eitaa logo
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
1.6هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
79 فایل
[امیــرالعـشقـ❣ والرضــوان] شہــیداحــمدمحمــدمشلبــ🌸🍃 نفرہفــ7ـٺم ٺڪنولوژےاطلاعــاٺ📱 ملقـــب بهـ شہیدBMWســوار🚘 لقبـ جہادےغــریب طوســ💔 ولادٺ1995 🤱 شہادٺ 2016 🖤 شرایطمونه😍 : @sharayet_tarigh
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای روز هفتم 🌙مبارک رمضان ⁦🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 ⁦♦️⁩اللهمّ أَعِنِّي فیهِ عَلیٰ صِیامِهِ وقیامِهِ وجَنِّبني فیهِ مِن هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ بتوفیقِکَ یا هادیَ المُضِلِّین. ⁦♦️⁩خدایا یاری کن مرا در این روز بر روزه گرفتن و شب زنده داری و از لغزش ها و گناهانش دورم بدار و ذکرت را همواره روزی ام کن، به توفیقت ای راهنمای گمراهان. ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ @TarighAhmad
〖'📸'^^!〗 . - بآنو؛یادت‌نرھ‌براےچــٰادرِتو ‌نقــشہ‌هاکشیده‌اند…! یك‌مقــٰام‌بـلندپایہ‌ی‌آمریکایی‌می‌گوید(: دیگرزمانےنیست‌کہ‌دانشجویان‌رابہ‌ خیابان‌بیاوریم/: براےسرنگون‌کردن‌جمهورےاسـلامی؛ کافیست‌چـــٰادرازسـرزنـٰانشان‌برداشٺ! ✌️🏿🌿!' ((:👊🏼💛 ✨|~ 〰❁🍃❁🌸❁🍃❁〰 @TarighAhmad
☆∞🦋∞☆ 🌿 بهترین ڪارے ڪه براے سوختـــــ گیرے انرژے مےتوانے انجام دهے، نماز خواندن استـــــ. وقتے با خدا صحبتـــــ ڪنے، تمام انرژےهاے منفے تو تخلیه و انرژےمثبتـــــ جایگزین آنها خواهدشد. 🌸•┄═•═┄•🌸 @TarighAhmad 🌸•┄═•═┄•🌸
🔰 تلاوت قرآن با تدبر 🔺️ رهبرمعظًم انقلاب دوستان سعی کنند در همه‏ اوقات بخصوص در ماه مبارک رمضان تلاوت قرآن را از یاد نبرند قرآن نباید از زندگیتان حذف شود تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هرچه ممکن است... تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر می‏بخشد تلاوت عجله‏ ایی که همین‏طور انسان بخواند و برود و معانی را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست. ۸۴/۷/۱۷ @TarighAhmad ✨🍃
داداش کوچیکم از بابام پرسید دعای خیر یعنی چی ؟؟ بابام گفت دعای خیر یعنی ما هرچی دعا میکنیم خدا میگه خیر😐🙄😂 ✾✾✾══😂══✾✾✾ @TarighAhmad ✾✾✾══😂══✾✾✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خرم آن روز که از راه برسی یارم🍃❤️ . . . دلتنگ تان شده و دنیا بدون شما صفایی ندارد😔💔 🔏 💚 💛•|@Tarighahmad|•💛
