°•|🔆|•° رهبر معظم انقلاب اسلامے فرمودند:
اگر زحماٺ شما [خبرنگارها] •|🎤 |• نباشد، این لحظہ ها هرگز ماندگار نمےشود؛
شما آن را حفظ مےڪنید و در اخٺیار افڪار مردم قرار مےدهید.
روز خبرنگار
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
مردم #لبنان درد شما درد ماست، ما ایرانیها کنار شما هستیم...
أشعب البناني ألمكم هو ألمنا، نحن الإيرانيون بجانبكم
#من_قلبی_سلام_لبیروت 🇱🇧🖤
┄•●❥ @TarighAhmad
نائب المهدی امام خامنه ای ❤️:
غدیر کربلای عوام بود✅
وکربلا غدیر خواص.✅
در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد «جفا» شد❌
و در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد «وفا» شد.💯
#غدیری_ ام
╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗
@TarighAhmad
╚══••⚬🇱🇧⚬••═╝
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷رمان محتوایی ناب😍👌 🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے 🌷 قس
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #بیست_ودو
حانیه گفت:
_نامرد مقاومت میکنه.😕
ریحانه گفت:
_پشیمونی که جوابشو میدادی؟🙁
گفتم:
_نمیدونستم اینقدر کینه ای و بی فکره. ولی حتی اگه میدونستم هم بازم جوابشو میدادم،👌حتی اگه میمردم هم پشیمون نبودم. #آسیبی که #سکوت امثال ما به اسلام میزنه #کمتر از #حرف_های اشتباه امثال شمس #نیست.
در باز شد و محمد اومد نزدیک و گفت:
_شمس اعتراف کرد.😊
دو روز بعد مرخص شدم...
بعد یک هفته استراحت تو خونه حالم خوب شده بود.ولی دستم باید چهل روز تو گچ میموند.دوست و آشنا و فامیل برای عیادتم میومدن.😅
بچه های دانشگاه هم اومدن.
حانیه خیلی ناراحت بود.گفت:
_ امین میخواد بره سوریه.
معلوم بود هرکاری کرده که منصرفش کنه.
بیشتر از یک ماه از اون روز گذشته بود که خانواده صادقی اومدن عیادت من. سهیل؟؟!!!😳 سهیل خیلی تغییر کرده بود.😟سه ماه از دیدار اون شب توی پارک گذشته بود.
سهیل الان جوانی خوش تیپ، مؤدب، محجوب و سر به زیر بود.ته ریش داشت😊 ولی دکمه یقه شو نبسته بود.😆🙈مثل خواهری که از دیدن برادرش خوشحال میشه از تغییراتش خوشحال شدم.😊
کاش محمد اینجا بود و سهیل رو میدید. فقط سهیل و پدر و مادرش اومده بودن.
بابا با آقای صادقی صحبت میکرد و مامان با خانم صادقی.
من و سهیل هم ساکت به حرفهای اونا گوش میدادیم.هر دومون سرمون پایین بود.همه ساکت شدن.
سرمو آوردم بالا،دیدم پدر و مادرامون به من و سهیل نگاه میکنن و لبخند میزنن.سهیل هم بخاطر سکوت جمع سرشو آورد بالا.جز من و سهیل همه خندیدن.
آقای صادقی به بابا گفت:
_آقای روشن!این جوون ها از صحبت های ما پیرمردها حوصله شون سرمیره، اگه اجازه بدید برن باهم صحبت کنن.😊
من خیلی جا خوردم...
سهیل هم تعجب کرده بود.بابا که از تغییرات سهیل خوشش اومده بود به من گفت:
_دخترم،با آقا سهیل برید تو حیاط صحبت کنید.😊
💭یاد محمد افتادم که گفته بود دیگه نه میبینیش،نه باهاش صحبت میکنی.✋
نمیدونستم چکار کنم...😕😟
آقای صادقی به سهیل گفت:
_پاشو پسرم.
سهیل بامکث بلند شد.ولی من همچنان سرم پایین بود.مامان گفت:
_زهرا جان! آقا سهیل منتظرن.😊
بخاطر حرف مامان و بابا مجبور شدم قبول کنم...
