#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت
یا بن الحسن...آقا...
در عزای جد غریبتون امام هادی...
کجا خیمه عزا به پا کردید آقا...
🔸صاحب عزا کجایی گویم سرت سلامت
آجرک الله یا صاحب الزمان
🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت
آقا کی ميشه بیای...
پسر فاطمه...
عالمی چشم انتظار شماست...
🔸کی میشود بیایی، گویم سرت سلامت
میگن بهار طبیعت رسیده...
اما همه عالم امشب...
عزادار حجت خدا هستند...
اگه چشم دل باز کنیم میبینیم...
امشب آسمان و زمین...
در عزای امام هادی میسوزند...
یا بن الحسن آقا...
ما مکتبمون رو از شما گرفتیم...
خودتون فرمودید...
شیعیان ما کسانی هستند که...
يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا...
وَ يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا...
شیعیان ما کسانی هستند که...
در شادی های ما شاد و...
در مصیبت ما عزادارند...
آقاجان اومدم امشب اینو بگم...
اگه همه مردم دنیا شاد باشند...
اما شیعیان شما احترام نگه میدارند...
شیعیان شما عزادارند...
امشب دل شما...
در عزای جد غریبتون محزونه...
مگه ميشه ما عزادار نباشیم...
هیهات...
لباس ما این روزها...
لباس مشکیه...
یا صاحب الزمان...
میخوام بگم...
من رضایت دل امام زمانم رو...
با هیچ چیزی عوض نمیکنم...
🔹ای آفتاب زهرا، کی شام تار غم را
🔹چون صبحدم نمایی، گویم سرت سلامت
یا بن الحسن...
#روضه_امام_هادی_علیه_السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا الحَسَنِ یا عَلِیَّ بنَ مُحَمَّدٍ اَیُّهَا الهادیِ النِّقِیُّ
🔸اشڪ را روز جزا با نور قیمت میڪنند
🔸بر تو هر ڪس گریه ڪرده وقف جنت میڪنند
مولای من...
یا امام هادی...
🔸ایها الهادی گدایان درِ تو تا ابد
🔸بر هزاران حاتم طائی ڪرامت میڪنند
🔸سینه زن های تو با سینه زدن در روضه ات
🔸مثل موسی در میان طور عبادت میڪنند
ایام شهادت امام هادی...
دلها رو روانه ڪنیم سامرا...
چه ڪردند با امام هادی...
🔸نیمه ی شب ریختند آقا سر سجاده ات
🔸قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری
نیمه های شب...
امام هادی...
مشغول نماز شب و مناجات با خدا...
فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا
یڪ عده نانجیب...
بدون اجازه...
وارد خانه امام هادی شدند...
حضرت رو با سر برهنه و...
با پای برهنه...
ڪشان ڪشان بُردند...
🔸بُردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت
🔸در میان شعله دست و پای یڪ مادر نسوخت
یا امام هادی...
خیلی به شما ظلم ڪردند...
خیلی جسارت ڪردند...
اما آقاجان هر ڪاری ڪردند...
دیگه خونه شما رو آتیش نزدند...
دیگه جلو چشمان شما، به همسرتون جسارت نڪردند...
اما دلها بسوزه برای امیرالمومنین...
طاقت داری بگم یا نه...
🔸میزد مرا مغیره و یڪ تن به او نگفت
🔸زن را ڪسی مقابل شوهر نمیزند
🔸بیش از همه به حالت زینب دلم بسوخت
🔸آخه مادر ، ڪسی مقابل دختر نمیزند
ناله بزن یا زهرا...
روضه_امام_هادی_ع
دفتری_هادی ع
بر چهرۀ پر زنور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیّا، بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
(دعای فرج
السلامعلیکيااَبَالْحَسَنياعَلِىبْنمُحَمَّداَيُّهَاالْهادِىالنَّقِیيَابْنرَسُولاللّهياحُجَّةاللّهعَلىخَلْقِهياسَيِّدَنا.
دل تنگم دگر مأوا گرفته
هوای سامرا بر خود گرفته
روم در سامرا پا بوس آن شاه
گُلِ زهرای اطهر جا گرفته
دلم تنگ آمده چاره ندارم
هوای نوگل زهرا رو دارم
شده وروانهٔ شمع دل من
جواز کربلا را من ندارم
دلارو روونه کنیم سامرا..حرم با صفا و شش گوشه امام هادی ع..
خوش بحال اونایی که رفتن حرمش رو دیدن..اما اونایی که رفتن حرمش رو دیدن..دیدن آقا چقدر غریبه...خیلی کم میزارن زیارت آقا برن..
خیلی زائرا کربلا و نجف میرن،، ولی نمی تونن سامرا برن ،،
میگن امنیت نداره،،خطرناکه،،
انگار رزق زیارت سامرا یک کم خصوصی تره خوش بحال شما که امروز با پای دل دارید میرید زیارت این امام غریب..
امروز امام هادی رو در خونهٔ خدا واسطه قرار بدیم..
گر چه دوریم بیاد تو سخن میگوییم
بُعد منزل نبوَد در سفر روحانی
چه بگویم که تو خود حال مرا میبینی
آقا..چه بخواهم که خود درد مرا میدانی
امروز بگو آقا میدونم رو سیاهم...اما آقا جان
تو دعای جامعه کبیره میخونیم
عادتکمالاحسانوسجیتکمالکرم
شما خانواده کرمید..بگو آقا خودت میدونی مریض دارم..آقا میدونی گرفتارم..
آقا جوون دارم..
آقا حاشا به کرمت اگه دست خالی برگردم...
قربون مظلومیتت برم آقا جان یا امام هادی ع..
13ساله بود متوکل از مدینه ،،به زور آقارو برد سامرا..13ساله بود از کنار قبر مادرش زهرا بردنش...قربونت برم آقای غریبم..30سال از مدینه دور بود..
(آاا.. امروز غریب نوازی کن..با اشک چشمت دل این آقای غریب رو شاد کن..ان شاالله کنار حرمش ناله بزنی)
امان امان3
مصییت امام هادی از جهاتی شبیه به مصییت پدرش جوادالائمه است..مثل پدر در ایام کودکی به امامت رسید..مثل آقا جوالائمه از وطن تبعید شد..
مثل پدرش جوادالائمه در کودکی به درد یتیمی مبتلاشد..
در ایام جوانی مسموم شد..
غریبانه و دور از وطن به شهادت رسید..
عالم به فدات آفا جان..
روضه برات بخونمو نالشو بزنی و التماس دعا..
امام هادی که به شهادت رسیدند بدنش رو تشیع کردند..
چه تشیع جنازه ای بود..
آدم غربت یادش میره...
ائمه مون رو هم تشیع کردند با تفاوت زیاد چند نمونه بگم..
پیغمبرو تشیع کردند با اون عظمت؟؟
نه به والله..
هر جای تاریخُ بگردی میبینی پیغمبرو تشییع نکردند..شبانه و غریبانه،، امیرالمومنین ع پیغمبرو توخونه خودش تو مسجد دفن کرد..
خانم فاطمه زهرا رو تشیع کردند؟؟ آره 7نفر نیمه شب غریبانه، بدن دختر پیغمبرو تشیع کردند..
امیرالمومنین رو هم تشیع کردند 4نفر بدن علی رو برداشتند...
ای اول مظلوم عالم یا علی..
امام حسنم تشییع کردند..
کاش تشیع نمیکردند..
تابوت و تیر باران کردند..
بمبرم برا دل ابی عبدالله دونه دونه تیرها رو از تابوت جدا کرد گریه کرد اشک ریخت صدا زد داداش غارت زده به کسی نمیگن که مالشو برده باشن غارت زده به من میگن که با دست خودم برادرم رو در خاک کردم..
غارت زده منم که کنارت نشسته ام
غارت زده منم که ز داغت شکسته ام
غارت زده منم که تو را خاک می کنم
تابوت را ز خون تنت پاک می کنم
غارت زده منم که ز داغ برادرم
می ریزم از کنار تنت خاک بر سرم
داداش دیگه عطر نمیزنم..
داداش دیگه محاسنم رو خضاب نمیکنم..
دلت آماده است؟؟بریم کربلا؟؟
آخ حسین..
آی کربلائیا..
حسینم تشیع شد تو کربلا..
اما تشیع جنازه اش خاص بود..ویژه بود..با جاهای دیگه فرق داشت..
رسم کربلا با همه جا فرق داشت..
10نفر اسب هاشونو نعل تازه زدن..
رو نازنین بدن ابی عبدالله تاختن..
کاری کردند با بدن ابی عبدالله که وقتی خواهرش
زینب اومد قتلگاه نازنین بدن برادر رو نشناخت
آخ دختر علی ناله سر داد..
آرام جان خسته دلان پیکرت کجاست
جانم به لب رسیده برادر سرت کجاست
از ما هر آنچه بود به تاراج برده اند
خاکم به سر عمامه پیمبرت کجاست
سکینه دختر امام حسینه..دید عمه جانش یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته..
کنار یه بدنی داره ناله میکنه..
گریه میکنه..
صدا زد..
《عَمَّتِي! هَذَا نَعشُ مَن؟》
عمه این بدن کیه رو زمین افتاده؟
بیبی فرمود:
سکینه جان!!
[[هَذَا نَعشُ أَبيِکَ اَلحُسَينِ]]
عزیزم این بدن قطعه قطعهٔ بابات حسینه
تورا زهرا به دامان پروریده
رسول الله اوصاف توخوانده
تو زهرا وعلی را نور عینی
عزیز زینبُ نور دو عینی
ناله داری..درد داری.مشکل داری.گزفتاری.حاجتمندی.از سویدای دلت ناله بزن 3مزتبه
یا حسین..
صلالله
علیکیامظلومیا اباعبداللهیاحسین
🔖دعایی که توفیقات سلب شده را باز میگرداند ...
🌹ماه رجب، ماه توبه است. یکی از ادعیه ای که اگر به معنای آن توجه کنیم بسیار موثر است ، دعاي " يا مقيل العثرات" است. (ای خدایی که الغزش ها را اقاله می کند و نادیده می گیرد)
✨اقاله معامله هم پیش میآید، اقاله یعنی اینکه شما یک زمانی منزلی را میفروشید و بعداً پشیمان میشوید، آدمهای فرصتطلبی وجود دارند که در این مواقع سوءاستفاده میکنند و میگویند این خانه اکنون مال من است و اگر بخواهی آن را به تو میفروشم. من پول تو را به تو نمیدهم بلکه آن را به تو میفروشم.
🌹«اقاله» یعنی اینکه بیع و شراء را نادیده گرفتن. کسی که خانه تو را خریده است، پول تو را پس میدهد و تو خانه را تحویل میگیری. معامله را اقاله میکند یعنی نادیده میگیرد و چیزی اضافی بر آن از تو دریافت نمیکند. اقاله در معامله ثواب دارد.
✨و ما خدایی داریم که بسیار مهربان است و گناهان ما را اقاله میکند(پس میگیرد) ، به این معنا که اگر پشیمان شویم و توبه کنیم ، اصلا با ما طوری معامله میکند مثل اینکه گناهی مرتکب نشده ایم!
🌹و گاهی مواقع دراثر گناه، بعضی توفیقات از انسان سلب میشود؛ اگر این دعا را با توجه و حضور قلب در قنوت یا سجده خود بگوید، توفیقات بازمی گردد.
يا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي
يا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي
يا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي
وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيئَاتِي وَ مَا عِنْدِي
يا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ
|استاد فاطمینیا|
📚مفاتیحالجنان، دعای بعد از نماز روز دحوالارض.
