eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
از شهید دکتر چمران پرسیدند چرا در چهار گوشه اتاقت آیه «فمن یَعمل مثقال ذرةٍ خیراً یَرَهُ و مَن یَعمل مثقال ذرةٍ شراً یَرَه» (سوره زلزال ۷و ۸) را نوشته‌ای؟  پاسخ داد: می‌خواهم هر لحظه و به هر طرف که نگاه می‌کنم این پیام را به یاد بیاورم که هستی باشعور ، بانشاط و آگاه است. "شهید دکتر مصطفی چمران" 🌸•┄═•═┄•🌸 @TarighAhmad 🌸•┄═•═┄•🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشه‌‌ای از دروغ های اصلاح طلبان که به رهبری نسبت دادند!! کاری کردن که بعضی ازمردم مقصرتمام مشکلات رو رهبری میدونند :/ واقعا ازاین جماعت انتظار مسئولیت پذیری دارید؟! ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
•|✨|• <وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ > چون تو دارم، همه دارم، دگرم هیچ نباید...🙃🍃 🌸•┄═•═┄•🌸 @TarighAhmad 🌸•┄═•═┄•🌸
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 #قسمت_هفدهم خسته و کلافه از رخ دادن اتفاقای عجیب اطرافم چشا
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 یک دو سه نشد که ماشین از جاش کنده شد . پشت چشمم و نازک کردم و رفتم سمت سالن. اه اه اه ‌ اخه چرا این پسره غیر عادیه؟ چرا انقد رفتارش رو من تاثیر داره ؟ چرا کل تایمِ کلاسارو با همین افکار گذروندم . چقدر دلم برای ریحانه میسوخت . دختر تک و تنها بیچاره داداششم که ، باید خداروشکر کرد تا حالا نکشتش . دلم میخواست تو زندگیشون فضولی کنم. نمیدونم چرا ولی یه جورایی جذاب بود برام ‌. تو همین افکار بودم که زنگ مدرسه خورد . وسایلامو مثه هیولا ریختم تو کیفو سمت حیاط حمله ور شدم . با دیدن سرویسم رفتم سمتش و سوار ماشینش شدم . مشغول تستای ادبیات بودم که صدای قارو قور شکمم منو سمت اشپزخونه کشید . به محض ورود به اشپزخونه با خنده ی کش دار مامانم مواجه شدم ‌ +دختر چقد درس میخونی نترکی یه وقت ؟ _الان این تیکه بود یا ...؟ +تیکه چیه ؟؟بیا بریم بازار یه خورده لباس بخریم.نزدیک عیده ها . _مامااااانننن!!! عید دیگه چه صیغه ایهه؟؟ مگه من نگفتم اسم اینکارا رو الان پیش من نیار. من الان درگیر درساممم. درسسسسااااامممم +اه فاطمه دیگه شورشو در اوردیا . بسه دیگه دختر. خودتو نابود کردی . من نمیزارم مصطفی رو به خاطر .... دستمو گذاشتم رو بینیم و به معنای سکوت نچ نچ کردم ‌ و نزاشتم ادامه بده. _مامان من حرفمو گفتم . بین من و مصطفی هیچ حسی نیست حداقل از طرف من. من جز به چشم برادری بهش نگاه نکردم . این مسئله از نظر من تموم شدست . خواهش میکنم دیگه حرف نزنیم راجبش . اینو گفتمو رفتم سمت اتاقم . وای من واقعا بین این همه فشار باید چیکار کنم‌. وای ! تلفن خونه رو تو راه اتاقم برداشتم و شماره ی ریحانه رو گرفتم . یه دور زنگ زدم جواب نداد . برا بار دوم گرفتم شماره رو . منتظر شنیدن صدای ریحانه بودم که با شنیدن صدای مردونه ترسیدم و تلفنو قطع کردم. ینی اشتباه گرفتم شماره رو؟ دوباره از رو گوشیم شماره رو خوندمو گرفتم . بعدِ سه تا بوق تلفن برداشته شد . دوباره صدا مردونه هه بود . +سلام با شنیدن صدای محمد دستپاچه شدم . نمیدونستم باید چی بگم. به خودم فشار اوردم تا نطقم باز شه .با عجله گفتم : _الو بفرمایین ؟! دیگه صدایی نشنیدم . فک کنم بدبخت کف اسفالت پودر شد کم مونده بود از سوتی ای ک دادم پشت تلفن اشکم در اد. بلند گفتم _دوست ریحان جونم . ممنون میشم گوشیشو بهش پس بدین و تلفن دیگران و جواب ندین !!! اینو گفتمو دوباره تلفنو قطع کردم از حرص دلم میخواست مشت بزنم به دیوار . چند بار فاصله ی بین دستشویی و اتاقمو طی کردم که موبایلم زنگ خورد شماره ناشناس بود . برداشتم . جواب ندادم تا ببینم کیه که صدای ریحانه و شنیدم . +الو سلام . فاطمه جان ! بعد از اینکه مطمئن شدم صدای ریحانه است شروع کردم به حرف زدن ‌ _سلام عزیزم . چیشد ؟ بابات حالش خوبه ؟ چرا خودت تلفنتو جواب نمیدی ؟ +خوبه فعلا بهتره.ببخشید دیگه حسابی شرمندت شدم . شماره خونتونو نداشتم . بعد داداشمم ک .... سکوت کرد . رفتم جلو اینه و تو اینه برا خودم چش غره رفتم . ادامه داد . +داداشمم که نمیزاره به شماره نا آشنا جواب بدم . سعی کردم در کمال خونسردی باهاش حرف بزنم ‌ _خب ان شالله که حال پدرتون زودتر خوب میشه . زنگ زده بودم حالشونو بپرسم . راستی ریحانه جان ! جزوه رو فرستادم برات . +دستت درد نکنع فاطمه. ممنون بابت محبتت . لطف کردی . _خواهش میکنم . خب دیگه مزاحمت نمیشم . فعلا خدانگهدار ‌ +خداحافظ. سریع تلفنو قطع کردم و پریدم رو تخت ... 🔸 🔶 ‼️ ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @TarighAhmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
꧁༏ ♥️ ﷽ ♥️༏꧂ 🌱خداوندا عطا کن نشئه ذوق که آغازم به نامت نامه شوق 🍃 چنان ماه ضمیرم کن منور که خواهد نور ازو خورشیدِانور 🌿مگر دست زبان اندر زیانم مگردان جز به حمد خود زبانم ۳۱ فروردین🌻 ۷ رمضان 🌛 سه شنبه ذکر روز : ☆|یاارحم الراحمین |☆ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄ @TarighAhmad ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سحر وقت تمرین است ! تا کمی شبیه تو باشم ! تا سایه ی مهرم را، کم نکنم از آنانی که، اندازه ی مهرم را، هیچ می دانند ...😊🧡 :)🌱 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
~♡•🌱 الهی عظم البلاء برح الخفاء🕯 داره میباره بارون بلا 😔 وانکشف الغطاء کی میرسه آقای ما😭 وانقطع الرجاء دیگه بریدیم ای آقا 😭 🌱💚||@TarighAhmad
این ، قانونِ پرواز است ✌️🏻👇🏻 گذشتنــ🥀 برای رها شدنــ🕊... •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈• @TarighAhmad •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 #قسمت_هجده یک دو سه نشد که ماشین از جاش کنده شد . پشت چشمم
