روضه و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد
▪️▪️▪️
"اَلسَّلامُ عَلَيْكُمْ يا اَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، بِمُوالاتِكُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دينِنا و أصْلَحَ ما كانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيانا"
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه از این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشته اند انبیاء همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا بهوش که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غَصب خلافت شدند جمع
یاللعجب وصی پیمبر علی کجاست؟
کجاست مولا؟
دارالولا محاصره زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک ازبیت کبریا
آتش زدند به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفی
*فرمود:هیچ پیغمبری مثل من اذیت نشد.
بیست وسه سال هر جوری خواستن
اذیتش کردن ،هر تهمتی خواستن بهش زدن، مگه نمی گن کسی برات کاری میکنه هنوز عرقش خشک نشده باید مزدش رو بدی ..مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن، کاری کردن مادر ما بین در ودیوار صداش بلند شد..*
"قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربىٰ ۗ" ذَوِیالْقُربیٰ کیان ؟مگه غیر از فاطمه و بچه های فاطمه ذَوِیالْقُربیٰ بودن..یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل می کرد چقدر حسین رو، رو دوشش سوار می کرد؟ یادتون رفت چقدر نوه هاشو می بوسید؟پیغمبر می بوسید گریه می کرد
امام مجتبی رو بغل می کرد لبهاشو می بوسید هر وقت ابی عبدالله رو بغل می کرد زیر گلوش رو می بوسید آقا چرا؟ می فرمود: این لبها یه روز از زهر کبود میشه..*
آقا جان شما یه غریبی امام رضا هم یه غریبه..اینقدر این شبها تو حرمش شلوغه عربی وارد حرم امام رضا شد اول یه نگا به در ودیوار کرد یه نگاه به ازدحام جمعیت وزائرا ، این همه چراغ..برگشت عقب گفت آقاجان اگه غریب میخوای بیا مدینه بیا ببین چهارتا سنگگذاشتن ...
علی جان..علی جان..بیا عزیزم..کنار من بنشین.
با اشاره.آرام آرام..
لبهای پیغمبر تکان میخورد.
من میخوام روضه رو تجسم کنی.
لبهای پیغمبر تکان میخورد..امیرالمومنین گوش مبارک رو آوردن کنار لبهای رسول خدا...خانه آرام.
رسول خدا آرام آرام حرف میزد.علی شونه هاش تکون میخورد.
زیر لب علی فرمود.چشم..
شاید فرموده باشند..علیجان حق تورو میبرند.باید صبرکنی...پس گفته چشم..می ایستم..
اشک جاری شد.یه چندلحظه ای رسول خدا صحبت کرد باعلی..علی همینطوری.
غم فراق پیغمبر..اینی که فاطمه میخواد یتیم بشه.غم بچه هاش.غم این امت.دل تنگ خودش..همینجوری گریه میکرد..حالا این بارها میخواد بیاد روی دوش علی...
علی لنگر زمین و آسمونه..ولی هی میگه چشم.بالاخره دلش به درد میاد..
گوش کردو گوش کرد و گوش کرد...صدای پیغمبر آرام آرام یه صدای زمزمه می اومد.فاطمه داشت نگاه میکرد..دوباره علی فرمود چشم..
سر امیرالمومنین پایینه.اصلاً بالارو نگاه نمیکرد.چشم..
شاید رسول خدا فرموده باشند.علیجان...در خانه ات و آتش میزنن..
دوباره هنوز سرپایینه..دوباره علیجان....شروع کرد حرف زدن..اما ایندفعه آروم آروم رنگ صورت مولا تغییر کرد..برافروخته شد.صورت درهم رفت.رگ غضب شیرخدامتورم شد.دستاش و فشار میداد.سربالا آورد به فاطمه ش نگاه کرد.گف چشم.چشم.
شاید گفته باشند.علیجان فاطمه ت و میزنن.
چادرش آتش گرفت .چشم..
هی نگاه به فاطمه میکرد رسول خدا..همینطوری داره نگاه میکنه.گریه میکنه میگه چشم...شاید داره روضه میخونه برای علی..