❣﷽❣
🥀 #روضه_حضرت_زینب_س 4
🥀 #حضرت_زینب س 4
🥀#بازگشت_کاروان_به_مدینه
🌿بر نور دل و دیده زهرا صلوات
🌿بر دخت گرانمایه مولی صلوات
🌿برمظهر صبروحلم وایمان وشرف
🌿بر یاورِ دین زینبِ کبری صلوات
❤️(#دعای_فرج)
💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥
🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود
🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود
🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر
🌾کسیکه رنجچهل سالهکشیدزینب بود
🌾به راه کرببلا تا زِ راه شـــام خـــراب
🌾کسی که پای برهنه دوید زینــب بود
🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین
🌾کسیکهسرشبهمحمل شکستزینب بود
🌾میان آن در و دیــوار و شعـلهٔ آتش
🌾کسی که نالهٔ مـــادر شنیــد زینب بود
⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بیبی زینب..
ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی..
امروز از چشات بخواه برا بی بی زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داده برا کسی که برا خانم زینب گریه کنه..
🌿فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه،
⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده،،
فرمود بابا هر چی شما بفرمایید،،
فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگین من قبول میکنم،،
فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم،
بابا من از حسینم جدا نمیتونم باشم...
اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم...
از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم..
به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه..
آقا امیرالمومنین اومدن پیش بیبی زینب،،
فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد.
⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم،
لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید
⏪شاید شنیده باشید ام سلمه میگه،،
اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه،،
(خانم جان تازه عروسی چرا گریه میکنی..تازه عروس که گریه نمیکنه)
یاد مادر افتادید.، (نه، بالاتر از مادرم)
خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر)
(چه شده خانم جان)
⬅️سوز⬅️
فرمود سه روزه حسینمو ندیدم..
ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم،
⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن امام حسین..
دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم..
هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن،
🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅
(زمزمه کن)➡️
🔶آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب..
کدوم روضه رو بخونم نام بیبی زینب نباشه، هر روضه ای شما بخونی نام بیبی زینب میاد
♦️♦️((هر روضه رو میشه اینجا خوند ))
🔅مدینه زینبه...( روضه پیامبر، حضرت زهرا س، امام حسن ع)
🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا حضرت عباس ..حضرت علی اکبر..حضرت علی اصغر...هر چی....)
🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه)
🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا... وقایع شام...)
🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه س)
🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین)
🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه
آخ ..
یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا...
⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بیبی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروانیا بگید ببینم همسرم زینب کجاست..
یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته..
رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا
یه خانمی رو دید..
صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست..
آی جوون دارا...آی حاجت مندا...آی گرفتارا...آی مریض دارا...
بگم و التماس دعا
⬅️ سوز و اوج⬅️
یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله ای بلند شد..
عبدالله..
عبدالله..
من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی؟؟
صدا زد:
(دشتی)
🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت
( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم )
🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت
🌾اگر تو زینبی کو نور عینت
🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده
🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده
✨ حسینت کو✨
الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه..
خواهر برادر و خیلی دوست داره..
الهی نبینی اونچه که زینب دید..
صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله..
تن بی سر حسینم رو دیدم عبدالله...
رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله...
🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂
🌾تمام ذکر زینب یا حسیــــن است
🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است
🌾قنــــوت نیــــمه شبهای خواهــــر
🌾زیارتنامـــهٔ مولا حسیـــــن است
🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل بیبی زینب به اشک و آه و گریه های خانم زینب کبری سه مرتبه ناله بزن بگو🍁
✨ یا حسیـــــــن✨
👇 لطفا صلوات حذف نشه👇
💥هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💥
🖤🖤🖤🖤🖤
🕊﷽🕊
⚫️#روضه_اسارت
🔘#روضه_حضرت_زینب_س
▪️#حضرت_زینب_س 2
🔹سرلوحه عشق است و نزول برکات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی نشوی لال به هنگام ممات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز علی جام حیات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که قبول شود زیارات و دعات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهی که بگیری ز خداوند درجات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله
#السلام_علیک_یاام_المصائب_یازینب_یازینب_یا_زینب
⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب کبری...
ایامی که بیبی با کاروانی همراهه که سرهای بریده، مقابل کاروانه...
وقتی خانم چشمش به سرهای بریده می افتاد اشک از چشماش جاری میشد...غم دلشو میگرفت..
💔ای کوفه من با کوچه هایت آشنایم
💔بانوی دین، بنت علی مرتضایم
💔ای کوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی این چنین با آشنا نیست
کجای عالم دیدی مهمونی وارد شهری بشه سنگ بارانش کنند...
با سنگ و خاکستر پذیرایی کنند...
💔اینجا زمانی مسکن و مأوای ما بود
💔در جای جای کوچه هایش جای ما بود
⬅️بیبی رو وارد شهر کوفه کردند....
خاطرات کوفه داره براخانم زینب کبری زنده میشه...
(چه خاطراتی)
مگه چه خاطراتی داره خانم زینب کبری...
خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد..
(خاطراتی که وجود خانم زینب کبری رو غرق در ماتم و غم و اندوه میکنه)
💔هرسائلی در کوچه چون محتاج نان بود
💔هر کس غریب و بی کس و بی خانمان بود
💔در خانهٔ بابای ما او را مکان بود
⬅️هر فقیری وارد کوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن...
هر غریبی وارد کوفه میشد.....، سراغ علی و بچه های علی رو میگرفت...
هر کی زمین خورده بود یه یا علی میگفت، مولا به دادش میرسید...
اینجا خونه باباش علی بوده...
این شهر بوی باباش علی میده...
این شهر بوی برادرشو میده....
این شهر بوی حسین میده...
همون حسینی که حالا سرش رو نیزه است...
⏪حالا زینب با کاروان زن ها و بچه ها وارد کوفه شده....
اسیرو بی کس و تنها...
دستای بیبی رو بستن....
از بالا بام خاکستر میریزن...
سنگ میزنن...
💔ای کوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست
💔مهمان نوازی اینچنین با آشنا نیست
♻️بگمو التماس دعا
♻️آی حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آی غریب نوازا
⬅️یه وقت بیبی زینب نگاه کرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرمای صدقه پخش میکنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر...
دست بچه هایی که گرسنه بودنُ شاید چند روز بود که غذا نخورده بودن...
زینب این نان و خرماهای صدقه رو از دست بچه ها میگرفت..
آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه......
امان امان امان
💔این رسم مهمانداری از آل عبا نیست
💔بر نیز بنگر تا ببینی ماجرایم
💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم
💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم
⬅️اینجا یه زبان حالی داره....
یه نگاه کرد به سر بریده عباس...
صدا زد عباسم داداش....
دادلش پاشو حال زینبو ببین...
ای غیرت الله ..
پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری....
زینبی که قامتش رو نامحرم نمیدید...
حالا ما بین نامحرماست...
⬅️زینبی که هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره...
امیرالمومنین میگفت جوونای بنی هاشم دور زینبو بگیرید...
نور چراغو کم کنید...
کسی قد و قامت زینبم رو نبینه....
داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم...
ای غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس....
🖤کوفه چه غوغایی شده
🖤زینب تماشایی شده
هرچقدر ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری دستتو بلند کن سه مرتبه از سویدای دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن......
هنگام نشر لطفا حذف نشه⬇️
🖤هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🖤
#لینک نمایشگاه مجازی
ویژه ایام الله دهه فجر🇮🇷
کانال منتظران نور
(پیام رسان ایتا )👇🏻👇🏻👇🏻
@montazeerannoor
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
کاری از نوگلان زینبی سازمان بسیج مداحان استان سیستان و بلوچستان
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🕊﷽🕊
#چرا_به_حضرت_زینب(س) عقیله_بنی_هاشم_میگویند
درباره القاب بانوي كربلا زينب كبري ـ سلام الله عليها ـ بايد گفت كه عقيله زني را گويند كه در ميان خويشانش كريمه و گرامي بوده و درخانهاش عزيز و ارجمند باشد. كرامت و بزرگواري زينب ـ سلام الله عليها ـ براي تمامي انسانها ثابت شده است.
آن حضرت را، عقيله بني هاشم و عقيلة الطالبيين و عقيلة القريش و عقيلة النساء نيز لقب دادهاند. از آن جا كه اكثر منابع تاريخي اين لقب را به حضرت زينب نوشتهاند، از متون قديمي تا متون عصر حاضر اين لقب به آن بانوي مخدره اطلاق شده.و در منابع معتبر شيعه و سني آمده است.
بنابراين عقيله بودن حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ و ملقب شدنش به اين لقب قبل از حادثه كربلا در سال 61 هجري قمري بود. و در منابع به طور دقيق مشخص نشده است كه اين لقب از طرف چه كسي به آن حضرت براي اولين بار داده شده است، ولي آن چه كه قطعي است، اين لقب همواره به حضرت از طرف بزرگان داده شده.
مقام و استعداد و فهم و درایت زینب(س) به قدری بالاست که دانشمندان بزرگ ایشان را به خاطر هوشمندی فوق العاده و قدرت شگرف مدیریت و پاسداری از آرمان های مقدس شهیدان کربلا، «عقیله بنی هاشم»؛ یعنی بانوی خردمند دودمان بنی هاشم و قهرمان کربلا نامیده اند.
ابن عباس خطبه فدک فاطمه(س) را از زینب(س) روایت می کند و می گوید: این خطبه را عقیله ما زینب(س)، دختر علی(ع) برای ما روایت کرد
چنان كه سيوطي ميگويد: «و كانت لبيبة جَزُلة و عاقلةُ لها قُوه جنانٍ». بنابراين بعيد نيست كه اين لقب به آن حضرت در دوران خردسالي توسط پدرش امير المؤمنين به خاطر ذكاوت و تيزهوشي كه داشت داده شده باشد[(و الله العالم).
📗پی نوشت.
زینب قهرمان دختر علی(ع)، ص 7.
زندگانی حضرت فاطمه زهرا(س) و دختران آن حضرت زینب و ام کلثوم(سلام الله علیهما)، ص 271.
همان، به نقل از رساله زينبيه سيوطي
همان، ص 39،
#أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج
🥀 #روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
🔅🔅
💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥
🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود
🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود
🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر
🌾کسی که رنج چهل ساله کشید زینب بود
🌾به راه کرببلا تا زِ راه شام خراب
🌾کسی که پای برهنه دوید زینب بود
🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین
🌾کسی که سرش به محمل شکست زینب بود
🌾میان آن درو دیوار و شعلهٔ آتش
🌾کسی که نالهٔ مادر شنید زینب بود
⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بیبی زینب،
ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی
امروز از چشات بخواه برا زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داد برا کسی که برا زینب گریه کنه،فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه،
⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده، فرمود بابا هر چی شما بفرمایید، فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگی من قبول میکنم، فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم،
من از حسینم جدا نمیتونم باشم، اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم،
از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم، به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه.
آقا امیرالمومنین اومدن پیش بیبی زینب،
فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد.
⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم، لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید
⏪شاید شنیده باشید بارها ام سلمه میگه، اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه،
خانم جان یاد مادر افتادی، (نه، بالاتر از مادرم) خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر)
⬅️سوز⬅️فرمود سه روزه حسینمو ندیدم، ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم،
⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن حسین...
دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم.
هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن،
🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅
(زمزمه کن)➡️
آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب،
کدوم روضه بخونم نام بی بی زینب نباشه،(هر روضه ای شما بخونی نام بیبی زینب میاد انواع روضه رو میشه خوند)
🔅(مدینه، روضه پیامبر، روضه حضرت زهرا س، امام حسن ع
انواع روضه ها رو میشه اینجا خوند)
🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا)
🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه)
🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا)
🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه)
🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین)
🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه
آخ .....
⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بیبی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروان بگید ببینم همسرم زینب کجاست،
یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته،
رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا
یه خانمی رو دید ، صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست
⬅️ سوز و اوج⬅️یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله بلند شد
عبدالله....
عبدالله....
من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی
صدا زد:
(دشتی)
🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت
( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم )
🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت
🌾اگر تو زینبی کو نور عینت
🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده
🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده
✨ حسینت کو✨
اللهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه،، خواهر برادر و خیلی دوست داره
صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله،
تن بی سر حسینم رو دیدم
رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله
🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂
🌾تمام ذکر زینب یا حسین است
🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است
🌾قنوت نیمه شبهای خواهر
🌾زیارتنامهٔ مولا حسین است
🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل زینب به اشک و آه و گریه های زینب سه مرتبه ناله بزن🍁
✨ یا حسین✨
🕊﷽🕊
🌹#روضه_امام_زمان_عج
🍁#روضه_حضرت_زینب_س
🥀#دفتری_زینب_س 1
🌾مانده ام با غم هجر نگارم چه ڪنم
🌾 عمر بگذشت و ندیدم رُخ یارم چه ڪنم
🌾 چشم آلوده ڪجا دیدن دلدار ڪجا
🌾 چشم دیدار رخ دوست ندارم چه ڪنم
♻️یا صاحب الزمان
♻️الغوث الامان
✅ یا صاحب الزمان آقاجان، قربون اون شال عزا برم ڪه تو مصیبت جد غریبت حسین ع به گردن انداختے
قربون دل داغدارت برم آقا جان
⬅️امام زمان به عمه جانش زینب خیلے علاقه داره...
اگه دلت شڪست ...فرجش رو از خدا بخواه، خود آقا فرمود خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید تا فرجمو نزدیک ڪنه...
امروز بگو آقا جان تو رو بجان عمه جانتون زینب یه نظرے به مجلس ما ڪن ..
#السلام_علیڪ_یابنت_امیرالمومنین_السلام_علیڪ_یاام_المصائب_السلام_علیڪ_یا_عقیلة_بنی_هاشم_یازینب3
💔هر در ز در هاے جنت یک درش بابُ الحسین
💔فاش میگویم ڪلید قفل آن در زینب است
💔اگر مدال فاطمه از میخ در بر سینه بود
💔خون پیشانے مدال افتخار زینب است
⬅️قربون غصههاے دلت برم بے جان....
وقتے خانم زینب ڪبرے به دنیا اومد.... جبرئیل به رسول خدا فرمود اسمش را رو زینب بگذار.....یه وقت پیغمبر دید جبرئیل داره گریه میڪنه...
چرا گریه مے ڪنی..
فرمود یا رسول الله برا مصیبتهاے دل زینب گریه مے ڪنم ..
از آغاز زندگے تا پایان عمرش مصیبت هاے زیادے رو میبینه ..
از بچه گے غم دید...
بعد از رحلت پیغمبر ڪنار بستر مادر زینبه
ناله میڪرد...
گریه میڪرد...
🍁آخ الهے بشڪنه دست مغیره
🍁میان ڪوچه ها بے مادرم ڪرد
ڪنار بستر بابا زینبه...
ڪنار بستر برادرش حسن زینبه ...
⬆️(اوج )
اونے ڪه پاره هاے جگر برادر دیده زینبه...
اما داغ حسین ڪمر زینبو خم ڪرد...
تو گودے قتلگاه زینبه...
علقمه زینبه...
اسیرے زینبه....
خرابه شام زینبه...
آخ
▪️میون همه دلها
▪️امون از دل زینب
⬅️ بمیرم براے خانمے ڪه چهار سال بیشتر نداشت مادر از دست داد...
⬅️یه روز خانم فاطمه زهرا زینبُ صدا ڪرد...
زینبم مادر وصیتے دارم مادر....
ڪجاے عالم دیدید مادرے به دختر4 ساله وصیت ڪنه....
زینب جان یه بقچه اے هست برام مادر....
(میگن خانم زینب ڪبرے بقچه رو گذاشت جلو مادر...)
نمیدونم خانم چطور بقچه رو باز ڪرد
یه وقت نگاه ڪرد دید مادر ڪفنے در آورد.....
صدا زد زینب جان این ڪفن منه مادر اونو بده دست بابات علے بدن منو با این ڪفن ڪنه...
زینب داره نگاه میڪنه ...
زینب جان ...
این ڪفن بابات علیه... وقتے فرق شڪافته بابا دیدے ....ڪفنو بده دست داداش حسنت ...
بدن بابا رو با این ڪفن ڪنه...
(زینب داره نگاه میڪنه دید مادر ڪفن دیگه اے در آورد....
زینب جان....
این ڪفن داداش حسنته...
⬆️وقتے پاره هاے جگر برادر حسنتو دیدی... ڪفن رو بده دست پاداش حسینت بدن برادرو با این ڪفن ڪنه...
امان امان3
زینب داره نگاه میڪنه...
⬆️(اوج/سوز)
یه وقت دید مادر بقچه بست....
اے مادر اے مادر....
مادر مگه حسینم ڪفن نداره مادر .....
امان از دل زینب...
🔘مگر به ڪربلا ڪفن
🔘به غیر بوریا نبود
🔘مگر حسین تشنه لب
🔘عزیز مصطفے نبود
🔘مگر ڪسے ڪه ڪشته شد
🔘تنش برهنه میڪنند
🔘مگر ڪه پاره پیروهن
🔘به پیڪرش روا نبود
❤️روضه حضرت زینب س ❤️
🍂روضه دفتری
بسوی شام وکوفه دل شکسته می برند
ببین که زینب تو را غریب وخسته می برند
همان وجود نازنین خدای صبر در زمین
تمام رکن قامتش زهم گسسته می برند
زیارت تو آمدم سرت نبود یا حسین
مرا برای دیدن سر شکسته می برند
تمام زن وبچه ها رو سوار به مرکب کرد زینب
اما کسی نبود زینب کمک کنه، غصه هایش بیشتر شد این خواهر داغ دیده🌼امروز با ناله هات زینب ویاری کن🌼 یادش اومد اون روزی که وارد کربلا شد دور ناقش وگرفتند، عباس زانویش را خم کرد،علی اکبر زیر بغل عمه رو گرفت عون جعفر اومدن قاسم اومددست عمه رو گرفت با چه عزت وجلالی عقیله ی بنی هاشم وپیاده کردند حالا کسی رو نداره،غریب وتنهاست،جا داشت نگاه کنه به علقمه صدا بزنه برادر بیا کمکم کن،عباسم ببین زینب غریب و بی کس مونده.
برادر جان تواینجا باش آرام
خدا حافظ که من رفتم سوی شام
تو بااین نوخطان نو رسیده
من واین مادران داغدیده
فراق واین ره دور ودرازم
برادر با یتیمانت چه سازم
حسین آرام جانم،حسین روح وروانم، حسین سالار زینب
حسین قرآن زینب،حسینم وای حسینم.....
🍁صل الله علیک یا اباعبدالله🍁
🍂التماس دعا🍂
🕊﷽🕊
⚫️#روضه_اسارت
🔘#روضه_حضرت_زینب_س
▪️#دفتری_زینب_س 2
🔹سرلوحه عشق است و نزول برڪات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهے نشوے لال به هنگام ممات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهے ڪه بگیرے ز علے جام حیات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهے ڪه قبول شود زیارات و دعات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
🔹خواهے ڪه بگیرے ز خداوند درجات
🔸بفرست به محمد و به آلش صلوات
یارب الحسین بحق الحسین اشفع صدررالحسین بظهور الحجه
#السلام_علیڪ_یا_ابا_عبدالله
#السلام_علیڪ_یاام_المصائب_یازینب_یازینب_یا_زینب
⬅️دهه دوم محرم و ایام اسارت عمه سادات زینب ڪبری...
ایامے ڪه بیبے با ڪاروانے همراهه ڪه سرهاے بریده، مقابل ڪاروانه...
وقتے خانم چشمش به سرهاے بریده مے افتاد اشک از چشماش جارے میشد...غم دلشو میگرفت..
💔اے ڪوفه من با ڪوچه هایت آشنایم
💔بانوے دین، بنت علے مرتضایم
💔اے ڪوفه با ما اینچنین، رسم وفا نیست
💔مهمان نوازے این چنین با آشنا نیست
ڪجاے عالم دیدے مهمونے وارد شهرے بشه سنگ بارانش ڪنند...
با سنگ و خاڪستر پذیرایے ڪنند...
💔اینجا زمانے مسڪن و مأواے ما بود
💔در جاے جاے ڪوچه هایش جاے ما بود
⬅️بیبے رو وارد شهر ڪوفه ڪردند....
خاطرات ڪوفه داره براخانم زینب ڪبرے زنده میشه...
(چه خاطراتی)
مگه چه خاطراتے داره خانم زینب ڪبری...
خاطرات امیرالمومنین ع یرا زینب زنده شد..
(خاطراتے ڪه وجود خانم زینب ڪبرے رو غرق در ماتم و غم و اندوه میڪنه)
💔هرسائلے در ڪوچه چون محتاج نان بود
💔هر ڪس غریب و بے ڪس و بے خانمان بود
💔در خانهٔ باباے ما او را مڪان بود
⬅️هر فقیرے وارد ڪوفه میشد......خونه امیرالمومنین رو نشونش میدادن...
هر غریبے وارد ڪوفه میشد.....، سراغ علے و بچه هاے علے رو میگرفت...
هر ڪے زمین خورده بود یه یا علے میگفت، مولا به دادش میرسید...
اینجا خونه باباش علے بوده...
این شهر بوے باباش علے میده...
این شهر بوے برادرشو میده....
این شهر بوے حسین میده...
همون حسینے ڪه حالا سرش رو نیزه است...
⏪حالا زینب با ڪاروان زن ها و بچه ها وارد ڪوفه شده....
اسیرو بے ڪس و تنها...
دستاے بیبے رو بستن....
از بالا بام خاڪستر میریزن...
سنگ میزنن...
💔اے ڪوفه با ما اینچنین رسم وفا نیست
💔مهمان نوازے اینچنین با آشنا نیست
♻️بگمو التماس دعا
♻️آے حاجت دارا... جوون دارا...آبرو دارا....آے غریب نوازا
⬅️یه وقت بیبے زینب نگاه ڪرد دید یه عده زنها اومدن دارن نان و خرماے صدقه پخش میڪنند ...اونم دست اهل بیت پیغمبر...
دست بچه هایے ڪه گرسنه بودنُ شاید چند روز بود ڪه غذا نخورده بودن...
زینب این نان و خرماهاے صدقه رو از دست بچه ها میگرفت..
آخ صدقه بر ما اهل بیت حرامه......
امان امان امان
💔این رسم مهماندارے از آل عبا نیست
💔بر نیز بنگر تا ببینے ماجرایم
💔در سینه درد و غم ز خلق الناس دارم
💔بر نیزه پیش رو سر عباس دارم
⬅️اینجا یه زبان حالے داره....
