امام علی علیه السلام :
گنج های روزی
در گشاده رویی است ☺️☘
روز سی و یکم چله
#فقط_بخاطر_تو 💚
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
مازنده به آنیم که آرام نگیریم... ✌🏻
بزرگترین راهپیمایی مجازی(۱۳آبان)
همه شرکت خواهیم کرد...✊🏻✊🏻✊🏻
بامراجعه به لینک زیر
و کلیک بر شعار مرگ بر آمریکا و...
در راهپیمایی ۱۳ آبان شرکت نمایید.
👉🏻b2n.ir/13abn
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_ویژه
⚫️🎬 #کلیپ
📝 چرا رهبری خودش علنی برخورد نمیکند؟!
👤 استاد #رائفی_پور
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
#اللهم_ارزقناشَهادة_فےسَبیلِڪــــ
#جآنمفداےرهبـرم
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
|❥ •• @TARIGHAHMAD
🎥رهبر انقلاب: آمریکا همان فرعون مصر است
🔸حضرت آیت الله خامنه ای:
همه آحاد بشر مخاطب پیامبر اکرم(ص) هستند.
🔸امروز نابرابری، جنگ افروزی و مادیگرایی در دنیا بیش از گذشته است چرا که از علم هم استفاده میشود.
🔸امروز آمریکا همان فرعون مصر و طاغوت روزگار ماست.
#نائب_برحق_مولا
🍃💞||@TarighAhmad
-سلـاموصلواتبرتو
بهتعدادخترانےکہبہآنهاحقحیات
بخشیدے:))♥️
#استورے
#منمحمدرادوستدارم
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
@TARIGHAHMAD |√←
•﷽•
سپاس خدایی را که به واسطه؛
رسول خدا(ص) بر ما منت گذاشت...!
#امام_سجاد(ع)🌱
#رفیق_شهیدم 🌸
#عڪس_گرافیڪے 🏞
#ابعاد_استورے
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@TarighAhmad
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
•﷽• سپاس خدایی را که به واسطه؛ رسول خدا(ص) بر ما منت گذاشت...! #امام_سجاد(ع)🌱 #رفیق_شهیدم 🌸 #عڪس_
•﷽•
سپاس خدایی را که به واسطه؛
رسول خدا(ص) بر ما منت گذاشت...!
#امام_سجاد(ع)🌱
#رفیق_شهیدم 🌸
#عڪس_گرافیڪے 🏞
#ابعاد_استورے
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
@TarighAhmad
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
تلنگر⚠️
🌱اگه میخوای بدونے
زمانِ ظهور میتونے
با امام زمان باشے یا روبه رویِ ایشون
باشے؛
کافیه رجوع ڪنے به خودت
تا ببینی چقدر میتونے با #نفستمبارزهکنے
ایمان ما به چادر و تسبیح نیست
ایمان ما وقتے نابه ڪه
جلویِ گنـاهانمون رو بگیره✅
برای تعجیل در فرج امام زمان عج گناه نکنیم 🔆
/ʝסíꪀ➘
⇝ @TarighAhmad ⇜
شهید «محسن وزوایی »در بخشی از آخرین دست نوشته اش می گوید:
«اگر توانستید جنازهام را به دست بیاورید آنرا به روی مینهای دشمن بیندازید😔 تا اقلاً جنازه من کمکی به حاکمیت اسلام کرده باشد.»😔😔
یاد شهدا با صلوات🌺
#بشیم_مثل_شهدا
┌───✾❤✾───┐
@TarighAhmad
└───✾❤✾───┘
💖⭐️💖
خاطرات دوستانه
تنها چیزهایی هستند که هیچگاه
از یاد انسان نمی روند ...😍
#رفیق_خاص 🌟
╭┄══💖══┄╮
@TarighAhmad
╰┄══💖══┄╯
#سخنامامخامنهای💚
همه بدانند ڪه تردیدے در این نیست ڪہ فلسطین، فلسـطین خواهد شد و رژیم غاصـب صهیونیـستے نابود خواهـد شد:)🌱
یومالله13آبان99🗓
#من_محمد_را_دوست_دارم
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞کلیپ ویژه زاد روز رسول امین صلوات الله علیه
✨ارسالی اعضا 🙏
@TarighAhmad
namaaz19.mp3
4.92M
#نماز_سکوی_پرواز 19
🎧آنچه خواهید شنید👆
❣برای نمازت...