اولین اجر رسالت زدن فاطمه بود
گشت از حق کُشیِ امت بیدادگرت
کشتن محسن مظلوم تو اجر دگرت
خوب از خجالت پیغمبر در اومدن..خوب الی المودت فی القربی رو رعایت کردن.
باسر انگشت خزان سخت ورق برگردید
غنچه و لاله ی خونین تو پرپر گردید
سومین اجر تو زخم سر حیدر گردید
به حسن از همه کس ظلم فزونتر گردید
بعدازآن زهر که بر نور دو عینت دادند
اجرها بود که امت به حسینت دادند
گرگ ها بر بدن یوسف تو چنگ زدند
بر رخ چرخ زخون دل او رنگ زدند
دست بگشود به پیشانی او سنگ زدند
تهمت کفر به آل تو به نیرنگ زدند
زین مصیبت همه دم سینه ی میثم سوزد
بلکه تا حشر دل آدم و عالم سوزد
رفقا.رسمه.به همه هم گفتن..کسی که از دنیا میخوادبره.حتی دکمه های پیراهنشم بازکنید.
از چندجهت میخوام وارد روضه بشم..شب رحلت پیغمبره..شاید سال بعد من از دنیا رفته باشم.عمر دست خداست..ایشالله برای امام حسین شهید بشیم.آرزومونه..خوش به حال اونکه برای حسین و برای ولیِّش به شهادت رسید.
آخرای ماه صفره.برای همه دعاکنید.
محتضر لحظات آخرش میگن حتی یه دونه پارچه هم روی سینه ش نباشه..عمر در نگاه محتضر طولانیه.در نگاه ما میگن دیدی در یه چشم به هم زدن از دنیارفت..
فَمَن یَمُت یَرَنی..علی فرمود..اگه قرار باشه کسی که از دنیا میره علی رو ببینه..اون یه لحظه براش زیاده.طولانیه.و همه حسرت خواهندخورد لحظه ی آخرعمرشون.که علی اینه و ما نشناختیم..
علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم..حالا جای ما زیادم بد نیس.علی اینه و ماجدی نگرفتیم..فقط گفتیم علی و دنبال راهش نرفتیم.
اما بدا به حال اونایی که میگن.علی اینه و ماباهاش دشمنی کردیم...اونام که از دنیارفتن.لحظه های آخر گفتن.وای علی اینه و ما خونه ش و آتیش زدیم.
لحظه ی آخر عمر طولانیه..برا محتضر.
رسول خدا احترامش برای همه ی ملائکه فرض واجبه.به همه ی عالم واجبه..اما وقتی از دنیا میخواد بره.باید رعایت بشه.سبک بشه..سینه ی پیغمبره.
اینقدر مهمه.من جایی ام دیدم..ابی عبدالله...همینکه شیش ماهه تیرخورد.قنداق و پاره کرد..بچه دست و پابزنه.راحت باشه..
لحظه های آخره..حسن و میگیرن.حسین میره.اورو میگیرن زینب میره..حسنین خودشون و روی سینه ی رسول خدا انداختند.امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت.ابی عبدالله رو سینه ی پیغمبر.علی اومد اینارو برداره بانوازش..لحظه های آخر.پیغمبر با آرامش جان بده..اولی رو اومد برداره فرمود علیجان.رهاشون کن..حسین باید روسینه ام باشه..حسنم باشه..اینا باشن من راحت جان میدم..
یه بار علی اومد بچه هارو برداره نگذاشت رسول خدا..
۷۵ روز یا ۴۵ روز یا ۹۵ روز یه روایتیه..یکی از این روایات.شب بود.همین دوتا بچه دوباره رو سینه ی مادر افتادن..مادر بین کفن...علی برشون نداشت..
یه مرتبه یه هاتفی صدازد.علی چیکار داری میکنی.؟؟ بچه هارو بردار..عرش به هم ریخته از ناله..بچه هارو از روی سینه ی مادر بردار..عالم داره از مدار خارج میشه...