یه نگاه ڪرد به سر بریده عباس...
صدا زد عباسم داداش....
دادلش پاشو حال زینبو ببین...
اے غیرت الله ..
پاشو پاشو ببین زینب اومده اسیری....
زینبے ڪه قامتش رو نامحرم نمیدید...
حالا ما بین نامحرماست...
⬅️زینبے ڪه هر وقت میخواست به زیارت قبر مادرش زهرا بره...
امیرالمومنین میگفت جووناے بنے هاشم دور زینبو بگیرید...
نور چراغو ڪم ڪنید...
ڪسے قد و قامت زینبم رو نبینه....
داداش بیا ببین بین نامحرما اسیرم...
اے غیرت الله ..عباسم ...پاشو بیا به داد خواهرت زینب برس....
🖤ڪوفه چه غوغایے شده
🖤زینب تماشایے شده
هرچقدر ناله دارے به ناله هاے دل بیبے زینب ڪبرے دستتو بلند ڪن سه مرتبه از سویداے دلت ناله بزن ....بگو یا حسیـــــــن......
❣﷽❣
🥀 #روضه_حضرت_زینب_س
❤ #دفتری_زینب س 3
🌿بر نور دل و دیده زهرا صلوات
🌿بر دخت گرانمایه مولی صلوات
🌿برمظهر صبروحلم وایمان وشرف
🌿بر یاورِ دین زینبِ کبری صلوات
❤️(#دعای_فرج)
💥السلام علیک یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیک یا ام المصائب، السلام علیکِ يا عقیلة بنی هاشم، یا زینب س یا زینب س💥
🌾کسی که رنج فراوان کشید زینب بود
🌾کسی که شادیِ دوران ندید زینب بود
🌾به چهار سالگی یتیمی از غم مادر
🌾کسیکه رنجچهل سالهکشیدزینب بود
🌾به راه کرببلا تا زِ راه شـــام خـــراب
🌾کسی که پای برهنه دوید زینــب بود
🌾بدید بر سر نی، رأس پُر زخون حسین
🌾کسیکهسرشبهمحمل شکستزینب بود
🌾میان آن در و دیــوار و شعـلهٔ آتش
🌾کسی که نالهٔ مـــادر شنیــد زینب بود
⬅️امروز دلهارو ببریم حرم بیبی زینب..
ان شالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی..
امروز از چشات بخواه برا بی بی زینب گریه کنه، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داده برا کسی که برا خانم زینب گریه کنه..
🌿فرمود: پاداش اون مثل کسیه که برا حسین ع گریه کنه،
⬅️یه روز آقا امیرالمومنین فرمود زینب جان ، پسر جعفر طیار عبدالله ازت خواستگاری کرده،،
فرمود بابا هر چی شما بفرمایید،،
فرمود واقعا دنبال رو باباش طیاره. گفت:بابا هر چی شما بگین من قبول میکنم،،
فقط یه شرط دارم، اونم چون شرط مال مادرمه میگم، اگه قبول کرد منم برای ازدواج مانعی نمی بینم،
بابا من از حسینم جدا نمیتونم باشم...
اگه حسینم سفری داشته باشه، همراه حسین باید برم...
از الان اجازه شرعیشو به من بده قبول میکنم..
به عبدالله گفتن، گفت: من غلام شما خاندانم، هر چی شما بگین همونه..
آقا امیرالمومنین اومدن پیش بیبی زینب،،
فرمودند:زینب جان عبدالله قبول کرد.
⬅️سوز⬅️صدا زد بابا من نمیتونم بدون جسینم زندگی کنم،
لذا از وقتی که تو مدینه بودند روزی یک بار باید حسینو میدید
⏪شاید شنیده باشید ام سلمه میگه،،
اومدم خونه عروس دیدم داره گریه میکنه،،
(خانم جان تازه عروسی چرا گریه میکنی..تازه عروس که گریه نمیکنه)
یاد مادر افتادید.، (نه، بالاتر از مادرم)
خانم جان یاد پدر افتادید،( نه بالاتر)
(چه شده خانم جان)
⬅️سوز⬅️
فرمود سه روزه حسینمو ندیدم..
ام سلمه میگه الان میرم این خبرو به حسینت میدم،
⬆️اوج و سوز⬆️میگه اومدم دیدن امام حسین..
دیدم داره گریه میکنه، صدا ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم..
هر دو عاشق هم بودن علاقهٔ شدیدی به هم داشتن،
🔅آخ میون همه دلها امون از دل زینب🔅
(زمزمه کن)➡️
🔶آی دلای کربلایی، دل عالمی بسوزه برا دل زینب..
کدوم روضه رو بخونم نام بیبی زینب نباشه، هر روضه ای شما بخونی نام بیبی زینب میاد
♦️♦️((هر روضه رو میشه اینجا خوند ))
🔅مدینه زینبه...( روضه پیامبر، حضرت زهرا س، امام حسن ع)
🔅آخ کربلا زینبه(روضه کربلا حضرت عباس ..حضرت علی اکبر..حضرت علی اصغر...هر چی....)
🔅آخ قتلگاه زینبه(روضه قتلگاه)
🔅دم دروازه کوفه زینبه(روضه اسرا... وقایع شام...)
🔅خرابه شام زینبه(روضه حضرت رقیه س)
🔅آخ اربعین کربلا زینبه(روضه اربعین)
🔅برگشت کاروان به مدینه زینبه
آخ ..
یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا...
⬅️لحظه ای کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بیبی زینبه، دوید جلوی کاروان ، آی کاروانیا بگید ببینم همسرم زینب کجاست..
یه کَجاوِه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته..
رفت جلو پردهٔ کجاوه رو زد بالا
یه خانمی رو دید..
صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست..
آی جوون دارا...آی حاجت مندا...آی گرفتارا...آی مریض دارا...
بگم و التماس دعا
⬅️ سوز و اوج⬅️
یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله ای بلند شد..
عبدالله..
عبدالله..
من زینبم عبدالله، چرا نمیشناسی؟؟
صدا زد:
(دشتی)
🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت
( مگه نمیگفتی بی حسین نمیتونم باشم )
🌾آخ اگر تو زینبی کو پس حسینت
🌾اگر تو زینبی کو نور عینت
🌾اگر تو زینبی چرا رنگت پریده
🌾اگه تو زینبی چرا موهات سپیده
✨ حسینت کو✨
الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه..
خواهر برادر و خیلی دوست داره..
الهی نبینی اونچه که زینب دید..
صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم عبدالله..
تن بی سر حسینم رو دیدم عبدالله...
رأس حسین به نیزها دیدم عبدالله...
🍂آخ میون همه دلها امون از دل زینب🍂
🌾تمام ذکر زینب یا حسیــــن است
🌾وجودش لحظه لحظه با حسین است
🌾قنــــوت نیــــمه شبهای خواهــــر
🌾زیارتنامـــهٔ مولا حسیـــــن است
🍁هر چقدر ارادت داری به ابی عبدالله به ناله های دل بیبی زینب به اشک و آه و گریه های خانم زینب کبری سه مرتبه ناله بزن بگو🍁
✨ یا حسیـــــــن✨
👇 لطفا صلوات حذف نشه👇
💥هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)💥
#روضه حضرت زینب س
🖤🖤🖤
یا این دل شکسته ی ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
آقام آقام،آقام آقام،آقام آقام
دیگر بتاب از افق مکه ماه من
این جاده های شب زده را غرق نور کن
امشب بیا تو روضه بخوانی برای ما
امشب بساط گریه مار ا تو جور کن
یا چند صفحه مقتل کرببلا بخوان
یا خاطرات عمه خود را مرور کن
هم از وفای ساقی لب تشنگان بگو
هم یادی از مصیبت سرخ تنور کن
آقام آقام،آقام آقام،آقام آقام
امشب خیلی حواست باشه،گریه کن،خیلی مشهوره توی روضه ی عموجانش قمر بنی هاشم علیه السلام میاد، اما من اعتقاد خودم و میگم،توی روضه ی عمه جانش زینب خیلی احتمال بیشتر داره،چرا؟ دلیل می گیم.می گیم:وقتی از آقا سئوال کردن برا کدوم روضه فرمودید:یا جدا اگه اشک چشمم تموم بشه خون گریه میکنم،روضه ی عموتون عباس بود؟فرمود:نه،اگه عموم هم بود خون گریه میکرد،روضه ی جد غریبتون بود؟فرمود:اگه جد غریبم بود خون گریه می کرد.کدوم روضه؟ روضه ی علی اکبر؟نه.اگه علی اکبر و قاسم همه برادر های قمربنی هاشم هم بودند،همه با من خون گریه می کردند،آقا کدوم روضه است؟فرمود: من برا اون روضه ای خون گریه میکنم، که عمه جان من زینب و سه روز و سه شب ،پشت دروازه های ساعات نگه داشتن،ای وای ای وای.. رقاص های شهر شام رو خبر کردند،امان امان...
با کوله بار غربت و اندوه خود بیا
از کوچه های سینه زنیمان عبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
*
نفس آخر است به سینه ی من
قدر یک رشته کوه غم دارم
سایه بان سرم کجا هستی؟
برسرم سایه ی تو کم دارم
آروم آروم بسوزی امشب تا برسی به روضه های طوفانی
دیر شد زودتر بیا که فقط
از من خرد نیمه جان مانده
تشبیه میکنه بی بی
آخرین روزهای زهرایم
پوستی روی استخوان مانده
پوستی مانده است اما نه
نقشی از حلقه های زنجیراست
نَفَسم بی تو با نَفَسهایم
استخوانی شکسته درگیر است
همه تقصیر زخمهای تو شد
زخم چشمم اگر نمک دارد
آه...آه
وقتی امشب با زینب آه میکشی،تمام آه کشیدنت رو ثواب تسبیح می نویسند.
آه آینه ای که می دیدیش
یاد هر سنگ یک ترک دارد
حسین بار دگر برادرانه بیا
با لب چاک خود صدایم کن
شام را گشته ام نبود امشب
بین این خانه بوریایم کن
روضه خوانی خواهرت با توست
نوبت توست وقت تلقین است
اما حسین جان
روضه ها را بخوان بلند چون که
گوشهایم هنوز سنگین است.
وقتی عبدالله سئوال کرد خانم،نشنیده بودم،دست به دیوار بگیری راه بری،دلیلش چیه؟فرمود عبدالله دست از دلم بردار،بعد خانم توضیح داد.عبدالله اینقدر تو مسیر کربلا تا شام،با تازیانه به سرم زدند،اگه می بنی چشمام دیگه،کم میبینه،اگه میبینی گوش هام سنگین شده، اینقدر سیلی زدند.
روضه خوانم بخوان که در پیشت،شاهد قتلگاه می اید
باز هم از کنار پیکر تو،شیهه ی ذوالجناح می آید
حالا خود زینب شروع میکنه به روضه خوندن
لخته خونی که روی یالش بود
گفت با من چه بر سرم امد
کاری از من بر نمی آمد
مات بودم که مادرم آمد
غیرتیا،جوونها،آفرین به غیرت شما،شما خودتون میگردید،عزاخونه ی ابی عبدالله رو پیدا میکنید،اگه همه ی ایران هم با زینب قهر باشه،بی بی شماهارو انتخاب کرده،تماشاچی نه!برا اینکه بیایی پا به پای زینب ناله بزنی،دیگه ناله های زنب خاموش داره میشه،حالا دیگه نوبت تواست.