•|🦋|• به یک تنهایی! در ابَدیّت ، احتیاج است...🌱 ”خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا” نسا| ۵۷ /ʝסíꪀ➘ ⇝ @TarighAhmad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیاری از جوانان لبنانی🇱🇧 در روز تولد رهبر تصاویر و کلیپهای زیبایی منتشر کرده و برای ایشان آرزوی سلامتی و طول عمر کردند. در لبنان تصاویر رهبر انقلاب زیاد در خیابانها و مغازه‌ها و خانه‌ها نصب می‌شود. برخلاف تبلیغات صهیونیست‌ها و آلبانی‌نشین‌ها که مدعی هستند هرکسی پول بگیرد، عکس و فیلم منتشر می‌کند، این محبت در دل مردم رفته است و نه تنها پولی بابت آن نمی‌گیرند، بلکه از جیب خود و از جان خود هم در این راه مایه می‌گذارند. ضمن اینکه بچه‌های حزب‌الله به خاطر ملاحظات امنیتی در اینترنت نمی‌توانند حضور داشته باشند و این مردم عادی هستند که در اینترنت ابراز علاقه می‌کنند. یک نکته دیگر بگویم که صهیونیست‌ها و منافقین بیشتر بسوزند: حتی مسیحیان و غیر شیعیانی هم در لبنان و اقصی نقاط جهان هستند که به ایشان عشق می‌ورزند. 🇮🇷@TarighAhmad 🇱🇧
🌹یکی از بچه‌ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم.. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه،کم مانده بود سکته کنم.سر محمود شکسته بود وداشت خون می‌آمد.. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند،چون خودم را بی‌تقصیر می‌دانستم آماده شدم که اگر حرفی زد و چیزی گفت جوابش را بدهم.. کاملا خلاف انتظارم عمل کرد یک دستمال از توی جیبش در آورد گذاشت رو زخم سرش و از سالن رفت بیرون.. این برخورد از صدتا تو گوشی برایم سخت تر بود..دنبالش دویدم در حالی که دلم می‌سوخت با ناراحتی گفتم: آخه یه حرفی بزن چیزی بگو.. همانطور که می‌خندید گفت: مگه چی شده؟! گفتم: من زدم سرت رو شکستم تو حتی نگاه نکردی ببینی کار کی بوده همان‌طور که خون‌ها را پاک می‌کرد گفت: اینجا کردستانه... از این خون‌ها باید ریخته بشه اینکه چیزی نیست.. چنان مرا شیفته خودش کرد که بعدها اگر می‌گفت بمیر میمردم.. "شهید محمود‌ کاوه" ┈┈••✾••✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾••✾••┈┈
تنها مسیر 1_پارت 5 جلسه هفتم.mp3
4.06M
🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 پارت 5 + روضه امام حسن عسکری (ع) و مناجات با امام زمان (عج) ۸ دقیقه از وقتتو بزار برای خودت 😌 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
#تنہامسیر 🌱 راهبردِ اصلے در نظامِ تربیتِ دینے 🔔 #جلسه_هفتم پارت 5 + روضه امام حسن عسکری (ع) و مناجا
پارت 5 🌺🌸 🔹امام جعفر صادق (ع) به نقل از پیامبر اکرم (ص) : می فرماید خداوند والا مرتبه به عزتم و به جلالم و به عظمتم و به کبریایی ام و به نورم و به علو درجاتم و به ارتفاع مکانم قسم هیچ بنده ای میل خودش رو بر میل من ترجیح نداد مگر اینکه کارش را خراب کردم و قلبش را مشغول دنیا میکنم و چیزی هم از دنیا به او نمی دهم مگر آنچه از قبل برای او مقدر شده بوده. به عزتم و به جلالم و به عظمتم و به کبریایی ام و به نورم و به علو درجاتم و به ارتفاع مکانم قسم هیچ بنده ای میل من رو به میل خودش ترجیح نداد مگر اینکه ملائکه ام رو فرستادم که ازش مراقبت کنند و زمین و آسمانها را مامور رزقش میکنم، خودم برایش تجارت میکنم ، دنیا به روی دست و پای او می افتد . . . 🍃🌱↷ 『@TarighAhmad