علی ...یتیمای فاطمه رو با احترام برداشت..
حسین..یتیمای حسن و با احترام برداشت..
یه جا سراغ دارم.بچه رو بدن پاره پاره و بی سر بابا افتاد..هزارو نهصدو پنجاه زخم..با تازیانه بلندش کردن..یا ابتا....اُنظُر الی عَمَّتی..
وای وای وای..بر گردیم مدینه.... هرجور میتونی امشب ناله بزن..ای جوون...
بچه هارو از روی سینه ی پیغمبر برداشت..رسول خدا نگذاشت.گف اینا باشن.من راحت جان میدم..این سنگینی حسین و حسنم لازمه..باید روسینه ی من باشن..
این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا...
من یه عبارت از مقتل....خانوم زینب اومدبالای گودال..والشِمرُ جالسُ علی صَدرِک..
حسییییین..حسییییین..
🍀
مداحی_آنلاین_روضه_پیامبر_اکرم_محمود (1).mp3
6.8M
#روضه
#حضرت_رسول_ص
🎤حاج محمود کریمی
.
#روضه_و_توسل_ویژه_شهادت_پبامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
مداح:#حاج حسین هوشیار
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
"یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّه، یا مُحَمَّد بن عَبدِالله، یا اِمامَ الرَّحمَه، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِه، یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه"
اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد
شمع سان، ناله و سوزِ جگر آغاز کنيد
همه با هم به سَما دستِ دعا باز کنيد
خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد
مُهرِ غم، نقش به بال و پرتان مي گردد
مرگ دورِ سَرِ پيغمبرتان مي گردد
پيک غم از حرمِ خواجه ي اَسرا آيد
خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد
کاورانِ اَجل از جانبِ صحرا آيد
نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد
قاصد مرگ کجا، کعبه ي مقصود کجا
مَلَکُ الموت کجا، خانه ی معبود کجا
* مثل پروانه ای حضرت زهرا داره دورِ بابا میگرده، اشک میریزه، دستمالِ نمناکی روی پیشانی گذاشته، تبِ بدن رسول اکرم، تن فاطمه رو میلرزونه، ناگهان بی بی صدای در شنید، آمد پشت در حضرتِ فاطمه، در رو باز کرد، یه نفر دَمِ در ایستاده با ادب، اجازۀ ورود میخواد، شما کی هستید؟ گفته باشه: من سائلِ دَرِ این خانه هستم، گفت: برو ای سائل، برو حالِ پدرم خوب نیست، برو یه وقت دیگه ای بیا...*
اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول
پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دُخول
لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول
فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول
*اومد پیش بابا، کی بود در میزد؟ پدر جان! گفت: من سائلم، میخوام شمارو ببینم، دوبار، سه بار تا حالا اومده، پیغمبر فرمود: فاطمه جان! نشناختیش؟...*
که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند
کيست کز هر نَفَنش قلب مرا لرزاند
گفت در پاسخِ زهرا پدر، اي پاک سرشت
دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت
پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت
آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هِشت
فَلَک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است
اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است
* دخترم! این برادرم مَلَكُ الموتِ، از هر در خونه ای بخواد وارد بشه اجازه نمیگیره، اما چون تو جلوی در ایستادی، تا تو اجازه ندی وارد نمیشه...
یا رسوالله! نذاشتن آب کفنت خُشک بشه، کاش فقط اجازه نمیگرفتن، اومدن هیزم آوُردن، کاش فقط هیزم می آوُردن، آتیش زدن، با لگد در رو شکستن...