تو نبودی و در نبودن تو
حرمت بین صد حرامی بود
بعد تیغ کشیده ی کوفی
نوبت نیزه های شامی بود.
*
تشنگی، سنگ،داس و سر نیزه
سخت میشد،نفس نفس زدنت
سنگ هاشان تمام شد وقتی
شد شروع پای کوبی بدنت
هرکه نزدیک تر به تو میشد
ضربه اش را عمیق تر می زد
نقطه ضعف تو داغ اکبر بود
اولی ضربه بر کمر می زد
قاتلت سر رسید وقتی که
سینه ی نیزه خورده ات حس داشت
قاتلت رفت با سرت اما
حنجر تو هنوز خس خس داشت
حسین....بگو آروم میشی، زینبم وقتی سینه اش سنگین می شد،می گفت حسین.حسین....
این همه داغ دیده زینب،این همه روضه تحمل کرده،ما طاقت یه لحضه شنیدنش رو هم نداریم،نباید هم داشته باشیم.
اگر این است تأثیر شنیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
خودم دیدم زبالای بلندی
که محبوب خدا را سر بریدن
*
داره از قاتل برادرش میگه
عرقش پاک کرده بود اما
رد خون تو بر جبینش بود
حالا نوبت خنده های خونین شد
که سری بین خورجینش بود
*
روضه خوانم
دیدی روضه خونها کنار هم باشن،میگه تو روضه بخون من دیگه نفس ندارم،روضه هارو زینب خوند حالا، گفت:
روضه خوانم بخوان که با نفست،بوی پیراهن تو پیچیده
میشوم من به دستی که،بوریا تن تو پیچیده
کسی جرأت نداره،نزدیک زینب بشه،زیر آفتاب شیئی رو ،روی سینه قرار داده،مثل جونش از خودش جدا نمیکنه، همچین که دست بیجونش افتاد،جلو اومد عبدالله،دیدن پیراهن خون آلود حسین رو ،روی سینه گرفته..حسین
#گریز_و_روضه_های_حضرت_زینب_
سلام الله علیها
#مناجات_امام_زمان_علیه السلام
#روضهحضرت_زینب سلام_الله_علیها
🌾▪️🌾▪️🌾▪️🌾▪️
بسم الله الرحمن الرحيم...
یارحمن و یارحیم...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
یا بن الحسن...
ایام رحلت عمه جانتون زینب کبری سلام الله علیهاست...
کجایی پسر فاطمه...
🔸مه مبارک در ابر آرمیده بیا
🔸امید آخر دلهای داغدیده بیا
امام زمان... آقا
🔸به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
🔸که جان شیعه ز هجران به لب رسیده بیا
آقا بیا و ببین...
حرم عمه جانتون زینب رو دشمناتون محاصره کردند...
آقا بیا ببین...
جوونهایی که به عشق حرم عمه جانتون زینب... میرن و با بدنهای تکه تکه برميگردند...
آقا... بیا و ببین...
بچه هایی که کنار جنازه پدر شهیدشون ضجه میزنند...
ای... آقای مهربان...
بابای مهربان...
کجایی... کجایی...
آقا...اگه شما بیای... دل یتیمان شهدا آرام ميشه...
بیا به داد دل خانواده ی شهدا برس...
آقا... بیا که دل شیعه خونه...
یا بن الحسن...
ای... مرهم زخم شیعه کجایی...
یا بن الحسن... آقا...
امشب چطوری قسمت بدم...
🔸عزیز فاطمه جدّت حسین در یم خون
🔸تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
🔸به آن لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
🔸به خواهری که گریبان خود دریده بیا
آقا جانم... خودتون فرمودید...
هر وقت خواستید برا فرجم دعا کنید...
خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدید...
یا صاحب الزمان...
امشب اومدم بگیم...
خدا به ناله های زینب کبری...
دیگه فرج آقامون رو برسان...
حالا امام زمانت رو صدا بزن...
یا صاحب الزمان...
#روضه_حضرت_زینب سلام الله_علیها
🌾▪️🌾▪️🌾▪️🌾▪️
حالا که امام زمانت رو دعوت کردی...
احترام کن... مودب بشین...
دستات رو بگذار روی سینه...
میخواهیم به خانم زینب کبری سلام بدیم...
از همینجا دلها رو روانه کنیم حرم با صفاش...
تصور کن الان ورودی حرم ایستادی...
میدونم این آرزو رو به دل داری...
میدونم یه همچین روزی رو از خدا میخواهی...
آماده ای سلام بدیم...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ فـاطِمَهَ وَ خَدیجَهَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
🔸ای یادگار سه امام زینب
🔸بر قلب سوزانت سلام زینب
سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد...
بلاکش دوران بی بی زینب...
چهار پنج سال بیشتر نداشت...
داغ جدش رسول خدا رو دید...
صبر کرد...
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود...
پهلوی مادرش زهرا رو شکستند...
جلو چشمانش به مادرش سیلی زدند...
اما صبر کرد...
داغ مادرش رو از یاد نبرده...
فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید صبرکرد...
بمیرم برات بی بی جان زینب...
یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید...
اما بازم صبر کرد...
روز عاشورا در نصف روز...
جلو چشمانش...
تمام عزيزانش رو شهید کردند بازم صبر کرد...
تمام دلخوشی زینب حسین بود...
اما امان از اون لحظه ای که حسینش هم صدا زد...
خواهرم... زینبم...
منم میخوام برم میدان...
زینب جان... خواهرم... خدانگهدار...
زینب کبری طاقت دوری برادر رو نداره...
عرضه داشت...
حسینم برادرم...
برا من که دیگه کسی نمونده...
تو هم میخواهی بری...
زینبت رو تنها بگذاری...
ای یادگار مادرم حسین...
اگه دست ولایت ابی عبدالله نبود...
بی بی زینب در کربلا جان میداد...
ابی عبدالله فرمود خواهرم...
انقدر بی تابی نکن...
تا صدای تکبیر من میاد...
(بدان) بدون من هنوز زنده ام...
ابی عبدالله رفت میدان...
تصور کن...
زینب کبری هم داخل خیمه...
تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آرام میگیره...
اما امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه...
میشینه زمین...
میگه برادرم... حسینم...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
در همون حالت...
یکدفه صدای ذوالجناح بلند شد...
شاید خوشحال شده زینب...
برادرم حسین برگشته...
دوان دوان اومد بیرون...
یه نگاه کرد...
دید ذوالجناح برگشته...
اما...
یال اسب غرق خونه...
زین اسب واژگونه...
بی تاب شد زینب...
همینجا بود...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
یاصاحب الزمان منو ببخشید...
عمه جانتون زینب دوان دوان...
به سمت قتلگاه...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
خدا به داد دل بی بی زینب برسه...
تا رسید بالای تل زینبیه...
نگاه کرد دید...
فِرقَةٌ بِالسُّیُوفِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالرِّمَاحِ ...
وَ فِرقَةٌ بِالحِجَارَةِ ...
شمشیر دارها با شمشیر میزنند...
نیزه دارها با نیزه میزنند...
یک عده ای هم که سلاح ندارند...
با سنگ میزنند...
خدا... چکار کنه زینب...
بی تاب شده زینب...
فقط دستاش رو گذاشت روی سر...
هی صدا میزد...
وامحمدا... واعلیا...
روضه من تمام...
فقط همینو بگم...
چیزی نگذشت دیدند...
🔸سری به نیزه بلند است در برابر زینب
🔸خدا کند که نباشد سر برادر زینب
تسلای دل بی بی زینب ناله بزن یاحسین...
🔸حسین آرام جانم
🔸حسین روح و روانم
*روضۂ دفتری حضرت زینب(س)*
*👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی📝*
*«السلام علیکِ یا بنتَ امیرالمومنین، السلام علیکِ یا اُم المَصائب یا زینب الکبری»*
*سوگند به نامِ جاودان زینب*
*سوگندبه چشم خون چکانِ زینب*
*هرگز نکند حسین نومید مرا*
*چون میدهمش قسم به نام زینب*
*◾امشب دلها رو ببریم حرم باصفای بی بی زینب، ان شاءالله یه روزی کنار حرمش ناله بزنی، امشب از چشمات بخواه برا زینب اشک بریزه ، زینب ام المصائبه، پیغمبر بشارت داد برا کسی که بر زینب گریه کنه فرمود: پاداش او مثل کسیکه برای حسین و حسن گریه کنه*
*اُمِ سلمه میگه اومدم خونه ی زینب دیدم داره گریه میکنه، گفتم خانم جان یاد مادر افتادی (نه بالاتر از مادرم)خانم جان یاد پدر افتادی (نه بالاتر)*
*فرمود سه روزه که حسینمو ندیدم😭😭😭آاااای حسیییین*
*اُم سلمه میگه گفتم الان میرم این خبرو به حسینت میدم میگه اومدم دیدم حسین داره گریه میکنه صدا زد ام سلمه سه روزه زینبم رو ندیدم این خواهر و برادر علاقه ی شدیدی به هم داشتن(آخ میون همه دلها امون از دل زینب)*
*آی دلهای کربلایی دلِ عالمی بسوزه برا دل زینب آاااخ لحظه ای که کاروان برگشت مدینه، عبدالله ابن جعفر همسر بی بی زینب دوید جلوی کاروان ، آی کاروان بگید ببینم همسرم زینب کجاست؟ یه کجاوه ای رو نشونش دادن گفتن خانمت زینب تو این کجاوه نشسته رفت جلو پرده ی کجاوه رو زد بالا ، یه خانمی رو دید صدا زد خانم بگو ببینم همسرم زینب کجاست؟ یه وقت عبدالله نگاه کرد دید صدای ناله بلند شد😭😭😭عبدالله عبدالله من زینبم چرا نمی شناسی؟*
*منم زینب زنی چون من نباشد*
*اگر باشد غمش چون من نباشد*
*عبدالله صدا زد:*
*آخ اگرتو زینبی پس کوحسینت*
*آخ اگرتو زینبی کو نور عینت*
*اگر تو زینبی چرا رنگت پریده*
*اگر تو زینبی چرا موهات سفیده*
*حسینت کو؟*
*الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه خواهر ، برادرو خیلی دوستداره*
*صدا زد عبدالله داغ برادر دیدم ، آی تن بی سر حسینمو دیدم ، آی رأس حسین نیزه ها دیدم عبدالله*
*تمامِ ذکر زینب یاحسین است*
*وجودش لحظه لحظه با حسین است*
*قنوت نیمه شبهای خواهر*
*زیارتنامۂ مولا حسین است*
*هر چقدر ارادت داری به اباعبدالله به ناله های دلِ زینب به اشک و آه و گریه های زینب سه مرتبه ناله بزن (یاحسین)۳*
*عَلی لعنة الله علی القوم الظالمین*
#متن_روضه_ حضرت_زینب_س
پرسوز😭💔
😭😭😭
عبدالله گفت: بهترین طبیب رو بیارید..،تا بهترین طبیب رو آوردن،نگاه کرد گفت:فقط یه راه داره،زینب رو میخواهید حالش رو بهتر کنید، ببر باغ و بستانی،گل و گیاه ببینه حالش عوض میشه...