يه جای دنج و آروم انتخاب کن!
پرواز در شلوغی، ممکن نیست!
💓باید فقط تو باشی.... و خود خداااا
#استادشجاعی
#سکوی_پرواز 🕊
╔═🍃🕊🍃═════╗
@TarighAhmad
╚═════🍃🕊🍃═╝
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃 قسمت #دوم کاسه ها رو گذاشتم کنار دیگ آش، عاطفه همونطور که آش هم میزد زیر
🍃🌸رمــان #من_با_تو... 🍃🌸
قسمت #سوم
با خستگے بہ عاطفہ نگاہ ڪردم از صورتش معلوم بود اونم چیزے نفهمیدہ!
_خانم هین هین تو چیزے فهمیدے؟
منظورش از خانم هین هین من بودم مخفف اسم و فامیلم،هانیہ هدایتے!
همونطور ڪہ چشمام رو مے مالیدم گفتم:
_نہ بہ جونہ عاطے!
خالہ فاطمہ مادر عاطفہ برامون میوہ و چاے آورد تشڪر ڪردم،
نگاهے بہ دفتر دستڪمون انداخت و گفت:
_گیر ڪردین؟
عاطفہ از خدا خواستہ شروع ڪرد غر زدن:
_آخہ اینم رشتہ بود ما رفتیم؟ریاضے بہ چہ درد میخورہ؟اصلا تهش شوهرہ درس میخوایم چے ڪار اہ!
خالہ فاطمہ شروع ڪرد بہ خندیدن.
_الان میگم امین بیاد ڪمڪتون!
عاطفہ سریع گفت:
_نہ نہ مادر من لازم نڪردہ ڪلے تیڪہ بارم میڪنہ!
خالہ فاطمہ بلند شد.
_خود دانے!
عاطفہ با چهرہ گرفتہ گفت:
_بگو بیاد،چارہ اے نیست!
دوبارہ اون حس بے حسے اومد سراغم!
_عاطفہ،امین بیاد من بدتر هیچے نمیفهمم جمع ڪن بریم پیش یڪے از بچہ ها!
عاطفہ ڪنار ڪتاب ها دراز ڪشید و با حوصلگے گفت:
_اونا از من و تو خنگ تر!
صداے در اومد،با عجلہ شالمو مرتب ڪردم صداے امین پیچید:
_یااللہ اجازہ هست؟
صداے قلبم بلند شد،دستام میلرزید،سریع بهم گرہ شون زدم!
_بیا تو داداش!
امین وارد اتاق شد و آروم سلام ڪرد بدون اینڪہ نگاهش ڪنم جواب دادم!
نشست ڪنار عاطفہ،همونطور ڪہ دفتر عاطفہ رو ورق میزد گفت:
_ڪجاشو مشڪل دارید؟
عاطفہ خمیازہ اے ڪشید.
_هانے من حال ندارم تو بهش بگو!
دلم میخواست خفہ ش ڪنم میدونست الان چہ حالے دارم!
بہ زور آب دهنمو قورت دادم،با زبون لبمو تر ڪردمو گفتم:
_عہ...خب....
دفترمو گرفتم جلوش.
_اینا رو مشڪل داریم!
امین دفترمو گرفت و شروع ڪرد بہ توضیح دادن،با دقت گوش میدادم تا جلوش ڪم نیارم خیلے خوب یاد میگرفتم!
عاطفہ هم خواب آلود نگاهمون میڪرد آخر سر امین بهش تشر زد:
_عاطفہ میخواے درس بخونے یا نہ؟!فردا من میخوام امتحان بدم؟!
عاطفہ با ناراحتے گفت:
_خب حالا توام!میرم یہ آب بہ صورتم
بزنم!
بلند شد تا برہ بیرون بہ در ڪہ رسید چشمڪے نثارم ڪرد و رفت!
قلبم داشت مے اومد تو دهنم،سریع از جام بلند شدم ڪہ برم بیرون!
_تو ڪجا؟!
نفسم بالا نمے اومد،امین گفت تو! آب دهنمو قورت دادم،دوبارہ سر جام نشستم!
امین همونطور ڪہ داشت مینوشت گفت:
_چرا ازم فرار میڪنے؟
با تعجب سرمو بلند ڪردم.
_من؟!فرار؟!
ڪلافہ بلند شد،دفترمو گذاشت ڪنارم
_اگہ باز اشڪال داشتید صدام ڪنید!