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 محمد : پنجره ی ماشین و تکیه گاه آرنجم کردم یه دستم رو فرمون بود نگاهم و به در مدرسه ریحانه دوخته بودم حدس زدم اگه خودم نرم داخل ریحانه پایین بیا نیست ی دستی ب موهام کشیدم و به همون حالت همیشگی برشون گردوندم از ماشین پیاده شدم تو دلم خدا خدا میکردم زنگ تفریحشون نباشه ! خوشبختانه با دیدن حیاط خلوتشون فهمیدم که همچی امن و امانه در زدم‌و وارد دفتر مدیر شدم بعد اینکه بهشون گفتم اومدم ریحانه رو ببرم سریعا از مدرسه بیرون رفتم و به در ماشین تکیه زدم تا بیاد مدیرشون یکی و فرستاده بود ک به ریحانه بگه من اومدم چند دیقه بعد صورت ماهه خواهرم به چشمام خورد خواستم ی لبخند گرم بزنم ک بادیدن کسی کنارش همونطور جدی موندم ! صدای ریحانه رو شنیدم ک گفت : +سلام داداش یه دیقه واستا الان اومدم توجه ام جلب شد ب دختری ک با تعجب بهم خیره شده بود خیلی نامحسوس یه پوزخند زدم و تودلم گفتم امان از دختر بچه های امروزی ! وقتی ریحانه اومد سمت ماشین ماشین و دور زدم و در طرف راننده و باز کردم و نشستم شیشه پنجره طرفه ریحانه باز بود هنوز درو باز نکرده بودکه دوستش بلند صداش زد: ریحووونن اخمام توهم رفت خیلی بدم میومد دختر جیغ بزنه. و مخصوصا اسم ابجیمو اینجوری صدا کنن! ریحانه جوابش و داد میخواستم بش بگم بشین بریم ولی خب کنترل کردم خودمو کلافه منتظر تموم شدن گفتگوشون بودم دوباره داد زد : +جزوه قاجارو میفرسم برات خواستم اهمیتی ندم به جیغ زدنش که یهو بلند بلندد زد زیر خندههه واییی خداا اگه ریحانه اینجوری میخندید تو خیابون میکشتمش نمیتونستم کاری کنم که از اینجور رفتارا بدم نیاد .هرکاری میکردم ریلکس باشم فرقی نمیکرد و ناخودآگاه عصبی میشدم . ریحانه هم خیلی خوب با خصوصیاتم آشنا بود خندید ولی صدایی ازش بلند نشد دوستش و فاطمه خطاب کرد صدایی که از دوستش شنیدم به شدت برام آشنا بود مخصوصا وقتی جیغ زد ریحانه نشست تو ماشین میخواستم برگردم‌ و یه بار دیگه با دقت ببینم ولی میترسیدم خدایی نکرده هوا برش داره دخترای تو این سن خیلی بچه ان . فکر و خیال الکی تو ذهنشون زیاده با این حال ب دلیل کنجکاوی خیلی زیادم طوری که متوجه نشه ،نگاهش کردم ‌ بعد چند ثانیه پامو رو گاز فشردم و حرکت کردم فکرم مشغول شده بود تمرکز کردم تا بفهمم کجا دیدمش و چرا انقدر آشناست یهوووو بلنددد گفتمممم عهههههههه فهمیدممم بعد چند ثانیه مکث زدم زیر خندهه و تودلم گفتم آخییی اینکه همون دخترس چقدررر کوچولووووو واییی منو باش جدیش گرفته بودم خب خداروشکر الان که فهمیدم همسنه خواهرمه خیالم راحت شد ! توجه ام جلب شد به ریحانه که اخمو و دست ب سینه به روبه روش خیره شده بود با دیدن قیافش خندم گرفت زدم رو دماغش و گفتم _چیهه بازم قهریی ؟؟؟ حق ب جانب سریع برگشت طرفم و گفت: + ۱۰۰ بارررررر صداتتت زدممممم .عه عه عه معلوم نی حواسش کجاست نشنید حتیییی !!!! لپش و کشدم‌و گفتم : _خو حالا توهم حرص نخور جوجه کوچول چش غره داد ک گفتم : _سلام بر زشت ترین خواهر دنیا حال شما چطورههه با همون حالت جواب داد: + با احوال پرسی شما .راسی بابا چطوره .کجاست ؟ _خونس پیش داداش .