دست زینب رو عبدالله گرفت آورد توی یک باغ و بستانی، تا چشم زینب به گل ها افتاد، دیدن آرام آرام نشست، این گل ها رو نگاهم می گرد و می بوسید...یه نگاه کرد عبدالله،گفت:خانوم! اومدیم اینجا حالت بهتربشه،بدتر شدی؟ فرمود:عبدالله! اگه به این گل ها آب ندی چی میشه؟ اگه این گل ها سه روز آب نخورن چی میشه؟ صدا زد خانوم جان! این گل ها پژمرده میشن،خشکیده میشن،فرمود:عبدالله! کربلا عزیزان من سه روز آب نخوردن، علی اصغر بال بال می زد، یه جور جیگر حسین سوخت،تو گودال می گفت:جیگرم...که تو راه شام سه ساله هی می گفت:عمه! بالاخره به بابام آب دادن یا نه؟... عبدالله گل های زینب رو تشنه سر بریدن...
مجلس یزید وقتی خانواده رو وارد کردن، دستور دادن همه بشینن،سر بریده ی حسین رو توی تشت آوردن،نانجیب چوب رو برداشت اول با این لب بازی می کرد*
ظاهراً چوب بر آن لب می زد
باطناً بر دل زینب می زد
*خدا نکنه آدم همچین که عزیزش رو نگاه میکنه،همه قطع امید کنن،خودش هم دل بکنه، خیلی سخته،فرمود:عبدالله! من خیلی بهت زحمت دادم،میشه برای من یه کاری کنی آقای من،گفت:خانوم! من نوکرتم،هر چی شما بگید...
فرمود: عبدالله! خواهش من اینه اگه میشه روز بسترم رو وسط حیاط پهن کن..،گفت:چشم..اما خانوم! طبیب ها ی مختلف اومدن از بلادهای مختلف،همشون بلااستثناء گفتند:آفتاب برا شما ضرر داره..فرمود:من امروز از دنیا میرم،میخوام مثه داداشم زیر آفتاب جان بدهم
😭😭😭
روضه حضرت موسی بن جعفر▪️▪️
دستی رسید بال و پرم را کشید و رفت از بال من شکسته ترین آفرید و رفت
خون گلوی زیر فشارم که تازه بود با یک اشاره روی لباسم چکید و رفت
قربون غریبیت برم آقاجان،الله اکبر،الله اکبر،چقدر جسارت رو برد بالا،زن بدکاره فرستاد تو زندان برا موسی بن جعفر،اُف برتو روزگار
بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت
از روزنه در نگاه کردن،دیدن زن بدکاره صورت رو خاک گذاشته،هی می گه خدایا غلط کردم،این کی بود من اومدم سراغش،چرا اینقدر صداش دل و زیر رو می کنه
بدکاره ای به خاک مناجات سر گذاشت وقتی صدای بندگیم را شنید و رفت
الله اکبر اصلاً نمی تونم این بیتها رو وا کنم،می دونم بدون اینکه توضیح بدم،ناله شو می زنی
شاید مرا ندیده در آن ظلمتی که بود با پا به روی جسم ضعیفم دوید و رفت
راضی نشد به بالش سختی که داشتم زنجیر های زیر سرم را کشید و رفت
بچه سیدا نشون بدن غیرتی ناله می زنن،تو این یه بیتخاک تو دهنم،ان شاءالله این تکه تاریخ دروغ باشه
وقتی که نام فاطمه را از لبم شنید یک حرفی از کنار دهانش پرید و رفت
هرچی می خوای منو بزنی بزن،اسم مادرم رو درست ببر،تو رو خدا دو بیت می خونم و می شینم با تو گریه می کنم،حواست با منه
از چند جا ضریح تنم متصل نبود پهلوی هم مرا وسط تخته چید و رفت
اما چه خوب شد کفنم را کسی نبرد تا زیر نیزه ها بدنم را کسی نبرد
می خوام روضه رو از زبون حضرت معصومه بخونم،وقتی مثل فردا شب،اما رضا یه لحظه از مدینه رفت،از نظرها غایب شد،حضرت معصومه دیگه برادر رو ندید،مدتی زیادی انتظاره برادر رو کشید،بعد از دقایقی برگشت بی بی یه نگاهی به داداش انداخت،دید سر رو آشفته است،موها پریشونه،لباس ها همه غرق خاکه،کجا بودی داداش،چرا منو تنها گذاشتی رفتی،یه نگاه به خواهرش کرد،گفت خواهر فقط یه جمله بگم،دیگه منتظر نباش،دیگه انتظار بابامونو نکش،خودم رفتم بدن غرق خونش رو داخل خاک گذاشتم،یه جایی ببرمت هر کی تاحالا ناله نزده،عقده ی دلش وا بشه،می خوام بگم دختر منتظر بابا بوده،همتون اهل روضه اید،دختری که چهارده سال هی اومدن خواستگاری گفت:نه،قبول نمی کنم بابام زندانه،باید بابام آزاد بشه،اینقدر صبر کرد،آخرش خبر باباشو براش آوردند،می خوام یه جمله بگم،کاشکی تو خرابه هم خبر بابا رو می آوردند،کجای دنیا دیدید،برای دختر منتظر،سر بریده باباشو ببرند،حسین.
#روضه_امام_کاظم_ع
🍂🍁🔴 روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شَهادت اباالرِضا آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام و حرکت قافلۀ حضرت اباعبدالله علیه السلام_ حاج حسن خلج 🔴🍁🍂.
😭😭
اینقدر آقا موسی بن جعفر امروز دلواپس معصومهش بود ... لحظه های آخر ، سرش رو دامن امام رضا ، هی میگفت رضاجان ، حواست بهش باشه ... معصومۀ من مثل گلِ ... معصومۀ من طاقت بی احترامی نداره ...
هی امام رضا میگفت آقا خیالت راحت باشه ... بابا، خودم مثل شیر بالا سرش هستم ... و همینجور هم بود ...
اما دلها بسوزه برای حسین ... میخوایم خیلی گریه کنیم امروز ...
چُنان در خیمه ها آتش به پا شد
که آتش هم به وحشت مبتلا شد
چی میخوای بگی ... صحبت دختره دیگه ... دختر حسین و دختر موسی بن جعفر ...
چُنان آتش به وحشت مبتلا شد
که دامنها ، پناهِ شعله ها شد
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان ( به یاد شام غریبان)
😭😭
همه روضه خون بشید ...
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ... ساربان ساربان
نمیدونم کدوم دل گوشه کنار مجلس، مجلسو نگه داشته ... همینقدر میدونم این سفره ، یه سفره خصوصی بود برای خصوصیا ... رفتنیا رفتند، بقیه رو زینب نگه داشته ...
ماه رجبُ ماهِ زیارتی امام حسین ... امشب، فردا شب ، کاروان ابی عبدالله راه میفته ... دست زن و بچشو میگیره توی این بیابونا ...
ابن عباس ، محمد حنفیه،(هرکسی بوده نمیدونم) مثل امشب اومد جلوی قافله ابی عبدالله رو گرفت توی مدینه ...
آقا ...
کجا میبری این زن و بچهرو ؟! ...
فرمود برو کنارم مأمورم ... جدم دستور داده باید برم کربلا وعده دیدار دارم ...
آقا ...
میخوای بری ، برو ... زن و بچه رو کجا میبری؟! زینب رو کجا میبری؟! ... این بچه های قد و نیم قد دیگه چرا ؟! ...
تا این حرفو زد یه وقت دیدن پردهی محمل زینب رفت کنار ... خانم سرشو بیرون آورد ...
ابن عباس برو کنار ... حالا دیگه کارت به جایی رسیده بین من و حسین میخوای جدایی بندازی ؟! ... من هرجا حسین بره میرم ...
😭😭
ای حسین ...
خدارو شکر ... روزیت شد با این قافله همسفر بشی ... عاشورا کربلا باشی ان شا الله ... هیچ بعید نیست بخدا ...
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای !
کاروان راه افتاد ، چه کاروانی ...
تو یه محمل لیلا نشسته... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای اکبرو نگاه میکنه ...
تو یه محمل نجمه نشسته ... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای قاسم نگاه میکنه ...
اما تو یه محمل یه خانومی نشسته ، احتیاج نیست پردهرو کنار بزنه ... جیگرپارهش توی بغلشه ... گاهی ملافهرو کنار میزنه میگه علی اصغر ... ببینم کربلا چه میکنی مادر ...
هرکی میخواد هرچیزی بگیره یا الله ... بسم الله ...
اونی که کربلا میخواد بسم الله ... اونی که معرفتشو میخواد بسم الله ... اونی که عاشقش شده بسم الله ...
علی علی علی ... لای لای علی ...
تو یه محمل یه خانومی نشسته ... گاهی پرده رو کنار میرنه قد و بالای عمو عباسشو نگاه میکنه ... زیر لب میگه الحمدلله ...
همه بیبیها توی محملها نشستند ... نوبت رسید به علیامخدره زینب ... حالا زینب میخواد بیاد سوار بشه ...
ای داد بیداد ...
جوونای بنی هاشم این بازوهای پیچیدهرو بهم گره کردند ، از درب خونه تا کنار محمل ، دیوار ساختند دوطرف ... نکنه دل شب ، چشم نامحرمی به سایهی قد و بالای زینب بیفته ...
خانوم رو با یه جلال و جبروتی آوردند پای محمل ... محمل بلنده ... بی بی زینب چه جوری سوار بشه ؟! ... پله میخواد ...
قمر بنی هاشم اومد زانو خم کرد ... علی اکبر محملرو گرفت ... خوده حسین اومد زیر بقلای زینبرو گرفت ...
آی زینب ...
فلک دارد سرِ آزار زینب
نخواهد گرمیِ بازار زینب
این جلال و جبروترو که دید ، این آسمون تاب نیاورد ...
گفت حالا یه کاری میکنم زینب ... دور فلک چرخید ...
عصر روز یازدهم ...
همین زینب میخواد سوار محمل بشه ... یه نگاه کرد دید یه طرف حسین افتاده ... کنار علقمه عباس افتاده ... خیمه دارالحرب علی اکبر و قاسم ...
خودش یکی یکی بانوانرو سوار کرد ، بچه هارو بغل خانومها سپرد ... حالا نوبت زینبه ...
یه نگاه کرد دید کسی نیست ... صدا زد حسین ... پاشو به داد زینب برس ...
حسین ....
این حسین خیلی کارا ازش برمیاد ...
هزارسال گذشت از حکایت زینب
هنوز مهدی صحرانشین سیه پوش است
😭😭
#حاج_حسن_خلج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
😭😭🖤🖤🖤🖤🖤
💔#روضه_امام_کاظم_ع
#روضه_دفتری
🙏السلام علیک یا اباالحسن یا موسی بن جعفر ایها الکاظم یابن الرسول الله یاحجه الله علی خلقه یاسیدنا ومولانا انا توجهنا وستشفعنا وتوسلنا بک الی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا
یاوجیها عندالله اشفع لنا عندالله...🤲😭
بي تو گلزار جنان اي دوست زندان من است
چون تو باشي در برم زندان گلستان من است
مونسم در كنج زندان چون كسي جز دوست نيست
محبس تاريك هارون باغ رضوان من است
💔امروز دسته جمعی برویم گوشه زندان تاریک بغداد زمزمه آقا موسی بن جعفر را بشنویم . شاید روزهای اول ، ذکر مناجات امام این بود :
خدا ممنونم یک جای خلوتی هستم با تو مناجات می کنم ...
اما مردم روزهای آخر مناجات مولا عوض شد :
😭( آماده اید بگویم ) صدا می زد...