من روی تخت نشستم و آقاسهیل روی پله،جایی که من اون شب نشسته بودم.اینبار سعی میکرد فاصله شو حفظ کنه.چند دقیقه فقط سکوت بود.گفتم:
_چه اتفاقی براتون افتاده؟
همونجوری که سرش پایین بود بالبخند گفت:
_ظاهرا اتفاقی برای شما افتاده که ما اومدیم عیادت.
خنده م گرفت،خب راست میگفت دیگه،ولی جلوی خنده مو گرفتم.🙊
گفت:
_بعد از اون شب ذهنم خیلی مشغول شده بود. #جواب سؤالامو گرفته بودم ولی خیلی چیزها بود که باید یاد میگرفتم.👌 خیلی #مطالعه کردم.ولی فقط برای پیدا کردن جواب سؤالام.اما کم کم بهشون #عمل میکردم.اوایل فقط برای این بود که به خودم و شما #ثابت کنم این چیزها آرامش نمیاره.ولی کم کم خیلی آرومم میکرد. #آرامشی رو که دنبالش بودم داشتم پیدا میکردم.
-خوشحالم پیداش کردین.حسی رو که با هیچ کلمه ای نمیشه توصیفش کرد.
-دقیقا.از این بابت خیلی به شما مدیون هستم.
-من با خیلی ها در این مورد صحبت میکنم،اما #همه مثل شما پیداش #نمیکنن. این نشون میده #شما هم #دنبالش_بودید.این #توفیقی بود که خدا به من داد وگرنه خدا کس دیگه ای رو برای شما میفرستاد.
دوباره سکوت شد.گفتم...
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/9746
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #بیست_وسه
دوباره سکوت شد.گفتم:
_البته هنوز راه زیادی در پیش دارید.
-چطور؟
-هنوز دکمه یقه تونو نبستین.😏
اولش متوجه منظورم نشد.یه کم فکر کرد بعد آروم خندید.😅گفت:
_بعد از اینکه جواب منفی دادید، پدرومادرم چند بار خواستن بیان با شما و خانواده تون صحبت کنن،اما من هر بار مانعشون شدم.الان هم به من نگفتن قراره بیایم منزل شما،وگرنه من مزاحم نمیشدم.در هر حال نظر شما برای من قابل احترامه.
دکمه آیفون زده شد و در باز شد...
مریم و ضحی تو چارچوب در ظاهر شدن و بلافاصله محمد اومد.
از دیدن ما توی حیاط خشکشون زد. محمد به من بعد به سهیل نگاه کرد.یه کم بادقت بهش نگاه کرد،بعد لبخند زد و رفت سهیل رو بغل کرد.🤗🤗
سهیل هم از دیدن محمد خوشحال شد،گفت:
_من آدم بدقولی نیستم.پدرومادرم بدون اطلاع من قرار گذاشتن و منو تو عمل انجام شده قرار دادن.الان هم قرار نیست اتفاقی بیفته،این دیدار فقط یه عیادت ساده ست.😊
محمد تعارفش کرد برن داخل.
سهیل هم بدون هیچ مقاومتی و بدون اینکه به من #نگاه کنه قبول کرد و رفتن داخل.
من و مریم و ضحی هم پشت سرشون رفتیم داخل.محمد و مریم یه کم زود اومدن،هنوز یه سؤالم مونده بود.محمد به سهیل گفت:
_شما که میخواستید برگردید خارج و اونجا زندگی کنید،چی شد؟
چه جالب،دقیقا سؤال من بود.
سهیل گفت:
_رفته بودم.دو ماه طول کشید تا کارهای فارغ التحصیلی رو انجام دادم.الان دو هفته ست برگشتم.😊
با خودم گفتم عجب!..
پس این همه تغییرات تازه خارج ازکشور اتفاق افتاده.😟😊
خانم صادقی گفت:
_یه هفته بعد از اینکه شما جواب زهراجان رو به ما گفتید،سهیل رفت. خیلی تو فکر بود.گفت شاید برگردم،شاید هم همونجا بمونم و زندگی کنم.بعد دو ماه گفت برمیگردم.ما هم وقتی توی فرودگاه دیدیمش مثل الان شما خیلی تعجب کردیم.