رفتیم خونه زود اماده شو که بریم. پکر گفت : +چشم _نبینم غصه بخوریا لبخند قشنگی زد و دوباره ب دستش خیره شد رسیدیم خونه داداش علی برامون ناهار و آماده کرده بود ما که رسیدم خونه خیالش راحت شد ورفت سر کارش خیلی زود آماده شدیم و بعد خوردن ناهار اینبار با پدرم نشستیم تو ماشین بابام اولین الگوی زندگی بود واز بهترین آدمایی که میشناختم !!! حاضر بودم جوونمم بدم تا کنار ما بمونه داغ مادرمون نفس گیر بود وطاقت غمِ دیگه ای رو نداشتیم یکی دوساعت بود که تو راه بودیم بی حوصله به جاده خیره شده بودم بابا خواب بود صدای زنگ موبایل ریحانه همین زمان بلند شد از توآینه نگاش کردم و گفتم کیه ؟ صداشو قطع کرده بود و به صفحه اش نگا میکرد وقتی دیدم جواب نمیدع دستم و بردم پشت تا گوشی و بده بهم بی چون و چرا موبایلش و گذاشت کف دستم تماس قطع شده بود گوشی و گذاشتم روی پام ک اگه دوباره زنگ زد جواب بدم چند ثانیه بعد دوباره زنگ خورد جواب دادم و گفتم:الو؟ بازم قطع شده بود .بعد چندلحظه زنگ خورد حدس زدم مزاحمیه و بازیش گرفته واسه همین لحنم و ملایم کردم و گفتم : _ سلام وقتی جواب نداد اماده شدم هرچی میتونم بگم ک صدای نازک ودخترونه ای مانع حرف زدنم شد گفته بود:الو بفرمایین حدس زدم از دوستای ریحانه باشه وقتی ب جملش فکر کردم .یهو منفجر شدم گوشی وازخودم فاصله دادم و لبم و به دندون گرفتم تا صدام بلند نشه ریحانه که قیافه سرخمم و دید دستپاچه گفت : +کیه داداش دوباره گوشی و کنار گوشم گرفتم.... 📝 🔸 🔶 ‼️ ❗️
~•♡ تصاویر ارسالی از طرف دوستداران شهید حامد و احسان ✨🍃 ┄┅┅✿💠❀❤️❀💠✿┅┅┄ @TarighAhmad ┄┅┅✿💠❀❤️❀💠✿┅┅┄
دعای روز هفتم 🌙مبارک رمضان ⁦🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 ⁦♦️⁩اللهمّ أَعِنِّي فیهِ عَلیٰ صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنِّبني فیهِ مِن هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلِّین. ⁦♦️⁩خدایا یاری کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و شب زنده داری و از لغزش ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان. ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @TarighAhmad
〖'📸'^^!〗 . - بآنو؛یادت‌نرھ‌براےچــٰادرِتو ‌نقــشہ‌هاکشیده‌اند…! یك‌مقــٰام‌بـلندپایہ‌ی‌آمریکایی‌می‌گوید(: دیگرزمانےنیست‌کہ‌دانشجویان‌رابہ‌ خیابان‌بیاوریم/: براےسرنگون‌کردن‌جمهورےاسـلامی؛ کافیست‌چـــٰادرازسـرزنـٰانشان‌برداشٺ! ✌️🏿🌿!' ((:👊🏼💛 ✨|~ 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
☆∞🦋∞☆ 🌿 بهترین ڪارے ڪه براے سوختـــــ گیرے انرژے مےتوانے انجام دهے، نماز خواندن استـــــ. وقتے با خدا صحبتـــــ ڪنے، تمام انرژےهاے منفے تو تخلیه و انرژےمثبتـــــ جایگزین آنها خواهدشد. 🌸•┄═•═┄•🌸 @TarighAhmad 🌸•┄═•═┄•🌸
🔰 تلاوت قرآن با تدبر 🔺️ رهبرمعظًم انقلاب دوستان سعی کنند در همه‏ اوقات بخصوص در ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن را از یاد نبرند قرآن نباید از زندگیتان حذف شود تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هرچه ممکن است... تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر می‏بخشد تلاوت عجله‏ ایی که همین‏طور انسان بخواند و برود و معانی را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست. ۸۴/۷/۱۷ @TarighAhmad ✨🍃