یارسول الله! بعد از رحلت شما...*
کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام
رخت مشکیِ یتیمی به تنِ زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حکم بر خانه نشینی علی امضا شد
بعدِ تو حُرمت کاشانۀ تو حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشت در و آتش و دود و مسمار
خوب فرمان موَدت به خدا اجرا شد
*مگه آیۀ قرآن نیست که خداوند فرمود: ای پیغمبر! به این مردم بگو:"لا اَسئَلُکُم عَلَیه اَجرًا، اِلا مَوَدَةَ فى القُربیٰ"
بیست و سه سال زحمت چه زحمت ها کشید، دندونش رو شکستن، محاصره اش کردن، تحریمش کردن، شکمبه شتر روی سرش خالی کردن، زدنش، تبعیدش کردن، دلش رو شکستن، اما پیغمبرِ مهربانیِ، اهل گذشته، اهل ندید گرفتنِ، اما فرمود به امر خدا: هیچ مزدی از شما نمیخوام، فقط به من قول بدید با بچه هام مهربون باشید، با دخترم مهربون باشید، دلشون رو نشکنید...
یا رسول الله!....*
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضه ها هست، بمانند، ولی عاشورا
تشنه لب شاهِ غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فَرَس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارتِ معجر ز سَرِ زن ها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
*مگه شما حسین رو بغل نمیکردی؟ مگه روی دوشِ جاش نبود؟ مگه رویِ سینۀ شما جاش نبود؟
وقتی پیغمبر داشت جون میداد، امام حسین سن و سالی نداشت، تو اون عالمِ بچگی خودش رو انداخت رو سینۀ پیغمبر اکرم، اهل خانه اومدن بردارن، آخه سینۀ محتضر رو باید سَبُک کنی، اما دیدن دست پیغمبر داره اشاره میکنه، دست نزنید، وقتی حسینم رویِ سینۀ منه من راحت جون میدم...
یه روز حسین رویِ سینۀ پیمبر، یه روزم رویِ خاکِ کربلا...ای حسین...*
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو
گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زره اش را بُردند
زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد
#شاعر محمد جواد شیرازی
#رحلت_رسول_اکرم #رسول_الله
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#حاج_حسین_هوشیار
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
14000712-hoshyar-roze.mp3
5M
|⇦•اي ملائک سوي يثرب...
#روضه و توسل ویژه شهادت پبامبر اکرم صلوات الله علیه به نفس حاج حسین هوشیار
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
امشب دلم می خواهد همه شما را در خانه امام حسن مجتبی(ع) پسر بزرگ زهرا(س) ببرم.
امام دوم و سبط رسول و پور بتول
که ذولجلال بنامید از ازل حسنش
چه حرفها که شنید از زبان دشمن و دوست
که بود سخت تر از زخم نیزه بر بدنش
عقیده من این است هر کس که می خواهد روضه امام حسن(ع) بخواند،باید در ماه رمضان بخواند. چرا؟ چون امام حسن(ع) روزه بود. بارها مرتبه امام حسن(ع) را زهر دادند. هر دفعه می آمد به حرم پیغمبر(ص) متوسل می شد و خدا شفایش می داد. معاویه به تنگ آمد.به پادشاه روم نوشت: من یک دشمن سرسخت دارم. چند مرتبه تا حالا زهرش دادم،ولی کارگر نشده،می خواهم او را از پا در بیاورم. یک زهری برایم آماده کن تا از زندگی قطع امید کند و کشته شود. پادشاه روم زهری آماده کرد. و برای معاویه فرستاد. و پیغام داد: مبادا!این زهر را به یک خدا پرست و مومن و مسلمانی بدهی. معاویه با چند واسطه با زن امام حسن (ع) جعده تماس گرفت و این زن خبیثه و ملعونه را فریب داد. معاویه صد هزار درهم پول برای جعده فرستاد و پیغام داد: فقط این زهر را به شوهرت بده تا بخورد.ممکن است به من بگویی پول به من دادی اما شوهرم را از من گرفتی چه کنم؟ تو شوهرت را بکش من تو را برای پسرم،یزید می گیرم. این زن فریب خورد.آی بمیرم، امام حسن (ع) روزه بود. هوا بسیار گرم بود. این زن نا نجیب یک ظرف شیر مخلوط با عسل که در آن زهر ریخته بود برای آقا آورد. آقا تشنه اش بود،تا این شربت از گلوی آقا پایین رفت اثر زهر را احساس کرد. شاید داد زده و ناله می کرده است: آه جگرم!آه جگرم!