💭باخودم گفتم.. اگه همه ی بنده ها بفهمن چه خدای خوب و مهربونی✨ داریم خیلی زود دنیا گلستان میشه.
وقتی خداحافظی کردن و رفتن،منم رفتم توی اتاقم...
دلم میخواست با خدای خوبم صحبت کنم.💖بعد نمازم سرسجاده نشسته بودم که محمد اجازه گرفت و اومد تو اتاقم. فقط نگاهم میکرد.گفتم:
_چیشده داداش؟😟
-بعد دیدن سهیل چیزی تغییر کرده؟😊
-آره..ایمان زهرا قوی تر شده.😌
-فقط همین؟😉
-منظورتو واضح بگو.😕
-نمیخوای درمورد پیشنهاد ازدواجش تجدید نظر کنی؟ اگه این سهیل سه ماه پیش میومد خاستگاری بهت میگفتم همونیه که تو میخوای.😊
ساکت نگاهش کردم.گفت:
_سهیل #واقعاتغییرکرده.کافیه یه اشاره کنیم،با جون و دل دوباره میادخاستگاری. آرزوشه با تو ازدواج کنه.
-خوشحالم سهیل راهشو پیدا کرده.ولی تو قلب من چیزی تغییر نکرده.😊
محمد دیگه چیزی نگفت و رفت.
چند روز بعد رفتم بهشت زهرا(س)... قطعه ی سرداران بی پلاک،🇮🇷🌷تو حال خودم بودم،..
گاهی کتاب📙 میخوندم،گاهی قرآن،✨ گاهی دعا،🌟گاهی فکر.💭
میخواستم سرمزار عمو و دایی شهیدم هم برم...
چند قدم رفتم که کسی گفت:
_ببخشید خانم روشن!
سرمو چرخوندم.گفت:
_سلام.
امین بود... گفتم:
_سلام
-میتونم چند دقیقه وقت تون رو بگیرم؟😔
یه کم فکر کردم.سرش پایین بود و مستأصل به نظر میومد.گفتم:
_در چه مورد؟
-درمورد حانیه.😔
حانیه یکی از بهترین دوستام بود.بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:
_باشه.فقط مختصر و مفید بفرمایید.
یه جایی همونجا نشستیم،با بیشترین فاصله.در حدی که بتونم صداش رو بشنوم.گفت:
_احتمالا حانیه بهتون گفته که من میخوام برم سوریه.😔
-یه چیزایی گفته.
-پس حالشو دیدید.😔
-حالش خیلی بد بود.معلوم بود هرکاری کرده که منصرفتون کنه... ازاینکه اینقدر خوب میدونستم راضی بود انگار،احتمالا برای اینکه نیاز نمیدید زیاد توضیح بده.
-ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه...😔
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/9746
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨
🌷رمان محتوایی ناب😍👌
🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے
🌷 قسمت #بیست_وچهار
_ممکنه شما باهاش صحبت کنید تا آروم بشه که آروم بشه؟😔
-یعنی برای شما آرام شدنش مهمه؟رضایتش مهم نیست؟
-خیلی دوست دارم راضی هم باشه،ولی میدونم راضی شدنی نیست.😔فعلا میخوام آروم بشه.حال بدش و بی قراریش همه رو ناراحت میکنه.😔
-به نظرم بهترین کسی که میتونه آرومش کنه مادر شماست.وقتی ببینه مادر شما با وجود مادر بودن راضیه،اونم حداقل آروم میشه.
-فکر کردم حانیه از زندگی ما براتون گفته!!
-نه،دلیلی نداشت از زندگی شما چیزی بگه.😐
-آخه گفته بود...
حرفشو ادامه نداد.یک دقیقه ای سکوت کرد.بعد گفت:
_پدر من قبل از اینکه من به دنیا بیام شهید شد.مادرم هم بخاطر علاقه ی زیادش به پدرم و سن کم و حال بدش، موقع زایمان از دنیا رفت.
خیلی جا خوردم...😟😥
به نظر نمیومد اینقدر توی زندگیش سختی کشیده باشه.
-از همون موقع من با خاله و شوهرخاله م، که دوست وهمرزم پدرم هم بوده، زندگی میکنم...اونا حتی به من بیشتر توجه میکردن تا بچه های خودشون.الان هم خاله م قلبا راضی نیست،اما به ظاهر راضی شده.میترسم ناآرامی های حانیه نظرشو عوض کنه.
