو بودن
میونِ سیلِ غم نشستم
فاطمه در خودم شکستم
کاش میشد زهرا ..
دوباره زندگی کنم با تو
رو قلبِ من نوشته تنها تو، محبوبم
کاش میشد زهرا ..
صدای تو، تو خونه می پیچید
لبِ حسن دوباره میخندید، ای خوبم
ای یاسِ پرپر ..
بدونِ تو چیکار کنه حیدر ، یازهرا ..
مدتی هست رنگش پریده
تموم موهاشم سفیده
چی شده ابنجوری شکسته
به من بگو حسن چی دیده!
تو کوچیکی قدش خمیده
میگه زیرِ لب ..
مادرمُ آزار نده برگرد
برو عقب جلو نیا نامرد، ای نامرد
شرمنده مادر ..
تا زندهام غمت با من باشه
نشد مدافعت حسن باشه، ای مادر
ای یاسِ پرپر ..
خدا نگهدارت باشه مادر ..
فاطمه جان؛
گیرم که زینبین تو خوابیدن
آرام کردنِ حسن آسان نیست ..
یک روز زینب سلام الله علیه جلو آمد صدا زد داداشم، حسن جانم .. چرا همش یه گوشه کز کردی و زانویِ غم بغل گرفتی .. داغ مادر دیدی، ما هم دیدیم .. تو داداش بزرگِ مایی .. قفل لبهاش باز شد .. صدا زد زینبم دست از دلم بردار .. هرچی دیدیم با هم دیدیم اما تو کوچه من بودم، شما نبودید .. هرچی تلاش کردم جلوش رو بگیرم نشد..
دستش زِ سر گذشت ..
یا زهرا ..
یا رب نصیب هیچ غریب دگر نکن
دردی که گیسوان حسن را سفید کرد
با صد امید حامی مادر شدم ولی
دستش زِ سر گذشتُ مرا ناامید کرد
🎧
#روضه
#حضرت_زهرا(س)
#زبانحال_حضرتعلی(ع)
#گریز
"شب عروسي فاطمه است، عروس و ميخوان خونة داماد ببرن، پيغمبر فرستادن دنبال سلمان. فرمودند: سلمان، فاطمة من، رو مركب سوار ميشه تو افسار ناقهرو بگير ببر طرف خونة علي، سلمان گفت: افتخار ميكنم. مهار ناقه را گرفته، فاطمه سواره، هي بلغالعلا رو بر زبون جاري ميكنه. برد خونهي علي زهرا رو. اون شب يه شبي بود، يه شبم سلمان تو خونه خوابيده ديد در ميزنن، تا رفت درو وا كرد، ديد دو تا بچههاي فاطمه سياه پوشيدن، سراشونو زير انداختن، دارن گريه ميكنن. تا نگاه سلمان به بچهها افتاد فهميد چيه، ولي گفت بچهها چه خبره؟ گفتن: بابامون علي فرستاده بياين جنازهي مادرمونو بردارين، سلمان به خدا مادرمونو كشتن. سلمان فارسي اومد تو خونهي علي، ديدين اگه يه غريبي يه آشنا رو ببينه چه ميكنه؟
همچي كه چشم علي به سلمان افتاد، يه دفه ديدن سلمانو بغل كرد، داره گريه ميكنه. فرمود سلمان يادته اون شب عروسي، مهار ناقه رو گرفته بودي، زهرا رو خونهي داماد آوردي، حالا بيا بريم ميخوام فاطمه رو بقيع ببرم (يا زهرا) جنازه رو برداشتن. از خونه ميخوان ببرن بيرون، وقتي يه مادري جنازهاش تو خونه افتاده باشه، بچههاش آهسته گريه ميكنن، ولي همچي كه ميخوان جنازهي مادرو از خونه ببرن بيرون، يه دفعه بچهها بياختيار اشك ميريزن. ولي من بميرم برا بچههاي فاطمه كه جرأت ندارن بلند گريه كنن، اين آستيناشونو تو دهانشون كردن، كه اگه بلند گريه كنن كسي صداي نالهشونو نشنوه. علي اومد كنار قبرستان بقيع، خودش تنهايي جنازه رو توي قبر گذاشت. يه وقت ديد دو تا دست شبيه دستاي پيغمبر پيدا شد، يعني علي جان امانتيمو به خودم بده. جا داشت پيغمبر بفرمان: علي امانتي رو كه به تو دادم پهلوش شكسته نبود."
🌴🌴🌴🌴🌴