داداش کوچیکم از بابام پرسید دعای خیر یعنی چی ؟؟ بابام گفت دعای خیر یعنی ما هرچی دعا میکنیم خدا میگه خیر😐🙄😂 ✾✾✾══😂══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══😂══✾✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خرم آن روز که از راه برسی یارم🍃❤️ . . . دلتنگ تان شده و دنیا بدون شما صفایی ندارد😔💔 🔏 💚 💛•|@Tarighahmad|•💛
•|🦋|• به یک تنهایی! در ابَدیّت ، احتیاج است...🌱 ”خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا” نسا| ۵۷ /ʝסíꪀ➘ ⇝ @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیاری از جوانان لبنانی🇱🇧 در روز تولد رهبر تصاویر و کلیپهای زیبایی منتشر کرده و برای ایشان آرزوی سلامتی و طول عمر کردند. در لبنان تصاویر رهبر انقلاب زیاد در خیابانها و مغازه‌ها و خانه‌ها نصب می‌شود. برخلاف تبلیغات صهیونیست‌ها و آلبانی‌نشین‌ها که مدعی هستند هرکسی پول بگیرد، عکس و فیلم منتشر می‌کند، این محبت در دل مردم رفته است و نه تنها پولی بابت آن نمی‌گیرند، بلکه از جیب خود و از جان خود هم در این راه مایه می‌گذارند. ضمن اینکه بچه‌های حزب‌الله به خاطر ملاحظات امنیتی در اینترنت نمی‌توانند حضور داشته باشند و این مردم عادی هستند که در اینترنت ابراز علاقه می‌کنند. یک نکته دیگر بگویم که صهیونیست‌ها و منافقین بیشتر بسوزند: حتی مسیحیان و غیر شیعیانی هم در لبنان و اقصی نقاط جهان هستند که به ایشان عشق می‌ورزند. 🇮🇷@TarighAhmad 🇱🇧
🌹یکی از بچه‌ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم.. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه،کم مانده بود سکته کنم.سر محمود شکسته بود وداشت خون می‌آمد.. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند،چون خودم را بی‌تقصیر می‌دانستم آماده شدم که اگر حرفی زد و چیزی گفت جوابش را بدهم.. کاملا خلاف انتظارم عمل کرد یک دستمال از توی جیبش در آورد گذاشت رو زخم سرش و از سالن رفت بیرون.. این برخورد از صدتا تو گوشی برایم سخت تر بود..دنبالش دویدم در حالی که دلم می‌سوخت با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن چیزی بگو.. همانطور که می‌خندید گفت: مگه چی شده؟! گفتم: من زدم سرت رو شکستم تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده همان‌طور که خون‌ها را پاک می‌کرد گفت: اینجا کردستانه... از این خون‌ها باید ریخته بشه اینکه چیزی نیست.. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می‌گفت بمیر میمردم.. "شهید محمود‌ کاوه" ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
تنها مسیر 1_پارت 5 جلسه هفتم.mp3
4.06M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 5 + روضه امام حسن عسکری (ع) و مناجات با امام زمان (عج) ۸ دقیقه از وقتتو بزار برای خودت 😌 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#تنہامسیر 🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 #جلسه_هفتم پارت 5 + روضه امام حسن عسکری (ع) و مناجا