گذشته ش خیلی ذهنمو درگیر کرد.
ناراحت و متأسف یا با عقده تعریف نمیکرد.👌 معلوم بود از صمیم قلب راضی شده به ✨رضای خدا و زندگیشو پذیرفته.✨
گفتم:
من چکار میتونم بکنم؟
-حانیه گفت برادر شما هم چند بار رفتن سوریه،درسته؟
-درسته..خیلی سخته آقای رضاپور.من میفهمم حانیه چه حالی داره.😒
با خواهش گفت:لطفا کمکم کنید.😒🙏
-کی عازم میشید؟
-دو هفته ی دیگه.
-بهتر بود دیرتر میگفتید بهشون.
-میخواستم،ولی حانیه اتفاقی فهمید.
بلند شدم و گفتم:
_من هرکاری بتونم انجام میدم.الان هم اگه دیگه حرفی نیست من برم.
امین هم بلند شد و خوشحال گفت:
_ممنونم،خیلی لطف میکنید.🙂
خداحافظی کردم و رفتم...
توی راه به امین و زندگیش فکر میکردم. تو تک تک جملاتش دنبال جواب سؤالاتم بودم.
👣شهادت آرزوی من هم بود...
ولی مطمئن نبودم وقتی اون لحظه برسه جان شیرینم رو تقدیم کنم.😒اون روز تو درگیری با اون دو تا نامرد با خودم گفتم حاضرم بمیرم اما حجابم حفظ بشه، جونمو میدم ولی دست نامحرم بهم نخوره. ولی درواقع من از ایمانم👉 و از خودم👉 دفاع میکردم.😞
اما امثال محمد و امین از اسلام👉 و از مردم مظلوم یه کشور دیگه👉 دفاع میکردن.
✨این #ایمان_قوی_تری میخواد.✨
💭این ایمان قوی تر رو چطور به دست بیارم؟
💭اون چیزی که بهشون یقین میده کارشون درسته و ارزش جون دادن داره چیه؟
ایمان #مراتبی داره و من تو مرتبه ی پایین گیر کرده بودم...🙁😔
ادامه دارد..
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/9746
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
بسم الله الرحمن الرحیم
♥️ طرح صلوات ♥️
طرح صلوات به تعداد عدد ابجد هر کدام از این بزرگواران و هدیه به ایشون هست هرکس هرچقد خواست تااخرفرداشب به هرنیتی خواست بفرسته😉😁😁😆
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌸 ۱-حضرت محمد صلی الله علیه و آله ✨ ۹۲
🌸۲-حضرت فاطمه سلام الله علیه وآله ✨۱۳۵
🌸۳-حضرت علی علیه السلام ✨۱۱۰
🌸۴-امام حسن علیه السلام✨۱۱۸
🌸۵-امام حسین علیه السلام ✨۱۲۸
🌸۶-امام سجاد علیه السلام✨ ۶۸
🌸۷-امام محمد باقر علیه السلام✨۳۰۳
🌸۸-امام جعفر صادق علیه السلام✨ ۱۹۵
🌸۹-امام موسی کاظم علیه السلام ✨۹۶۱
🌸۱۰-امام رضا علیه السلام ✨۱۰۰۱
🌸۱۱-امام جواد علیه السلام ✨ ۱۴
🌸۱۲-امام علی النقی علیه السلام✨۲۷۰
🌸۱۳-امام حسن عسکری علیه السلام ✨۴۷۸
🌸۱۴-قائم ال محمد علیه السلام✨ ۲۷۸
🌸۱۵-حضرت اباالفضل علیه السلام✨ ۹۴۵
🌸۱۶-حضرت رقیه سلام الله علیها 🌼۳۱۵
🌸۱۷-حضرت زینب سلام الله علیها ✨ ۶۹
🌸۱۸-حضرت خدیجه سلام الله علیها ☘ ۶۲۲
🌸۱۹-حضرت ام البنین سلام الله علیها 🌼۱۸۴
🌸۲۰-حضرت معصومه سلام الله علیها✨ ۲۵۱
🌸۲۱- حضرت سکینه سلام الله علیها✨۱۴۵
🌸۲۲-حضرت قاسم علیه السلام✨۲۰۱
🌸۲۳-حضرت علی اکبر علیه السلام✨۳۳۳
🌸۲۴-حضرت علی اصغر علیه السلام✨۱۴۰۱