از اتاق بیرون رفت،من موندم با اتاق خالے و دفترے ڪہ بوے عطر امین رو میداد!
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/12052
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛لیلاسلطانی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #چهارم
همونطور ڪہ تو حیاط راہ میرفتم درس میخوندم، سنگ ڪوچیڪے بہ صورتم خورد آخ ڪوتاهے گفتم و دوبارہ مشغول درس خوندن شدم.
دوبارہ سنگ بہ بازوم خورد! با حرص این ور اون ور رو نگاہ ڪردم،
عاطفہ با خندہ از پشت دیوار سرشو آورد بالا و گفت:
_خاڪ تو هِد خرخونت!
+آزار دارے؟
لبخند دندون نمایے زد.
_اوهوم،وقتے من درس نمیخونم تو هم نباید بخونے!
ڪار همیشگیش بود وقتے تو حیاط درس میخوندم میرفت رو نردبون و از پشت دیوار اذیت میڪرد!
درس ها بہ قدرے سنگین بود ڪہ حوصلہ شوخے با عاطفہ نداشتم. رفتم سمت خونہ ڪہ دوبارہ سنگ سمتم پرت ڪرد خورد بہ سرم!
_هوے هوے ڪجا؟!
برگشتم سمتش و محڪم ڪتابو پرت ڪردم، سریع سرش رو دزدید.
صداے آخ مردے اومد، با چشماے گرد شدہ نگاهش ڪردم!
_عاطفہ ڪے بود؟
عاطفہ با لحن گریہ دار گفت:
+داداشمو ڪشتے قاتل!
رفتم ڪنار دیوار و رو تخت ایستادم، تو حیاطشون سرڪ ڪشیدم دیدم امین نشستہ رو زمین سرشو گرفتہ ڪتاب هم ڪنارش افتادہ! زیر لب خاڪ بر سرمے
گفتم!
عاطفہ طلبڪارانہ گفت:
_بیچارہ داداش من دوساعتہ میگہ عاطفہ، هانیہ رو اذیت نڪن....
امین نذاشت ادامہ بدہ و با عصبانیت گفت:
_من ڪے گفتم هانیہ؟!
نگاہ ڪوتاهے بهم انداخت و آروم گفت:
_من گفتم خانم هدایتے!
لبم رو بہ دندون گرفتم،گندت بزنن هانیہ، هرچے فحش بلد بودم نثار عاطفہ ڪردم با خجالت گفتم:
_چیزے شد؟
بہ نشونہ منفے سرش رو تڪون داد و بلند شد،تند تند گفتم:
_بہ خدا نمیدونستم شما اینجایید،میخواستم عاطفہ رو بزنم،آقاامین ببخشید!
با گفتن اسمش سرخ شدم، ڪتابمو گرفت سمتم و گفت:
_این براے درس خوندنہ نہ وسیلہ رزمے!
بیشتر خجالت ڪشیدم،سرم رو انداختم پایین دیگہ روم نمیشد هیچوقت جلوش آفتابے بشم، خیلے عصبے بود مگہ از قصد ڪردم؟!عاطفہ ڪہ حالم رو دید خواست چیزے بگہ ڪہ دستش رو فشار دادم ساڪت شد!
زیر لب گفتم:
_بازم عذر میخوام دیگہ....
ادامہ ندادم و وارد خونہ شدم،از تو فریزر چندبستہ یخ برداشتم،دوبارہ رفتم رو تخت و بدون اینڪہ حیاطشون رو نگاہ ڪنم گفتم:
_عاطفہ،بیا این یخ ها رو بگیر!
صداے امین اومد:
_عاطفہ داخلہ،صداش ڪنم؟
با دلخورے گفتم:
_نہ خیر!
یخ ها رو گذاشتم رو دیوار.
_اینا رو بذارید رو سرتون!
با لحن آرومے گفت:
+خانمِ ہ...هانیہ خانم؟!
با گفتن اسمم گر گرفتم،احساس ڪردم دارم میسوزم با عجلہ وارد خونہ شدم، از پشت پنجرہ دیدم ڪہ یخ ها رو برداشت و بہ حیاط نگاہ ڪرد!