منکه بی تقصیردرزندان گرفتارم خدایا
ازچه دشمن میدهداینقدرآزارم خدایا
جزفروغ گوهراشکی که بایادتوریزم
کس نیفروزدچراغی درشب تارم خدایا
ای که میبخشی نجات ازبین آب وگل شجر را
کن خلاص ازمحبس هارون تن زارم خدایا
😭🙏+عاشقان موسی بن جعفر ، انشاء الله کاظمین عرض ادب کنیم ، در بین معصومین علیهم السلام دو نفر بودند که مرگ خودشان را از خدا طلب کردند ، یکی مادر پهلو شکستۀ سادات بی بی فاطمه بود که می گفت : الهی عجّل وفاتی سریعا ... . یکی هم میوۀ دلش موسی بن جعفر ،
همه شنیده اید که نگهبان زندان امام ، سندی بن شاهک یهودی بود ، هارون سفارش کرده بود هر چه می توانی این آقا را اذیت کن ، مولا روزها روزه می گرفتند ، شبها هنگام افطار با تازیانه از آقا پذیرایی می کرد...
💔دیگر روزهای آخر لحن مناجات امام تغییر کرد هی صدا می زد : خدا دیگر مرگ موسی بن جعفر را برسان ...
... یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ
دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ
الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هَارُون...
😭ای آزاد کننده (رویاننده) درخت از بین شن و خاک و آب. و ای آزاد کننده (جاری کننده) شیر از بین سرگین و خون و ای آزاد کننده (به دنیا آورنده) فرزند از بین رحم و ای آزاد کننده آتش از بین آهن و سنگ و ای آزاد کننده روح از بین احشا و اعضای بدن! مرا از دست هارون نجات عنایت فرما!
ای که میبخشی نجات ازبین آب وگِل شجر را
کن خلاص ازمحبس هارون تن زارم خدایا
🍁😭🍁
💔#روضه_امام_کاظم_ع
😭#روضه_دفتری
💔آه هر چند غل جامعه بر پیکر داشت
بر تنش باغ گل لاله و نیلوفر داشت
زحمت چکمه ی سنگین کسی را نکشید
یعنی پامال نشد تا نفس آخر داشت
لطف زنجیر همین بود که عریان نشود
هرچه هم بودولی پیرهنی دربر داشت
یک نفر کشته شد و هفت کفن آوردند
پاره هم میشد اگر، یک کفن دیگر داشت
.😭....پس ازشهادت امام ، بدن مطهر آن مظلوم غریب را چند نفرغلام ،از زندان بیرون آوردند...
شخصی پیشاپیش جنازه فریاد می زد :
هذا اِمام الرَّفضة فَاعرفُوهُ …این پیشوای رافضیان است او را بشناسید
توی اون زندان تاریک هرچه که بوده ...
هر بلایی که به سر امام آوردند ... اما زن و بچه در امان بودند ...
حتی بعد از شهادت مردم رفتند تسلیت گفتند .... سر سلامتی میگفتند ....
اگرچه ظلم دیدم مخفیانه بزد دشمن مرا سیلی شبانه
شکنجه دیدم از هر نوع اما نزد کَس دخترم را تازیانه
💔گریز به کربلا👇
😭اما بمیرم برای مظلومیت شهید کربلا ...
بعد از شهادتش به بچه های تشنه اش رحم نکردند ...
اینان که طبل خاتمه ی جنگ میزنند دیگر چرا به خیمه ما سنگ میزنند؟
😭وقتی که این بدن نازنین و مطهر را از زندان ،غریبانه بیرون آوردند خواهرش نبود ببیند ، 😭دخترش نبود ببیند
😭اماکربلا در گودی قتلگاه بی بی زینب سلام الله علیها
بدن بی سر برادر را دید ، سکینه بدن بی سر بابا را دید ...
بجای دلداری و تسلیت با تازیانه آمدند ، کاری کردند که سکینه صدا می زند بابا پاشو ببین عمه ام را دارند می زنند ….
به نقل شیخ حر عاملی در اثباة الهداة ؛
سندی بن شاهک دستور داد جنازه را روی جسر ( پل ) بغداد گذاشتند و به مردم اعلام کرد که موسی بن جعفر( علیه السلام ) به مرگ طبیعی از دنیا رفته است ، 3 روز بدن این امام مظلوم رو زمین بود ... بعد ازسه روز کفن قیمتی بر بدن آقا کردند ، با چه عزّت و جلالی بدن را تشییع کردند ( رحمت خدا بر این ناله ها و زمزمه ها )
اما یک امام مظلومی هم بدن پر از زخم و جراحتش سه روز برهنه بدون غسل و کفن روی زمین داغ کربلا بود ....
💔وقتی امام سجاد علیه السلام آمد فرمود :
😭بنی اسد بروید بوریا بیاورید بدن پاره پاره بابا را میان بوریا پیچید سرازیر قبر کرد بعد لبها را گذاشت بر آن رگهای بریده .... حسین ...
😭😭😭
#روضه_امام_کاظم_ع
🍂🍁🔴 روضه و توسل جانسوز _ ویژۀ شَهادت اباالرِضا آقا موسی ابنِ جَعفر علیه السلام و حرکت قافلۀ حضرت اباعبدالله علیه السلام_ حاج حسن خلج 🔴🍁🍂.
😭😭
اینقدر آقا موسی بن جعفر امروز دلواپس معصومهش بود ... لحظه های آخر ، سرش رو دامن امام رضا ، هی میگفت رضاجان ، حواست بهش باشه ... معصومۀ من مثل گلِ ... معصومۀ من طاقت بی احترامی نداره ...
هی امام رضا میگفت آقا خیالت راحت باشه ... بابا، خودم مثل شیر بالا سرش هستم ... و همینجور هم بود ...
اما دلها بسوزه برای حسین ... میخوایم خیلی گریه کنیم امروز ...
چُنان در خیمه ها آتش به پا شد
که آتش هم به وحشت مبتلا شد
چی میخوای بگی ... صحبت دختره دیگه ... دختر حسین و دختر موسی بن جعفر ...
چُنان آتش به وحشت مبتلا شد
که دامنها ، پناهِ شعله ها شد
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان ( به یاد شام غریبان)
😭😭
همه روضه خون بشید ...
طفل یتیمی زحسین گم شده ... ساربان ساربان
قامت زینب ز ألم خم شده ... ساربان ساربان
نمیدونم کدوم دل گوشه کنار مجلس، مجلسو نگه داشته ... همینقدر میدونم این سفره ، یه سفره خصوصی بود برای خصوصیا ... رفتنیا رفتند، بقیه رو زینب نگه داشته ...
ماه رجبُ ماهِ زیارتی امام حسین ... امشب، فردا شب ، کاروان ابی عبدالله راه میفته ... دست زن و بچشو میگیره توی این بیابونا ...
ابن عباس ، محمد حنفیه،(هرکسی بوده نمیدونم) مثل امشب اومد جلوی قافله ابی عبدالله رو گرفت توی مدینه ...
آقا ...
کجا میبری این زن و بچهرو ؟! ...
فرمود برو کنارم مأمورم ... جدم دستور داده باید برم کربلا وعده دیدار دارم ...
آقا ...
میخوای بری ، برو ... زن و بچه رو کجا میبری؟! زینب رو کجا میبری؟! ... این بچه های قد و نیم قد دیگه چرا ؟! ...
تا این حرفو زد یه وقت دیدن پردهی محمل زینب رفت کنار ... خانم سرشو بیرون آورد ...
ابن عباس برو کنار ... حالا دیگه کارت به جایی رسیده بین من و حسین میخوای جدایی بندازی ؟! ... من هرجا حسین بره میرم ...
😭😭
ای حسین ...
خدارو شکر ... روزیت شد با این قافله همسفر بشی ... عاشورا کربلا باشی ان شا الله ... هیچ بعید نیست بخدا ...
یک روز میرسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای !
کاروان راه افتاد ، چه کاروانی ...
تو یه محمل لیلا نشسته... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای اکبرو نگاه میکنه ...
تو یه محمل نجمه نشسته ... گاهی پردهرو کنار میزنه قد و بالای قاسم نگاه میکنه ...
اما تو یه محمل یه خانومی نشسته ، احتیاج نیست پردهرو کنار بزنه ... جیگرپارهش توی بغلشه ... گاهی ملافهرو کنار میزنه میگه علی اصغر ... ببینم کربلا چه میکنی مادر ...
هرکی میخواد هرچیزی بگیره یا الله ... بسم الله ...
اونی که کربلا میخواد بسم الله ... اونی که معرفتشو میخواد بسم الله ... اونی که عاشقش شده بسم الله ...
علی علی علی ... لای لای علی ...
تو یه محمل یه خانومی نشسته ... گاهی پرده رو کنار میرنه قد و بالای عمو عباسشو نگاه میکنه ... زیر لب میگه الحمدلله ...
همه بیبیها توی محملها نشستند ... نوبت رسید به علیامخدره زینب ... حالا زینب میخواد بیاد سوار بشه ...
ای داد بیداد ...
جوونای بنی هاشم این بازوهای پیچیدهرو بهم گره کردند ، از درب خونه تا کنار محمل ، دیوار ساختند دوطرف ... نکنه دل شب ، چشم نامحرمی به سایهی قد و بالای زینب بیفته ...
خانوم رو با یه جلال و جبروتی آوردند پای محمل ... محمل بلنده ... بی بی زینب چه جوری سوار بشه ؟! ... پله میخواد ...
قمر بنی هاشم اومد زانو خم کرد ... علی اکبر محملرو گرفت ... خوده حسین اومد زیر بقلای زینبرو گرفت ...
آی زینب ...
فلک دارد سرِ آزار زینب
نخواهد گرمیِ بازار زینب
این جلال و جبروترو که دید ، این آسمون تاب نیاورد ...
گفت حالا یه کاری میکنم زینب ... دور فلک چرخید ...
عصر روز یازدهم ...
همین زینب میخواد سوار محمل بشه ... یه نگاه کرد دید یه طرف حسین افتاده ... کنار علقمه عباس افتاده ... خیمه دارالحرب علی اکبر و قاسم ...
خودش یکی یکی بانوانرو سوار کرد ، بچه هارو بغل خانومها سپرد ... حالا نوبت زینبه ...
یه نگاه کرد دید کسی نیست ... صدا زد حسین ... پاشو به داد زینب برس ...
حسین ....
این حسین خیلی کارا ازش برمیاد ...
هزارسال گذشت از حکایت زینب
هنوز مهدی صحرانشین سیه پوش است
😭😭
#حاج_حسن_خلج
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
😭😭
💔#روضه_امام_کاظم_ع
#روضه_دفتری
🙏السلام علیک یا اباالحسن یا موسی بن جعفر ایها الکاظم یابن الرسول الله یاحجه الله علی خلقه یاسیدنا ومولانا انا توجهنا وستشفعنا وتوسلنا بک الی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا
یاوجیها عندالله اشفع لنا عندالله...🤲😭
بي تو گلزار جنان اي دوست زندان من است
چون تو باشي در برم زندان گلستان من است
مونسم در كنج زندان چون كسي جز دوست نيست
محبس تاريك هارون باغ رضوان من است
💔امروز دسته جمعی برویم گوشه زندان تاریک بغداد زمزمه آقا موسی بن جعفر را بشنویم . شاید روزهای اول ، ذکر مناجات امام این بود :
خدا ممنونم یک جای خلوتی هستم با تو مناجات می کنم ...
اما مردم روزهای آخر مناجات مولا عوض شد :
😭( آماده اید بگویم ) صدا می زد...