🌸۲۵-حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ✨۳۱۳
🔰کانال شهید دهه هفتادی🔰
•••✾شهید احمد مشلب ✾•••
@TarighAhmad
✨به نام دلبرِحضرت عروةالوثقے حیدر امیرالمؤمنین....✨
بهوقٺ:
فراموشنشدنےترینروزتاریخ
عیـــــدغدیرخـــم💚
🎊السلام علیک یا بابا🎊🙂
╔═.🍃.══════╗
@TarighAhmad
╚══════.🍃.═╝
سلام علیکم
❤️اسعدالله ایامکم❤️
🌹 الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ
بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
💢روز عید است همه دیدن سادات روند
ای بزرگ همه سادات ! کجا خیمه زدی ؟
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
👌به آنکه چشم هایش را به حق بست
بگو🗣 که میخورد راهت به بن بست
بگو که در غدیر خم🌸 نبی(ص) گفت:
فقط 🌹حیدر أمیرالمؤمنین 🌹است!
🌿عیدالله اکبرعیدکمال دین، سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصایت و ولایت حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام مبارک باد.✨
نذرگل نرجس صلوات
التماس دعای فرج 🤲
#غدیری_ام
🍃🌱↷
『@TarighAhmad』
امام علے (ع) مے فــرماید: |♥️|
به محضر رسول خدا (ص) رسیدم،دیدم حضرت به شدٺ مے گریند. علت را جویا شدم.حضرت فرمودند ؛ درشب معراج جمعے از زنان امتم را دیـــدم ڪه سخت در عذاب اند.یڪے از آنان زنے بود ڪه اورا از موے سرش آویزان ڪرده بودند و او ڪسے بود ڪه موے خودرا از #نامحرم نپوشانده بود. همچنین زنے را دیدم ڪه گوشٺ خود را مے خورد و اوڪسے بود ڪه خودش را براے مردم #آرایش مے ڪرد. [🔥🌸]•
•{🌹وسائل،ج ۱۴،ص۱۵۶🌹}•
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@TARIGHAHMAD |√←
زندگی ،
گذر تکرار هاست🎡
اما ✨علی؏✨
تمام زندگی را پر از شور و هیجان میکند🌈
شعوری میدهد ،
که جانت را تازه میکند 🌱
و فکرت را آسمانی🕊
✨علی؏✨
تکرارِ لحظاتِ ناب بینظیر است ....
|•عُشّاق علی بی ترسند•|✌️🏼🌴
#عکس_نوشته
°•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•°
@TarighAhmad
°•≈•≈•≈•_💜_•≈•≈•≈•°
➯ @TarighAhmad
⇝✿✵ #حــدیــثروز ✵✿⇜
💠🔹پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله⇩
◽️ولایت علیبنابیطالب علیهالسلام
◽️ولایت خـداست
◽️و دوست داشتن او عبادت خـداست
◽️و پیروی كردن از او واجب الهی است
◽️دوستان او دوستان خـدا
◽️و دشمنان او دشمنان خـدایند
◽️جنگ با او جنگ با خـدا
◽️و صلح با او صلح با خـدای متعال است
📗امالی صدوق، صفحه ۳۲
🌼 امام رضا(علیه السلام):🌻
💕🍃روز غدیر روز پاکی و ترک گناهان بزرگ است.💕🍃
📗اقبال الاعمال ج۲ ص۲۶۴
💕🍃@TarighAhmad💕🍃
💔
✍ حاضران به غائبان برسانند؛
وارث #غدیر هنوز ایستاده است و منتظر!
تا برسند؛
آنان که از قافله دل جا ماندند،
و برگردند؛
آنان که جلوتر از ولیّ خویش گام برداشتهاند!
💫 #ظهور تحقق پیمان غدیر است؛
روزیکه همه بیاموزند نه یک قدم جلوتر
و نه یک قدم عقب تر، در رکاب ولی، باشند!