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/12052
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛لیلاسلطانی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
💞یا خَیرَ حَبیبَ و مَحبُوب 💞
🌟خدایا ستایش برای توست
که سرنوشت مرا به نیکی رقم زدی و بلای خویش را از من برگرداندی🌟
🦋الهی
مرابه سبب اینکه در جلب ثوابت کوتاهی کرده ام و در محرماتت پای از حد خود فراتر نهاده ام😔
و از مرز احکامت بیرون رفته ام کیفر مکن 🍃🌺
◇۱۴ آبان ◇
{چهارشنبه }
ذکر روز :یا حَیُّ یا قَیُّوم
•┄═•🌤•═┄•
@TarighAhmad
•┄═•🌤•═┄•
هرچہبہکناررفتن
پردههاۍغیبتوظهور
منجےعالمبشریتنزدیکترمےشویم...
امتحانولایتمدارۍنیز
سختترمےشود
وپیروان"مکتبسلیمانے"
بایدولایتمدارۍِبےچونوچرارا
تمرین کنند
#اللهمعجللولیڪالفرج..
#مهدویت
💚{@TarighAhmad}💚
【فریادمیزنمتورادر لابه لایشعرهایم
شایدانعکاسش ، جوابتوباشد】°
#برادر_شهیدم 🥀
#احمد_مشلب
#عکس_نوشته😍
═════🇮🇷🇱🇧═════
@TarighAhmad
┅═══✼❤️✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا امام رضا! عشقے❤️ که در گنبد طلای تو گم شده، پیدا شدنی نیست✋🏻😢
یک روز به زیارتت میآیمــ🤲🏻 و دلمــ🙌🏻 را به پنجرهی فولادتـــ💞میبندم و منتظر میمانم تا نگاهمــ🙏🏻کنی یا امام رضاــــ🌨😔
دلمــ❤️ برای تو تنگ استــ😔 ایها السلطانــ✨☘ السلام و علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام🌸💔
کاش دلم را بال و پریــ🍀 بود به اندازهی پرواز کبوتــ🕊ــر روے حرم طلاے عشقـ💓
یا امام رضا دلم هواے🍃تو کرده شه خراسانـــــــــــــــــــے💖🦋
#چهارشنبههاےامامرضایے
❤️••∞••❤️••∞••❤️
@TarighAhmad
❤️••∞••❤️••∞••❤️
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#فایل_صوتي_نماز 4 🎧آنچه خواهید شنید👆🏻 ❣تا زنده ای؛ از نردبان نماز، بالا برو. وگرنه،بعد از تولدت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی سر نماز وایسادی
تو آغوش خدایی :)
پناه از این امن تر ؟!!✨☘
#پر_پرواز🕊
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
💢نائب المهدی امام خامنه ای :
مسئله فلسطین تمام شدنی نیست ،
فلسطین ، فلسطین خواهد شد
و رژیم صهیونیستی جعلی از بین خواهد رفت در این تردیدی نیست
#نائب_برحق_مولا
🦋🌸||@TarighAhmad
تلنگر ⚠️
عالم مجازی 📱هم محضر خداست
یادت باشد خدا یک کاربرهمیشه
آنلاین اینجاست📳
تک تک کلیک هایت را می بیند💯
حواست را جمع کن 👁🗨
شرمنده اش نشوی 🎈
/ʝסíꪀ➘
⇝ @TarighAhmad ⇜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفٺ:
منزشتم...
حتےاگرشهیـــدبشمڪسے
برامڪارےنمیڪنه؛ حتےڪسےپیدانمیشہبراےمن
پوسترےچیزے
طراحےڪنه...|💔🌱|
••{حالادلدادگانٺرامےبینےاےشهید؟!}••
#شهیدهادےذوالفقارے
#بشیم_مثل_شهدا
#ڪلیپ_شهدایے
✾✾✾══♥️══✾✾✾
@TarighAhmad
✾✾✾══♥️══✾✾✾
تو 👀💓
مثل رنگـین کمون 🌈
وسط آسمون بارونی دلمی 🌧
رِفیق😌😍
#رفیق_خاص 🌸
🌸•┄═•═┄•🌸
@TarighAhmad
🌸•┄═•═┄•🌸
- خوابش را دید و گفت :
چگونه توفیق شهادت پیدا کردی؟!
+ گفت از آنچه دلم میخواست #گذشتم
مرد میخواد ♥️🕊...
اینکه بگذری از آرزوهات;)👌🏼
زنجیرای#دلبستگی رو از خودت رها کنی گفتنش آسونه...