شماها بیشترتان زن دارید. می دانید چه می گویم. هر مردی در زندگی هر دردی داشته باشد اول به زنش می گوید. آی بمیرم برایت امام حسن!که در خانه ات هم غریب بودی،زنت دشمنت بود. تا آب از گلویش پایین رفت عوض اینکه زنش جعده را صدا بزند صدا زد: کنیزها!بروید زینیم بگویید بیایید، خواهرم بیاید،این بلاکش دوران باید. بی بی را خبر کردند، آمد. صدا زد: حسنم! داداش چه شده؟ صدا زد: خواهرم!حالم منقلب است. برو زود حسینم راخبر کن بیاید. نمی دانم رفقا! هیچ وقت مریض شده اید تا ببینید خواهرتانچه می کند؟ آی آنهایی که خواهر دارید تا زنده است قدرش را بدانید.خواهر خوب نعمتی است. وقتی آدم مریض می شود خواهر می آید،جلوی چشم آدم چیزی نمی گوید، اما می رود در صحن حیاط هی پشت دستش می زند و می گوید: نمی دانم داداشم چه شده است. بروید زودتر طبیب بیاورید برادم ناراحت است. امشب چراغها را خاموش کنید. چرا؟ چون کنارقبر امام حسن(ع) تاریک است همه کنار بستر امام حسن (ع) آمدند. صدا زد: برادرم! چه شده داداش؟ فرمود: حسینم! هر چه به سرم آمد از همین کوزه بود. برادرم!به خدا قسم اگر بخواهم بگویم،چه کسی زهرم داد می توانم بگویم،اما رسوایش نمی کنم. چقدر این بچه های فاطمه(ع) آقا هستند. صدا زد : حسینم ! دلم می خواهد مرا به سوی قبر جدم پیغمبر (ص) ببری تا با او تجدید عهد کنم. آنگاه مرا به جانب قبر مادرم فاطمه(س) برگردان. سپس مرا به بقیع ببر و در آنجا دفن کن. راضی نیستم به اندازه یک حجامتی خونریزی شود. یک وقت سرش را بلند کرد حالش منقلب شد صدا زد: زینبم!برو برایم یک تشت بیار!آی غریب آقا! رفتند یک تشت آوردند. آقا سرش را میان تشت کرد،همه نگاه می کنند یک وقت پاره های جگرش را میان تشت دیدند. جنازه امام حسن(ع) را به طرف حرم پیغمبر(ص) آوردند. یک وقت عایشه دختر ابی بکرسوار بر استر آمد و جلوی جنازه را گرفت. گفت: نمی گذارم جنازه حسن را کنار قبر شوهرم،پیغمبر دفن کنید. گفت: پیغمبر(ص) شوهر من است،پیغمبر(ص) را در خانه اش دفن کردید و خانه پیغمبر(ص) مال من است. ابن عباس جلو آمد،صدا زد: آی عایشه!پیغمبر(ص) نُه تا زن داشت،این خانه را اگر هشت قسمت کنند یک قسمت آن خانه سهم نه زن می شود. چطور نمی گذاری؟ یک روز سوار شتر می شوی جنگ جمل را راه می اندازی و به جنگ علی (ع) می آیی. یک روز سوار قاطر می شوی جلوی جنازه حسن (ع) ا می گیری.اگر تو زنده بمانی سوار فیل هم می شوی.جنازه آقا را به سمت قبرستان بقیع حرکت دادند. آی بمیرم جنازه امام حسن (ع) را تیر باران کردند. « اللهم صل علی محمد و آل محمد بحق الحسن المجتبی و أخیه الحسین سید الشهداء یا الله
#مرحوم_کافی
4_5922570372867163149.mp3
3.57M
🏴#شهادت_امام_حسن_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :مرحوم شیخ احمد کافی
20.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📸 برای اولین بار روزعاشورا درکربلا" ازطریق هوش مصنوعی به نمایش گذاشته شد و صحنه های بسیار دردناک و بغض آلودی را به تصویر می کشد
حتما ببینید
.
|⇦•وابسته ام به نان و نوایت...