💕 تشنـه ی یک لحظه دیـدار توام، حالِ مــرا ... روزه داری لحظــــه‌ی افـطار میفهمـد فقط ... •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{آنــچنان‌رونــق‌اقتصــادي‌ایجادڪنم} که‌‌اصــلا‌به‌45هـــزار‌تومــان نیازي‌نداشته‌باشیــن ... . . چه‌وعـــده‌هاي‌ســرخرمني‌دادي به‌مـــردم‌ما‌آقــاي‌کلیـــد🗝 ... جوري‌رونق‌اقتصــادي‌ایجاد کردي‌که‌‌بعضي‌مردم‌تـو‌نون‌ شبشون‌‌مــوندن.... ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀ @TarighAhmad ❀•┈••❈✿♥️✿❈••┈•❀
🌿اول نماز یا افطار... 🌼امام باقر عليه السلام فرمودند: 🌼در ماه رمضان ابتدا نماز بخوان، سپس افطار کن، مگر اینکه همراه عده ای بودی که منتظر افطار بودند. 🌼اگر قرار بود تو نیز با آنان افطار کنی، با ایشان مخالفت نکن و ابتدا افطار کن و در غیر این صورت ابتدا نماز بخوان. 🌼راوی پرسید: چرا این کار را کنم و ابتدا نماز بخوانم؟! 🌼فرمودند: چون دو وظیفه برای تو پیش آمده است: افطار و نماز. 🌼پس با چیزی شروع کن که بر دیگری برتری دارد. 🌼سپس فرمودند: و تو روزه داری؛ 🌼پس اگر نمازت را با حالت روزه به جا آوری و روز را پایان دهی، برای من دوست داشتنی تر است. 🌼وسائل الشیعه 🌼 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @TarighAhmad ┄┅─✵💝✵─┅┄
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
📚⚠️🌙 آیا روزه گرفتن باعث کاهش راندمان یادگیری و افت برنامه از نظر کمی و کیفی نمی شود ؟ پاسخ (۲)👇👇
📚⚠️🌙 آیا روزه گرفتن باعث کاهش راندمان یادگیری و افت برنامه از نظر کمی و کیفی نمی شود ؟ پاسخ (۳)👇👇👇 نکته مهم دیگری که باید رعایت کنید تغذیه در ماه مبارک رمضان است. ۱.افطار و شام خود را جدا کنید ابتدا با یک غذای سبک مثل سوپ افطار کنید و بعد از یک تایم مطالعه شامی سبک میل کنید ۲.از افطار تا سحر سعی کنید مایعات به اندازه کافی مصرف کنید مثل چایی کمرنگ،شربت آبلیمو عسل ،شربت خاک شیر و ... ۳.خوردن میوه های آب‌دار فراموش نکنید🍉 ۴.از شیرینی و شکر زیاد پرهیز کنید❌ ۵.بعد از وعده سحری چایی و آب نخورید ۶.بعد از وعده سحری یک عدد سیب میل کنید 🍎😋 ۷.برای جلوگیری از تشنگی در طول روز از بلند خوانی پرهیز کنید ...🤐 💚 🤓 •┈•✾•┈•join•┈•✾•┈• @TarighAhmad
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 #قسمت_نوزدهم محمد : پنجره ی ماشین و تکیه گاه آرنجم کردم یه