اگرعمل کردن بہ اون هم سهل بود بہ
خیلی هامون واژه ی #شهید اضافه میشد:)💚🌱
#مگهنه؟
#رفیق_شهیدم
╭━═━⊰❀❁❀⊱━═━╮ @TarighAhmad
╰━═━⊰❀❁❀⊱━═━╯
namaaz20.mp3
5.07M
#نماز_سکوی_پرواز 20
🎧آنچه خواهید شنید؛👆
❣ از گذشته نترس،
از فکر گناهان گذشته ات، مضطرب نشو؛
👌نماز؛
ميتونه همه گذشته ات رو برات جبران کنه.
چراغ دلتو دوباره روشن کن💡
#استادشجاعی
#سکوی_پرواز 🕊
╔═🍃🕊🍃═════╗
@TarighAhmad
╚═════🍃🕊🍃═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کاردستی خلاقانه🤩
یا یه هدیه برای خوشحال کردن کوچولوهای اطرافتون👧🏻
#خلاقیت🎀
••●❥🍃🌸✦🌸🍃❥●••
@TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃 قسمت #چهارم همونطور ڪہ تو حیاط راہ میرفتم درس میخوندم، سنگ ڪوچیڪے بہ صو
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #پنجم
با بے حوصلگے وارد حیاط شدم،
سہ هفتہ بود خونہ عاطفہ اینا نمیرفتم،از امین خجالت میڪشیدم،
اوایل آذر بود. و هواے پاییزے بدترم میڪرد!
بہ پنجرہ اتاق عاطفہ نگاہ ڪردم،
سنگ ریزہ اے برداشتم و پرت ڪردم سمت پنجرہ، خواب آلود اومد جلوے پنجرہ با عصبانیت گفت:
_صد دفعہ نگفتم با سنگ نزن بہ شیشہ؟!همسایہ ها چے فڪر میڪنن؟! عاشق دلخستہ م ڪہ نیستے فردا بیاے منو بگیرے!بذار دوتا همسایہ برام بمونہ!
با خندہ نگاهش ڪردم.
_ڪلا اهداف تو شوهر ڪردن خلاصہ میشہ؟
نشست لب پنجرہ با نیش باز گفت:
_اوهوم،زندگے یعنے شوهر!
با خندہ گفتم:
_بلہ بلہ لحاظشم گرفتم!
خواست چیزے بگہ ڪہ دیدم چشماے خواب آلودش گشاد شد و لبشو گاز گرفت. با تعجب گفتم:
_چے شد عاطفہ؟
پریدم رو تخت، و حیاطشون رو نگاہ ڪردم،امین داشت با اخم نگاهش میڪرد، خواستم از رو تخت برم پایین ڪہ با صداے بلند و عصبے گفت:
_هانیہ خانم! خیلے جلوش خوب بودم خوبتر شدم!
برگشتم سمتش و آروم سلام ڪردم! بدون اینڪہ جواب سلامم رو بدہ با عصبانیت گفت:
_وسط حیاط نمایش راہ انداختید؟تماشگرم ڪہ دارہ!
با تعجب نگاهش ڪردم،برگشت سمت چپ! _میرے خونہ تون یا بیام؟!
یڪے از پسرهاے همسایہ از تو تراس نگاہ میڪرد، خون تو رگ هام یخ بست! جلوے امین یہ دختر دست و پا چلفتے با ڪلے خراب ڪارے بودم!
زیر لب چیزے گفت ڪہ نشنیدم،با عصبانیت رو بہ عاطفہ گفت:
_برو تو!
عاطفہ سرش رو تڪون داد و گفت:
_الان ترڪش هاش همہ رو میگیرہ!
برگشت سمت من.
_شما هم بفرمایید منزلتون!نمایش هاے بچگانہ تونم بذارید براے اڪران خصوصے!
هم خجالت ڪشیدم هم عصبے شدم، خواستم جوابش رو بدم ڪہ دیدم خودنویسم تو دستشہ! با تعجب گفتم:
_خودنویسم!فڪر ڪردم خونہ تون گم ڪردم!
با تعجب بہ دستش نگاہ ڪرد،رنگ صورتش عوض شد! خواست چیزے بگہ اما ساڪت شد،خودنویس رو گذاشت روے دیوار. همونطور ڪہ پشتش بهم بود گفت:
_دروغ گفتن گناہ دارہ!
نمیتونست دروغ بگہ!...
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/12052
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛لیلاسلطانی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad
🌸🍃رمــان #من_با_تو... 🌸🍃
قسمت #ششم
امتحان هاے دے نزدیڪ بود.
