✍️ ماجرای خواندنی از یک معلم
ببخشیم تا بخشیده شویم:
🔹معلم یک دبستان به بچههای کلاس گفت میخواهد با آنها بازی کند.
🔸او به آنها گفت فردا هر کدام درون کیف مدرسه خود به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیبزمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند.
🔹فردا بچهها کتاب و دفترشان را در کیسههای پلاستیکی گذاشتند و با کیف های دارای سیب زمینی به کودکستان آمدند.
🔸معلم به بچهها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیفشان را باید با خود ببرند.
🔹روزها به همین ترتیب گذشت و کمکم بچهها شروع کردند به شکایت از بوی سیبزمینیهای گندیده. بهعلاوه، آنهایی که سیبزمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند.
🔸پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچهها راحت شدند.
🔹معلم از بچهها پرسید:
از اینکه یک هفته سیبزمینیها را با خود حمل میکردید چه احساسی داشتید؟
🔸بچهها از اینکه مجبور بودند سیبزمینیهای بَدبو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند، شکایت داشتند.
🔹آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی اینچنین توضیح داد:
#کینه آدمهایی که در دل دارید و همه جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود میبرید.
🔸حالا که شما بوی بد سیبزمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟
#کینه
#بخشش
https://eitaa.com/Tarbiyat_agahane