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 کسی که پشت خط بود و هنوز نفهمیده بودم کیه بلنددد گفت : + دوست ریحان جونم . ممنون میشم گوشیش و بدین بهش بعد تموم شدن جملش تماس قطع شد با چشایی که از جاشون در اومده بودن به صفحه گوشیم نگاه کردم و بلندزدم زیر خنده که ریحانه زد رو بازوم و گفت : +هییییس بابا بیدار شد صدام و پایین تر اوردم ولی نمیتونستم کنترل کنم خندمو از تو اینه ب ریحانه نگاه کردم و گفتم : _واییی تو چجوریی کنار این دوستای خلت دووم میاری ریحانه : +چیشدد کییی بوووود چی گفتتتت !؟ _اوووو یواااش نمیرییی از فضولی زنگ بزن بش میگم بهت بعدش + حداقل بگو کی بود _فک کنم این دوست جیغ جیغوت بود ک دم مدرستون ازش خداحافظی کردی از اینکه دوسش و جیغ جیغو خطاب کردم خندش گرفت و گفت: +نه بابا فاطمه خیلی خانوم و آرومه _بعله کاملاا مشهوده چقدر آروم و خانومه داشت شماره میگرفت ک گفت : +عه داداش من گوشیم شارژ نداره گوشیم و دادم بهش و گفتم : _ بیا با گوشی من بزن ریحانه از تعجب چشاش چهارتا شد و گفت +چییییییی؟؟؟ با گوشییییییییی تو زنگ بزنممم ب دوستم ؟؟؟؟؟؟دختره ها!! خندیدم و گفتم : _اره بزن.اینی که من دیدمم باید بره با عروسکاش بازی کنه خطرناک نیس ! ریحانه هنوزم ترید داشت بلاخره شماره دوسش و گرفت تو فکر بودم . اصلا متوجه حرفاشون نشدم . با خداحافظی ریحانه از دوستش به خودم اومدم . یادِ اون شب دوباره عصبیم کرده بود. از تو آینه به ریحانه نگاه کردم . _ریحانه جان +جانم داداش؟ _این دوستتو چقد میشناسیش؟ +هیچی تقریبا در حد یه همکلاسی .با اینکه چند ساله باهمیم زیادم صمیمی نیستیم راستش دخترِ خیلی آرومیه . دوس نداره زیاد با کسی دم خور شه . برا همین با هیچکس گرم نمیگیره . _اها پس مغروره ‌ +نه اتفاقا‌. فاطمه دختر خیلی خوبیه _تو که میگی نمیشناسیش بعد چطور دختره خوبیه ؟ +عه خب کامل نمیشناسمش و از جزئیات زندگیش خبر ندارم ولی میدونم دختر خوبیه _که اینطور . داداش داره ؟ +تک بچه اس _ازدواج کرده ؟ زد زیر خنده +اوه اوه تو چیکار به اونش داری اقا دادا؟ _عهههه پروشدیااا اخه یه جا با یه نفر دیدمش ... لا اله الا الله لبشو گزیدو محکم زد رو دستش . +ای وایِ من . محمد!!!!داداشم تو که اینطوری نبودی !!. از کی تا حالا مردمو دید میزنی ؟ از کی تا حالا داداشم آبرویِ یه مومن و میبره ؟؟ وای محمددد!! باورم نمیشههه این حرف از دهن تو در اومده باشه . محمد خودتی اصن ؟ ببینمت !! چجوری قضاوت میکنی اخه ! چی میگی توووو !؟ از یه ریز حرف زدنش خندم گرفته بود. راسم میگف بچه ! خودمم دلیل تغییر یهوییمو نفهمیده بودم. نمیدونم چرا انقد رو مخم بود . دوباره از آینه نگاش کردم _خلاصه زیاد باهاش گرم نشو . ب نظر دختر خوبی نمیاد . +محمد خدایی از تو توقع این حرفا رو ندارم . از کی تا حالا انقد مغرور و از خود مطمئن شدی که تو یه نگاه تعیین میکنی کی بده کی خوب ؟ مگه من دست پرورده ی خودت نیسم !؟ عه عه عه . ببین دوستات چقدر روت تاثیر منفی گذاشتن. بهتره تو روابطتو با اونا قطع کنی ن من . اینو گفت و از پنجره محو تماشای جاده شد . یهو انگار که چیزی یادش اومده باشه برگشت سمتم. +نگفتی واس چی ریسه رفتی از خنده؟! _وای دوباره یادم اوردی . اینو گفتمو زدم زیر خنده . _این دوستت پزشکیَم میخاد قبول شه لابد ؟ +خب اره چشه مگه ؟ _هیچی خواهرم هیچی زنگ میزنه به گوشیت میگه الو بفرمایین!دختره ی خل و چل ! ریحانه چن ثانیه مکث کرد وبعدش زد زیر خنده انقدر باهم خندیدیم و بیچاره رو سوژه کردیم ،دل درد گرفتیم نزدیکای تهران بودیم زدم کنار که یه کش و قوسی به بدنم بدم . به ریحانه نگاه کردم که مظلومانه زیر چادر خوابیده بود . عادتش بود تو ماشین اینجوری میخوابید. چادرشو دادم کنار تا بیدارش کنم از منظره لذت ببره. وقتی دیدم چجوری خابیده دلم رفت براش. صورتشو نوازش کردم و بیخیال بیدار کردنش شدم . ریحانه ی بیچاره . تنها تکیه گاهش من بودم . من باید جای تمام نداشته هاشو پر میکردم . واسه همین خیلی تو رفتارم باهاش دقت میکردم و میکنم همیشه سعی میکنم جوری باشم که همه خواسته هاشو به خودم بگه نه به غریبه ‌! تو همین افکار بودم که صداش بلند شد . کلافه گفت +رسیدیم ؟ _نه خواهری . خسته شدم نگه داشتم. دوس داری بیا قدم بزنیم . اینو گفتمو نگام برگشت سمت بابا که از اول راه خواب بود و جیکَم نزد . بیچاره . به خاطر دردی که داشت چقدر زجر میکشید... همیشه به خاطر این قضیه ناراحت بودم تا فهمیدم خودمم به دردش دچار شدم ... ولی ارثیه ی فراموش نشدنیمو با تمومِ تراژدی هاش دوس داشتم اما من فقط یک هزارم دردشو داشتم ... و اون هر روز با هزار تا درد دیگه هم دست و پنجه نرم میکرد ... 📝 🔸 🔶 ‼️ ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @Tarigh
💚یاصاحِبَ کلِ نجوی💚 ای او که میشنوی صدای اعماق قلبم را ... رخصت✋🏻🙂 به وقــ🗓ـتِ : اول اردیبهشت روز هشتم ماه رمضان چهارشنبه ذکر روز ✨ یا حَیُّ یا قیوم ✨ ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈ @TarighAhmad ┈┈••✾❀🌙❀✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋•° سحرِ هشتم ... _ در واکن دلبر جان 🙂❤️ تا برایت بگویم از ماجرای فرو ریختنم ... :)🦋 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @TARIGHAHMAD |√←
•| طَریقْ أَحْمَدْ |•
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 #قسمت_بیستم کسی که پشت خط بود و هنوز نفهمیده بودم کیه بلندد
💙✨💙✨💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙 ✨ 💎 نآحِـــ🍃ـــــله 🖋 یه پاسدارِ ساده ی جانباز... تو یکی از جنگا یه پاشو از دست داده بود‌ شاید جسمش معلول بود اما روح بزرگش وصف نشدنی و خیلی خیلی کامل بود عاشق بابام بودم . و فقط خدا میدونست بعدِ خودش تنها دارییم پدرم بود. در ماشین و بستمو رفتم سمت درختای جاده . تو حال و هوای خودم بودم که صدای ریحانه سکوت و شکست . +حالت خوبه ؟ _اوهوم. چطور ؟ +گفتم شاید از حرفام ناراحت شده باشی . _ن بابا . یه نفس عمیق کشیدم و _ریحانه! قصدِ ازدواج نداری ؟ با حرف من جا خورد . انتظار شنیدنشو ازم نداش با چشای گرد نگام کرد +وا چیشد زدی تو فاز ازدواج من ؟ تو برو یه فکری به حال سر کچل‌ خودت بکن بعد ب من بگو! محمد خدایی از سنت داره میگذره چرا زن نمیگیری ؟ _اوهوع. بحثو عوض نکن جواب منو بده . خجالت کشید و سرشو انداخ پایین و خیلی آروم‌گف ‌ +حالا که دارم درس میخونم داداش چه عجله ایه ... _اگه طرف خوب باشه چی ؟ چیزی نگف . منم به همین بسنده کردم و ادامه ندادم . سرشو اورد بالا و زل زد تو چشام +نگفتی !! چرا برام زن داداش نمیاری ؟؟ ها!!!؟؟ خو من زن داداش میخام . افق دیدمو تغییر ندادم . تو همون حالت گفتم . _زن دادا مگه پُفکه که من برات بیارم ؟؟ نا سلامتی تو خواهری ... مادر که نداریم برامون آستین بالا بزنه . توهم ک خاهری انگار ن انگار.... خودتم که شاهد بودی دوجا رفتیم ما رو با تیپّا پرتمون کردن بیرون! دگ واقعا باید چه کنیم خواهر ؟ +اولا که دو جا نبود و سه جا بود دوما اینکه با تیپا پرتت کردن یا خودت ردشون کردی ؟ چرا حرفِ الکی میزنی؟ ای داد! ولی قبول کن دگ مغرور جان ! خودت دیانتِ هیچ کیو قبول نداری . چ بگردم چ نگردم بازم رد میکنی . دیگه بدم اومده بود از این بحث ‌ فوری حرف و عوض کردم و گفتم : _بشین بریم شب میشه خطرناکه کلید انداختم و درو وا کردم . رو موهای بابا رو بوسیدم و دستش و گرفتم . ریحانه هم پشتم با ساکا و وسایل در و بست و وارد شد . چراغ و روشن کردم . بابا رو نشوندم رو تخت . از کمدم چندتا پتو در اوردم انداختم کف زمین . _ریحانه بیا . قرصای بابا رو اوردمو گذاشتم دهنش ‌ ریحانه هم با یه لیوان اب اومد. بعد اینکه قرصشو خورد درازش کردم رو تختو روش پتو کشیدم . ریحانه هم همون وسطِ هال پتو پهن کرده بودو از خستگی خوابش برد! چراغای اتاقو خاموش کردم و رفتم حموم .‌ تا اذان صبح برنامه ها و کارایِ هیئت و سپاهو انجام دادم . ریحانه و بابا رو واسه نماز بیدار کردم . بعد نماز دراز کشیدم جای ریحانه و نفهمیدم ‌چیشد ک اصلا خوابم برد. با لگد ریحانه به پهلوم بیدار شدم . +اه پاشو دیگه چهارساعت دارم بیدارت میکنم‌! چایی یخ کرد . _اهههه ریحانه پهلوم شکست.چه وضعشه خواهرررر. چرا مرد عنکبوتی شدی !! ناسلامتی بزرگ شدی . شوهرت فراری میشه از خونه با این کاراتااا . +چیه مشکوک میزنی شوهر شوهر میکنی !!! تو به اون بیچاره چیکار داری عه!!!! از کَل کَلامون بابا خندش گرفته بود . با خنده گف : +بسه دیگه بیاید صبحانه بخورید دیر میشه نوبت داریم! با این حرفش به ساعت نگاه کردم . هشت و نیم بود . _ای به چشم‌ پدر دلربا ! رفتم‌تو اشپزخونه و دست و صورتمو شستم .‌ که دوباره با غرغرای ریحانه مواجه شدم . بیخیال نشستم سر سفره ! لیوان چاییمو برداشتمو تلخ خوردمش. پریدم تو اتاق و لباسم وعوض کردم بعد دوش گرفتن با عطر خنکم با کنایه ب ریحانه که آماده دست ب سینه نگام میکرد گفتم _اه اه اه همیشه همینییی تو دختررر تو کِی میخوای درست شیی ؟ آرزو ب دلم موند ی روز زود اماده شی ! همش وقتِ همه رو میگیری. از اینکه داشتم‌با ویژگیای خودم اذیتش میکردم خندم گرفت ریحانه دنبال یه چیزی میگشت ک پرت کنه طرفم قبل اینکه بالشت رو سرم فرود بیاد جاخالی دادم و ازخونه خارج شدم در ماشینو واسه بابا باز کردم و خودمم نشستم داشتم ب موهام حالت میدادم‌ک ریحانه هم بهمون اضافه شد بعد نیم ساعت انتظار خانم منشی افتخار داد و با صدایی ک بیشتر شبیه صدای کلاغ بود گفت: +آقای دهقان فرد بفرمایید نوبت شماست. مطب این دکتر همیشه شلوغ بود و خیلی سخت میشد نوبت گرفت. با پدر و ریحانه رفتیم تواتاق دکتر . با صدای در دکتر خوش اخلاق پدر بهمون لبخند زد و راهنماییمون کرد تا بشینیم . همه آزمایشا و نوارِ قلب و جوابِ اِکو رو اَزمون گرفت و با دقت نگاشون میکرد. شروع کرد ب پرسیدن سوالاتی از پدرم خلاصه بعد چند دیقه گفت : +همونطور که قبلا هم گفتم شما باید دوباره جراحی بشید موردتون خیلی خطرناکه.... واسه دوماهه دیگه بهتون نوبت میدم. حتما بیاید تاکید میکنم حتما!!! تو این زمانم خیلی مراقب باشین.... 📝 🔸 🔶 رمانـ_واقعیٺ_ندارد ❗️ 🔹 🔷 ┄•●❥ @TarighAhmad ✨ 💙✨💙 ✨💙✨💙✨ 💙✨💙✨💙✨💙
💌 روز هشتم غزلی عشق مرا می چیند سفره را گوشه ی ایوان طلا می چیند از همان وقت سحر نیت مشهد کردم نام سلطان دلم را به زبان آوردم هشتمین روز قرار از دل ما میگیرد روزم عطر حرم و صحن و سرا میگیرد هشتمین روز هوای دلمان بارانی است مشهد و کرب‌بلا هر دو حرم مهمانیست هم سر سفره سلطان دوعالم هستیم هم پریشان شب هشت محرم هستیم السلام علیک یا علی بن موسی الرضا .. التماس دعا .. 🌀@TarighAhmad 🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل عکس رخ مهتــــــاب که افتـــــاده در آب ، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست آسمـــــــان با قفــــس تنگ چه فرقی دارد ؟ "بــال" وقتی قفس پر زدن چلچــله هاست •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈• @TarighAhmad •┈┈••✾•🍃🕊🍃•✾••┈┈•
آقا جانم... دلم آرامش وارونه میخواهد...🙃🌱 ... 💚🌱||@TarighAhmad||
🌱🔗 باغ حجاب عجب بوے خوبے دارد بوے یاس و نرگس و رز میدهد😍 بوے گل هاے بهارے😌 اگر عطرحجاب را استشمام نمیکنے😳 شاید....🤔 شاید سرما خورده اے!🤒 بینےات در اثر یک سرما خوردگے ساده گرفته است دوست من!🙂 ❄️ شاید...🤔 هواےاخلاق یک خانم چادرے سرد بوده است؟!😔 شاید...🤔 جایے ویروس بدگمانے بہ حجاب و حکم زیباےخدا، وارد وجودت شده😱😥 نمیدانم؟ 🙄 شاید جلوے باد سرد کولر برنامه هاے ماهواره نشسته اے؟ 🖥📡 نمیدانم....🙄 ✅حجاب شیرین است....و لذیذ....😋 اما اگر سرما خورده باشے اشتها ندارے!😒 سوپ ساده برایت از هر غذایے"کافے" تر است🍲 دختر جون سرما خورده اے!🤒 وگرنہ حجاب عطر گل مےدهد🌹 😍 💕✨|~√ ┌───✾❤✾───┐ @TarighAhmad └───✾❤✾───┘