منکه بی تقصیردرزندان گرفتارم خدایا
ازچه دشمن میدهداینقدرآزارم خدایا
جزفروغ گوهراشکی که بایادتوریزم
کس نیفروزدچراغی درشب تارم خدایا
ای که میبخشی نجات ازبین آب وگل شجر را
کن خلاص ازمحبس هارون تن زارم خدایا
😭🙏+عاشقان موسی بن جعفر ، انشاء الله کاظمین عرض ادب کنیم ، در بین معصومین علیهم السلام دو نفر بودند که مرگ خودشان را از خدا طلب کردند ، یکی مادر پهلو شکستۀ سادات بی بی فاطمه بود که می گفت : الهی عجّل وفاتی سریعا ... . یکی هم میوۀ دلش موسی بن جعفر ،
همه شنیده اید که نگهبان زندان امام ، سندی بن شاهک یهودی بود ، هارون سفارش کرده بود هر چه می توانی این آقا را اذیت کن ، مولا روزها روزه می گرفتند ، شبها هنگام افطار با تازیانه از آقا پذیرایی می کرد...
💔دیگر روزهای آخر لحن مناجات امام تغییر کرد هی صدا می زد : خدا دیگر مرگ موسی بن جعفر را برسان ...
... یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ
دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ
الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هَارُون...
😭ای آزاد کننده (رویاننده) درخت از بین شن و خاک و آب. و ای آزاد کننده (جاری کننده) شیر از بین سرگین و خون و ای آزاد کننده (به دنیا آورنده) فرزند از بین رحم و ای آزاد کننده آتش از بین آهن و سنگ و ای آزاد کننده روح از بین احشا و اعضای بدن! مرا از دست هارون نجات عنایت فرما!
ای که میبخشی نجات ازبین آب وگِل شجر را
کن خلاص ازمحبس هارون تن زارم خدایا
🍁😭🍁
😭#روضه_امام_کاظم_ع👌👌😭
🍁🍁🍁
السلام علی الْمُعَذَّبِ فى قَعْرِ السُّجوُنِ
وَظُلَمِ الْمَطامیرِ
ذِى السّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیوُدِ ...
سلام من به امامی که صیدِ زندان شد
میان اوج بلا کوه صبر و ایمان شد
سلام من به نمازی که حلقه ی زنجیر
به جای دانه ی تسبیح ،مونس آن شد
سلام من به نوایی که همچو آه علی
میان قعرِ سیه چالِ خصم پنهان شد
سلام من به مناجات و ذکر یا زهرا
که مَحرم دل سوزان او به زندان شد
بیشتر اوقات حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام را در حال سجود مىدیدند، گمان میکردند: لباسى است که در ایوان خانه افتاده، در بعضى اوقات که از جریان آن لباس پرسش میکردند؟ به آنان گفته میشد: این موسى بن جعفر علیهما السّلام است، هر وقت نماز صبح را میخواند براى تعقیب و دعا مىنشیند تا آفتاب طلوع کند، آنگاه مشغول قرائت و تسبیح و دعا میشود، بعد از آن به سجده میرود تا ظهر بگذرد.
ای به زندان كرده خلوت با خدا موسی ابن جعفر
ای همه آزادگان را مقتدا موسی ابن جعفر
كاظمینت از برای شیعیان و دوستانت
هم مدینه، هم نجف، هم كربلا موسی ابن جعفر
شب كه تاریك است و تنهایی چراغ تو است با تو
حلقه زنجیر میخواند دعا موسی ابن جعفر
امام را پس از دستگیری به بصره بردند و یک سال در زندان عیسی بن جعفر زندانی بود . زندانبان که تحت تاثیر شخصیت معنوی و روحانی و مناجات های امام قرار گرفت .از حبس ایشان صرف نظر کرد و به هارون الرشید ملعون نامه نوشت که : موسی بن جعفر را از من تحویل بگیر و به هر که می خواهی بسپار، وگرنه رهایش خواهم ساخت، در این مدت هر چه کوشیدم، سند وبهانه ای برای زندانی ساختنش نیافتم. حتی وقتی دعا می کرد، به گوش ایستادم که شاید بر ضد من یا خلیفه دعا و نفرین کند، اما آنچه شنیدم، فقط دعا برای خودش بود که از خداوند، مغفرت و آمرزش می طلبید….
🍁🍁🍁
😭#متن_روضه_شهادت_امام_کاظم_ع👌😭
🍁🍁🍁
حبیب باحبیب خود به خلوتی صفا کند
ندانم از چه بی گنه، عدوبه او جفاکند
سرشک غربتش روان نوا زند زنای جان
نهان زچشم دشمنان،به دوستان دعا کند
به پیکرش نشانه ها،بهسینه اش ترانه ها
که زیر تازیانه ها،رضارضا رضاکند
به دستها سلاسلش، زغصه سوخت حاصلش
چه می شود که قاتلش، زفاطمه حیاکند
فتاده دیگراز نوا،بروبه دیدنش صبا
بپرس مرغ کشته را،کی ازقفس رها کند
اثرنمانده ازتنش،دلا برو به دیدنش
بگو عدو زگردنش،غلی که بسته واکند
هنگامی که موسی ابن جعفر علیه السلام در زندان بودند، هارون الرشید،
کنیز رقاصه وزیبا چهره ای را به زندان نزد امام علیه السلام
فرستاد، تا در زندان خدمتگزار آن حضرت باشد...
( به خیال خودش امام را از حالات معنوی و روحانی خارج کند و به نوعی شکنجه روحی و روانی محسوب میشود )
زندانبان دید : این زن رقاصه (آن چنان تحت تاثیر عبادت ها و مناجات و شخصیت معنوی امام شده است) که به سجده افتاده و همچنان می گوید: (سبحانک قُدّوس ...)
کنیز را در حالی که لرزه بر اندامش بود، نزد هارون آوردند در حالی که به آسمان نگاه می کرد و بهت زده بود.هارون پرسید: چه شده؟کنیز گفت: در حضور موسی بن جعفر (علیه السلام) ایستاده بودم، او شب و روز سرگرم نماز بود، و بعد از نماز تسبیح و تقدیس الهی به جا می آورد، گفتم: ای آقای من! آیا حاجتی داری تا برآورم؟ که من برای خدمتگزاری به اینجا آمده ام.فرمود: اینها (هارون و اطرافیانش) درباره من چه فکر می کنند؟ ناگهان به سویی متوجه شد و من به آن سو نگریستم، باغی پر درخت و شاداب و با فرش هایی زیبا و بالش هایی از ابریشم، و هوای دل انگیز و با صفا دیدم که همه رقم غذا در آنجا بود، و حوریان و غلمان بهشتی پذیرایی می کردند... بی اختیار به سجده افتادم، تا اینکه دیده بان آمد و مرا از سجده بلند کرد و به اینجا آورد.هارون گفت: ای زن ناپاک! گویی در سجده به خواب رفته ای و در عالم خواب چنین باغی دیده ای؟!
کنیز گفت: نه به خدا سوگند، آن باغ را قبل از سجده دیدم، و از این رو سجده کردم.هارون دستور داد: این زن خبیث را تحت نظر بگیرید تا این مطالب را به کسی نگوید، آن کنیز همچنان مشغول عبادت و راز و نیاز بود تا اینکه از دنیا رفت...
با این گمان که جنگ با فانوس کردند خفاشها خورشید را محبوس کردند
با آتشی که در دلش روشن نمودند سلول او را لانه ققنوس کردند
دیدند فسقِ محض را مؤمن نموده با او فقط زنجیر را مأنوس کردند
هم بی وضو برآیههایش دست بردند هم پیش رویش صحبت از ناموس کردند
🍁🍁🍁
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
#روضه_حضرت_موسی_ابن_جعفر_س
#دفتری
السلام علیک یا موسی ابن جعفر ایها الکاظم یابن الرسول الله یا حجة الله علی...
🌱دلم میل هوای یارُ داره
🌱 که او موسی بن جعفر نامُ داره
امروز کیا با آقا کار دارن،
آقا موسی بن جعفر باب الحوائجه،
زندانی غریب بغداده،
(یا باب الحوائج یا موسی بن جعفرع)
🌱دلم میل هوای یار داره
🌱 که اون موسی بن جعفر نام داره
🌱همون شاهی که جون داد توی زندان
🌱 بدون باب الحوائج نام داره
🌱ز درد بی کسی با حالت زار
🌱به دست ظلم هارون ستمکار
🌱دمادم با خدا می کرد مناجات
🌱 دهان روزه و با چشم بیدار
(چی میگفت آقا )
🌱 الهی از دل زارم گواهی
🌱 ندارم جز تو من دیگر پناهی
🌱 دگر معصومه جان بابت نبینی
🌱 به مرگم در مدینه می نشینی
⏪امروز برا اون آقایی گریه کن که سالیان سال کنج زندان بود،
به روایتی 7 سال ، به روایتی۱۴ سال، کنج زندان بوده،
غریبانه ناله میزد،
اونی که جوانش گرفتاره،
اونی که مشکل داره
اونی که تو دلش غم و غصه داره
امروز به آقات بگو،
(زمزمه)
( یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر
(دشتی)
✨آی به یا رب یارب شب زنده داران
✨به امید دل امیدواران
✨ به آه سینه طفلان گریان
✨ خلاصم کن خدا از کنج زندان
⏪خدا دیگه نجاتم بده،
دیگه خلاصم کن ،
یه روزی خبر دادن آی شیعه ها بیایین میخوایم آقاتونو آزاد کنیم،
(الهی امیدت نا امید برنگرده)
همه اومدن پشت درِ زندان بغداد
یکی میگه اگه آقامو ببینم دستشُ می بوسم،یکی میگه اگه آقامو ببینم پاشو می بوسم، یکی میگه خودم بخونم دعوتش می کنم،
آی گرفتارا، آی حاجت دارا،یه وقت دیدن در زندان باز شد، چهار نفری یه تابوتی رو غریبانه دارن میارن،دادن دست شعیه ها
خدا این بدنی که سالها کنج زندان بوده نباید اینقدر سنگین باشه،
آی حاجت دارا، آی مریض دارا، میگه وقتی روپوش تابوتُ کنار زدن دیدن هنوز غُلُ زنجیر به بدن آقا موسی بن جعفره...
(یا باب الحوائج یا موسی بن جعفرع)
⬅️نازنین بدنش رو کفن کردن کفن قیمتی پوشوندن، کسی به این بدن بی احترامی نکرد، کسی به این بدن جسارت نکرد اما اما اگه ناله داری دلتو ببرم کربلا....
بمیرم بر اون آقایی که 3روز و 2 شب بدنش رو خاک گرم کربلا ...
آخ بمیرم...
🥀 مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود
🥀 مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود
⬅️یه وقت امام سجاد صدا زد بنی اسد برید یه تکه حصیر بیارید میخوام بدن بابای غریبم حسین رو داخل خانه قبر بذارم
آی گرفتارهر طرف بدنُ گرفت طرف دیگه زمین می اومد،
آقابدن بابا رو داخل قبر کرد ،
اما دیدن آقا از قبر بیرون نمیاد،
صدا زد بابا رسمه سمت راست صورت میت رو رو خاک میذارن،
اما من بمیرم برات بابا سر در بدن نداری
هر چقدر ناله داری از سویدای دلت ناله بزن بگو یا حسین....
🎋قیامت بی حسین غوغا نذارد
🎋شفاعت بی حسین معنا ندارد
🎋حسینی باش تا فردا نگویند
🎋چرا پرونده ات امضا ندارد
بابی انت و امی یا حسین...
جان عالم به فدای لب عطشانت یا حسین....
🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