پارت 5 🌺🌸 🔹امام جعفر صادق (ع) به نقل از پیامبر اکرم (ص) : می فرماید خداوند والا مرتبه به عزتم و به جلالم و به عظمتم و به کبریایی ام و به نورم و به علو درجاتم و به ارتفاع مکانم قسم هیچ بنده ای میل خودش رو بر میل من ترجیح نداد مگر اینکه کارش را خراب کردم و قلبش را مشغول دنیا میکنم و چیزی هم از دنیا به او نمی دهم مگر آنچه از قبل برای او مقدر شده بوده. به عزتم و به جلالم و به عظمتم و به کبریایی ام و به نورم و به علو درجاتم و به ارتفاع مکانم قسم هیچ بنده ای میل من رو به میل خودش ترجیح نداد مگر اینکه ملائکه ام رو فرستادم که ازش مراقبت کنند و زمین و آسمانها را مامور رزقش میکنم، خودم برایش تجارت میکنم ، دنیا به روی دست و پای او می افتد . . . 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
💕 تشنـه ی یک لحظه دیـدار توام، حالِ مــرا ... روزه داری لحظــــه‌ی افـطار میفهمـد فقط ... •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{آنــچنان‌رونــق‌اقتصــادي‌ایجادڪنم} که‌‌اصــلا‌به‌45هـــزار‌تومــان نیازي‌نداشته‌باشیــن ... . . چه‌وعـــده‌هاي‌ســرخرمني‌دادي به‌مـــردم‌ما‌آقــاي‌کلیـــد🗝 ... جوري‌رونق‌اقتصــادي‌ایجاد کردي‌که‌‌بعضي‌مردم‌تـو‌نون‌ شبشون‌‌مــوندن.... ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
🌿اول نماز یا افطار... 🌼امام باقر عليه السلام فرمودند: 🌼در ماه رمضان ابتدا نماز بخوان، سپس افطار کن، مگر اینکه همراه عده ای بودی که منتظر افطار بودند. 🌼اگر قرار بود تو نیز با آنان افطار کنی، با ایشان مخالفت نکن و ابتدا افطار کن و در غیر این صورت ابتدا نماز بخوان. 🌼راوی پرسید: چرا این کار را کنم و ابتدا نماز بخوانم؟! 🌼فرمودند: چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است: افطار و نماز. 🌼پس با چیزی شروع کن که بر دیگری برتری دارد. 🌼سپس فرمودند: و تو روزه داری؛ 🌼پس اگر نمازت را با حالت روزه به جا آوری و روز را پایان دهی، برای من دوست داشتنی تر است. 🌼وسائل الشیعه 🌼 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @TarighAhmad ┄┅─✵💝✵─┅┄
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
📚⚠️🌙 آیا روزه گرفتن باعث کاهش راندمان یادگیری و افت برنامه از نظر کمی و کیفی نمی شود ؟ پاسخ (۲)👇👇
📚⚠️🌙 آیا روزه گرفتن باعث کاهش راندمان یادگیری و افت برنامه از نظر کمی و کیفی نمی شود ؟ پاسخ (۳)👇👇👇 نکته مهم دیگری که باید رعایت کنید تغذیه در ماه مبارک رمضان است. ۱.افطار و شام خود را جدا کنید ابتدا با یک غذای سبک مثل سوپ افطار کنید و بعد از یک تایم مطالعه شامی سبک میل کنید ۲.از افطار تا سحر سعی کنید مایعات به اندازه کافی مصرف کنید مثل چایی کمرنگ،شربت آبلیمو عسل ،شربت خاک شیر و ... ۳.خوردن میوه های آب‌دار فراموش نکنید🍉 ۴.از شیرینی و شکر زیاد پرهیز کنید❌ ۵.بعد از وعده سحری چایی و آب نخورید ۶.بعد از وعده سحری یک عدد سیب میل کنید 🍎😋 ۷.برای جلوگیری از تشنگی در طول روز از بلند خوانی پرهیز کنید ...🤐 💚 🤓 •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @TarighAhmad