#روضه شهادت امام رضا علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی #سلحشور
●━━━━━━───────
"لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ"
وابسته ام به نان و نوایت هنوز هم
میمیرم عاشقانه برایت هنوز هم
سلطان تویی و شاعر درباریت منم
هستم در آرزوی عبایت هنوز هم
دعبل که نیستم ولی افتاده ام ببین
از عجز و التماس به پایت هنوز هم
بر گوشِ آهوانک به صیاد مبتلا
میپیچد انعکاس صدایت هنوز هم
هفت آسمان مجاور بابُ الجواد تو
خورشید محو آینه هایت هنوز هم
نقاره خانه، پنجره فولاد، خادمان
شاهانه است صحن و سرایت هنوز هم
شکر خدا که میشود از عشق منقلب
در صحن انقلاب گدایت هنوز هم
محتاجم و کنارِ ضریحت نشسته ام
در انتظار خیر دعایت هنوز هم
با سردی و گلایه و با دلخوری که نه
با رأفت است لطف و عطایت هنوز هم
از راه دور عرض سلام و دو قطره اشک
پر میکشد دلم به هوایت هنوز هم
از تبِ زهر نفسگیر، تنت می لرزد
همچنان مار گزیده بدنت می لرزد
*وقتی حضرت رفت و با اون هیبت برگشت.به اباصلت گفت: اباصلت! اگه دیدی عبا رو سرم هست بدون کارِ من تمامه..میگه دیدم آقام داره میاد عبا به سر کشیده. حال آقام خرابه.. قربون حالت برم آقا.. میگه سفره ای پهن کرد غلامها همه سر سفره نشستن حضرت دید هیچکدوم لب به غذا نمیزنن ،فرمود: چرا اینها غذا نمیخورن؟ عرضه داشت آقا جان میدونن حال شما خرابه گفتن لب به غذا نمیزنیم.حضرت با اون حالش برای اینکه غلامان غذا بخورن لقمه درست کرد تو دهانش گذاشت
اما لقمه پایین نرفته دیدن حضرت با پشت افتاد زمین مثل مار گزیده داره به خودش میپیچه..*
چه کنم ناله ز دل وقت تردد نکشی
چه کنم تا که عبا را به سر خود نکشی
رنگ در چهره نداری و رخت زرد شده
مهربان! دست رئوفت چقدر سرد شده
شمس نورانی افلاک زمین افتادی
باز هم پا شدی از خاک زمین افتادی
آقا جان!
بر زمین پیکر خود را مکش اینقدر بس است
تا به حجره پر خود را مکش اینقدر بس است
به در حجره رسیدی به غمت چیره شدی
یاد مادر، به در حُجرهٔ خود خیره شدی
*گفت: اباصلت فرشهای حجره را جمع کن بذار رو خاکها جون بدم.*
خاطرت باز سوی کرب و بلا جمع شده
فرشهای کف این حجره چرا جمع شده
یاد کربلا بودی اما...
خواهرت نیست کنارت به عیادت برسد
اندکی صبر کن آقا جوادت برسد
بین این حجره کسی سنگ به سویت نزند
پنجهٔ شمر لعین شانه به مویت نزند
حرمله نیست، سنان نیست، خیالت راحت
خواهرت دل نگران نیست، خیالت راحت
اگه اون لحظه میدید سرت رو دامن جوادت داری پا رو زمین میکشی...اما زینب نگاه کرد سر علی اکبر رو زانوی حسینه دید یه عده دارن کف میزنن..یه عده دارن هلهله میکنن.. میدونی چرا زینب بهم ریخت؟ از تحیُّر حسین...هرجای بدن که نگاه میکرد.. یه وقت صدا زد ..جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#زیارت_مخصوص
#حاج_مهدی_سلحشور
#روضه_امام_رضا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