#LiveLikeAli
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
#تلنگر[🌷🦋]
دنیا مثل میدون مسابقه است
🌸🌼🌸🌼 🦋 🌼🌸🌼🌸
کسی پیروزه میدونه
که بیشترثواب جمع کنه
امروزم که عیده ببین
چقد میتونی ثواب جمع کنی!!🤔
وپیروز میدون شی!!!
با انجام بیشترکارهای
خوب میتونی پیروز
میدون شی🤗
امروز کمک به دیگران
کلی ثواب داره رفیق داداش😁
#کار_خوب
#پیروز_میدون
#رفیق_داداش_احمد_حواسش_هست😉
🇮🇷🇱🇧 🇮🇷🇱🇧 🇮🇷🇱🇧
╭═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═╮
🌸 @TarighAhmad 🌸
╰═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═╯
حاجقاسمسلیمانے:
هرڪس به مدارمغنـاطیسی امیرالمومنین نزدیڪتر شد،
این مدار بـر او اثرمیــگذارد؛💫
اوڪمیل بن زیادمیشود❣✨
اوابوذرغفـارے میشود❣✨
اوسݪمـان پاک میشود.❣✨
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@TarighAhmad
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
°•|🔆|•° عید غدیر عیداللهالاڪبر و از همہ ے اعیاد بالاٺر اسٺ. ۱۳۹۵/۰۶/۳۰🗓
ٺڪلیف امٺ اسلامے در زمینہ ے هدایٺ و حڪومٺ، در حادثہ ے غدیر معیّن شده اسٺ. ۱۳۸۸/۰۹/۱۵🗓
حادثہ و واقعہ ے غدیر نشانہ ے عظمٺ و جامعیٺ اسلام اسٺ. ۱۳۸۵/۱۰/۱۸🗓
عید مبارڪ غدیر، عید بزرگ خداوند و یڪے از مقاطع بسیار مهم و تعیینڪننده در ٺاریخ اسلام اسٺ. ۱۳۸۳/۱۱/۱۰🗓
غدیر یڪ مسالہ ے اسلامے اسٺ؛ یڪ مسالہ ے فقط شیعے نیسٺ. ۱۳۷۹/۰۱/۰۶🗓
امام خامنہ اے{❤️}
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
بنی-فاطمه-عیدغدیر-سرود9704-1.mp3
5.52M
#کلیپ_صوتی
#اقا_بنی_فاطمه
#مولودی_خورشید_ولایت😍
...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@TarighAhmad
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
💠🔹امـام رضـا علیـهالسـلام:
هر ڪه #غــدیر را گـرامی بدارد
در زمــرهٔ شهـــــداء خــــواهد بود.
📗 اقبال الاعمال
✨غـدیـر یک تاریـخ است
تاریخی کـه ابتـدایش مدینـه اسـت
میانـش کربـلا
و انتهـایش ظهـور
و امـروز تنهـا وارث غـدیـر
مهـدی مـوعـود است✨
خـدایـا
لـذت دیـدارش
را بـر مـا ارزانـی بفـرمـا
🍃اَللَّھُـمَ ؏ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🍃
#غدیری_ام
═════🇮🇷🇱🇧═════
@TarighAhmad
┅═══✼❤️✼═══┅┄
#طنزوخنده🌿😂
═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═╮
تو برنامه آشپزی گفت امروز با دم دستی ترین مواد٬ غذایی خوشمزه میپزیم..
مواد لازم:
پنیر ماسکارپونه٬کاسترد٬
پنیر گودا٬فلفل چیلی٬نان تورتیلا..
حالا قیافه من😳😳😳
مامانم😒😐😐😐
آشپزه😂😁😁😁
😂═━═━⊰❀❀🌷❀❀⊱━═━═😂
@Tarighahmad
ڪٵنٵݪݦۅنہ👆
+ تو چࢪا مےخندے
با این همہ زخم
ڪہ ساقہ هاے نازڪ دلت ࢪا
خمودھ؟
-چون خدایے داࢪم
ڪہ امیدش دل ࢪا
[-هࢪچند ڪہ ساقہ هایش خمودھ باشد-]
زندھ نگہ مےداࢪد...
#انگیزشی
j๑ïท➺°
.•|@TarighAhmad