شالم رو سر ڪردم تا برم پیش عاطفہ، خواستم پنجرہ رو ببندم ڪہ دیدم امین تو حیاط نشستہ، مشغول ڪتاب خوندن
بود.
با صداے سوت ڪسے سرم رو بلند ڪردم، پسر همسایہ بود، شمارہ داد قبول نڪردم، دست از سرم برنمیداشت باید بہ شهریار،برادرم میگفتم!
با حالت بدے گفت:
_ڪیو دید میزنے؟
با اخم صورتم رو برگردوندم،
امین سرش رو بلند ڪرد و با تعجب نگاهم ڪرد،نفسم بند اومد،مطمئن بودم رنگم پریدہ! بلند شد و سمت چپ رو نگاہ ڪرد!با دیدن پسر همسایہ اخم ڪرد و دوبارہ مشغول ڪتاب خوندن شد،اما چند لحظہ بعد با عصبانیت ڪتاب رو پرت ڪرد زمین!
سریع پنجرہ رو بستم،زبونم تلخ تلخ بود،بہ زور نفس عمیقے ڪشیدم،میمیرے از اون بالا نگاهش نڪنے؟!
حتما فڪرڪردہ با اون پسرہ بودم!
با صداے شڪستن چیزے دوییدم سمت پنجرہ، چند لحظہ بعد صداے همهمہ اومد،با ترس رفتم تو ڪوچہ،چندنفر جلوے دیدم رو گرفتہ بودن، از بین صداها،صداے امین رو تشخیص دادم!
با نگرانے رفتم جلو،خالہ فاطمہ بازوے امین رو گرفتہ بود و میڪشید بقیہ پسرهمسایہ رو گرفتہ بودن،
عاطفہ با ترس داشت نگاهشون میڪرد رفتم ڪنارش.
_چے شدہ؟!
عاطفہ برگشت سمتم.
_هانیہ چے ڪار ڪردے؟!
با تعجب گفتم:
_من؟!من چے ڪار ڪردم؟!
مادرم با عجلہ اومد سمتمون و گفت:
_امین دارہ دعوا میڪنہ؟!
خالہ فاطمہ امین رو هل داد داخل حیاط، عاطفہ دویید سمت امین، مادرم رفت ڪنارشون.
قرار بود همیشہ جلوے امین اینطورے باشم ڪے قرار بود بتونم مثل آدم رفتار ڪنم؟! خواستم برم داخل خونہ ڪہ صداے ڪسے باعث شد برگردم!
_یہ شمارہ دادم قبول نڪردے تموم شد رفت واسہ من آدم میفرستے؟!
جوابے ندادم! دوبارہ داد ڪشید:
_هوے با توام!
با عصبانیت برگشتم سمتش خواستم چیزے بگم ڪہ امین اومد جلوے در!
_صداتو براے ڪے بالا بردے؟!
بدون توجہ بهش با عصبانیت گفتم:
_آقاے حسینے من خودم زبون دارم!
با بهت نگاهم ڪرد، چرا احساس میڪردم دلخورہ بہ جاے آقاامین گفتم آقاے حسینے؟! همسایہ ها پسر رو ڪشیدن ڪنار، رفتم سمت امین
_من متاسفم،باید بہ خانوادم اطلاع میدادم تا اینطورے نشہ!
سرشو انداخت پایین پوزخندے زد و آروم گفت:
_یہ دختر بچہ بیشتر نیستے!
سرش رو بلند ڪرد و زل زدم تو چشم هام! قلبم داشت میزد بیرون نگاهش بہ قدرے برندہ بود ڪہ تمام بدنم رو بہ لرزہ انداخت انگار نگاهش با چشم هاے من درحال دوئل بودن و این نگاہ من بود ڪہ تو این جنگ نابرابر ڪم آورد و خیرہ زمین شد.
_هانیہ ڪاش میفهمیدے من امینم نہ آقاے حسینے...
خدایا قلبم دیگہ توان نداشت گفت هانیہ و رفت، من رو بہ چالش سختے ڪشوند،
از اون روز ماجرا شروع شد....
ادامه دارد...
دسترسی به پارت اول🦋✨
https://eitaa.com/Tarighahmad/12052
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
به قلم ✍؛لیلاسلطانی
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴ •| طَریقْ أَحْمَدْ |•
➣ @TarighAhmad